شرفیابی... مجدداً مسئله طحالش را مورد بحث قرار دادیم... به او اطمینان دادم که پزشکان به من گفته بودند که جای نگرانی نیست. گفتم، "شما که بچه نیستید که من بخواهم حقیقت را از شما پنهان کنم. واقعاً اگر موضوع جدیای در کار بود حتماً به شما میگفتم. "قرار است گزارش پزشکان و داروهای تجویز شده به عنوان من اینجا فرستاده شود.
یکشنبه، 14 مهر 1353
«شرفیابی... مجدداً مسئله طحالش را مورد بحث قرار دادیم... به او اطمینان دادم که پزشکان به من گفته بودند که جای نگرانی نیست. گفتم، "شما که بچه نیستید که من بخواهم حقیقت را از شما پنهان کنم. واقعاً اگر موضوع جدیای در کار بود حتماً به شما میگفتم. "قرار است گزارش پزشکان و داروهای تجویز شده به عنوان من اینجا فرستاده شود. بعد واقعهای را تعریف کردم که به قولی در زمان کریمخان زند اتفاق افتاده بود. یک روز پزشک دربار به او گفت که احتیاج به اماله دارد. کریمخان خیلی عصبانی شد، و گفت شرمآور است، چطور جرأت کرده است چنین توهینی را در حق فرمانروایش روا دارد. به پزشک گفت، "پیش از اینکه جواب دهی، خوب فکر کن، و بعد به من بگو چه کسی احتیاج به اماله دارد؟ "پزشک فلکزده فقط یک راه داشت. پاسخ داد البته من، قربان. من اماله خواهم شد و اعلیحضرت نفعش را خواهند برد." شاه خیلی از این داستان خوشش آمد. ضمناً پیام را هم گرفت. اگر من بهطور جدی نگران سلامتی او بودم، هرگز موضوع را به شوخی برگزار نمیکردم...»1
اسدالله خان عَلَم امیر قاینات (مرداد ۱۲۹۸ بیرجند - ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ آمریکا)
مشهور به اسدالله علم، (نخستوزیر ۳۰ تیر ۱۳۴۱ – ۱۸ اسفند ۱۳۴۲) و وزیر دربار (۱۳۴۵ – ۱۳۵۶)
شماره آرشیو: 2041-4ع
پی نوشت:
1. اسدالله علم، گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم)، ج2، تهران، طرح نو، چاپ اول، بهار 1371، صص621ـ622.