با وخیمتر شدن اوضاع، چرچیل دریافت که نمیتوان تنها با نصف ظرفیت راه آهن ایران که بهدست انگلیسیها اداره میشد کار کرد. بنابراین «پیشنهاد آمریکاییان را مبنی بر اینکه اداره راه آهن ایران را در دست بگیرند پذیرفت. ارتش آمریکا برای بهتر کردن برنامه کمک به شوروی در سال 1942 "فرماندهی خلیج فارس" را تاسیس کرد و بهسرعت 30000 سرباز و افسر لجستیکی خود را به ایران فرستاد».
سیاست خارجی و روابط بینالملل ایران با قدرتهای بزرگ با منابعی نظیر نفت، دسترسی به آبهای گرم جنوب، حضور شوروی به عنوان متحد متفقین در جنگ جهانی دوم، و به طور کلی موقعیت حساس و استراتژیک منطقه خاورمیانه ارتباط داشته و تمام سیاستها، روابط، و معادلات سیاسی، پیوسته با نگرش بر این مشخصهها سنجیده و ارزیابی میشود. در بحبوحه جنگ جهانی دوم، آلمان هیتلری ماشین جنگی خود را به سمت شوروی نشانه رفته بود و دیری نمیپایید که شوروی نیز در دام نازیها گرفتار شود بنابراین متفقین، ایران را اشغال کردند و از طریق راه آهن سراسری توانستند مهمات و وسایل لازم را برای کمک به شوروی مهیا کنند. بستر فراهم شده منجر به چیزی شد که غربیها آن را "پل پیروزی" نام نهادند. این پل پیروزی همان راه آهنی است که جنوب را به شمال متصل نمود و موجب شد شوروی از محاصره و طعم شکست نجات یابد. این مقاله درصدد است استفاده از راه آهن سراسری ایران را از منظر بیرونی واکاوی کند.
چرایی و چگونگی ساخت راه آهن
سودای ساخت و بهرهبرداری از راه آهن از عهد ناصری، که "پارادایم امتیازات" مشخصه آن دوران است، در ذهن ایرانیان شکل گرفت اما تا عملی شدن آن میبایست راه درازی پیموده میشد. وجود شبکهای از راهها، اعم از شوسه و ریلی، میتوانست به بازار و دسترسی باصرفهتر به کالاها و خدمات برای جامعه داخلی کمک کند که فرایند این امر با "قانون اجازه ساختن خطوط راه آهن اصلی و مهمه مملکت"، مصوب 20 بهمن ماه 1304، در پنج ماده به تصویب مجلس شورای ملی وقت رسید. در این قانون آمده است: «مجلس به دولت اجازه میدهد و مکلف است پس از جلب متخصصین لازم و مطالعات کافی در فوائد اقتصادی و سیاسی و نظامی یک یا چند خط عمده که ساختن آنها را مقدم بر خطوط دیگر میداند نتیجه را به مجلس شورای ملی عرضه و تصویب مجلس را در انتخاب آن خطوط تحصیل نماید».1 مسئله مهم آن بود که بهترین خطوط کدام است: شرقی به غربی و یا جنوب به شمال؟ محمد مصدق و اکثر نمایندگان مجلس، به راه آهنی که غرب ایران را به شرق ایران مربوط کند نظر داشتند که هم اروپا را به آسیا وصل کند و هم فاصله رسیدن به هندوستان در مقابل عبور از دریای احمر و دریای هند، کوتاهتر شود. اما انگلستان بهدلیل حفظ منافع استعماری خود مخالف چنین طرحی بود.
انگلستان و مسئله راه آهن سراسری
نکته قابل تامل در مسئله جانمایی، مسیر راه آهن و سیاستهای انگلستان است. مدتها قبل از تاسیس آن، سیاستمداران انگلیسی در برابر حفظ منافع استعماری خود، که هندوستان نمونه عالی آن است، و نیز حمله احتمالی به خاک اتحاد جماهیر شوروی پس از انقلاب اکتبر، ایجاب میکرد که خط آهن ایران، شمالی ـ جنوبی کشیده شود و نه شرقی ـ غربی. همچنانکه در سال 1912 (1291 شمسی) "لرز کرزن" وزیر خارجه اسبق انگلستان در مجلس عوام انگلستان میگوید: «هندوستان باید از هر خطری حراست شود و بدین ترتیب اگر این راه (راه آهن غربی – شرقی ایران) ساخته شود، آن وقت تمام آن سیاست به خطا رفته و دسترسی به آن میسر میشود».2
آمریکا و مسئله راه آهن سراسری
آمریکا که تا آن روز بهعنوان یک نیروی سوم و قابل اعتماد در بین ایرانیان در نظر گرفته میشد برای ورود به سیاستهای بینالمللی، خود را به عنوان تامینکننده تجهیزات نظامی و لجستیکی نشان میدهد که سرانجام توانست کفه جنگ را به نفع متفقین برهم بزند. این مهم در «انعقاد موافقتنامه "لندیس" بین شوروی و آمریکا خود را متجلی ساخت. در مارس 1942 روزولت وامهای کشورش به روسیه را البته با نظارت انگلستان افزایش داد. این کمکها شامل مقادیر زیادی جنگافزار عمدتا آمریکایی بههمراه سایر ادوات نظامی و مدنی از طرف انگلستان میشد»،3 اما سه گزینه برای رساندن این تجهیزات وجود داشت. یکی از راه شمال روسیه و بندر آرخانگلسک که سرما و یخبندان مانع از عبور آن میشد. دیگری، از بندر سانفرانسیسکو به بندر "مورمانسل"، یکی از بنادر سیبری، که باز هم براثر درگیری ژاپن با دولتهای آمریکا و انگلیس اجازه عبور کشتیها از آبهای ژاپن داده نمیشد. لذا بهترین و کوتاهترین راه، مسیر ایران بود که باید به بهانهای این امر اتفاق میافتاد.
اشغال ایران برای کمک به شوروی
علیرغم اعلام بیطرفی رسمی ایران در 11 شهریورماه مبنی بر اینکه «در این کارزار بیطرف مانده و بیطرفی خود را محفوظ خواهد داشت»4، اما بهانههای لازم از قبیل حضور آلمانیها در ایران برای متفقین فراهم شده بود که اشغال را میسر میساخت. نامهها و تهدیداتی که طی سه مرحله به تاریخ 5 تیرماه 1320، 28 تیر، و 25 مرداد به دولت ایران فرستاده شد، نتوانست به اخراج کامل چهار پنجم آلمانیهای مقیم ایران بینجامید و نهایتا این متفقین بودند که این کار را انجام دادند.
اهمیت خطوط ارتباطی ایران را میتوان در نامه استالین به چرچیل در پی حمله آلمان به شوروی دریافت که صراحتا اعتراف میکند که: «اگر جنگ بدین منوال ادامه یابد، شوروی یا شکست خواهد خورد و یا آنقدر ضعیف خواهد شد که قادر به کمک به متحدین خود جهت سرنگونی فاشیسم نخواهد بود. یکی از پیشنهادهای استالین کمکهای تسلیحاتی و نظامی در کوتاهترین مدت است».
از طرف دیگر، اصرار روسها برای اعمال کنترل بر احداث راه آهن در بخش شمالی است بهطوریکه راه آهن بهطور کامل از حوزه اختیار و اقتدار مقامات ایرانی خارج شده بود؛ خطوط جدید ساخته میشدند و احداث آنها بدون مشورت با دولت تهران صورت میگرفت.5
مسئلهای به نام آلمان
جنگهای جانشینی و رقابتهای درونی در افغانستان و ایران نشان میدهد که آلمان و انگلستان در تصرف، حفظ و یا تسخیر حوزه نفوذ یکدیگر با هم در حال رقابت بودند و هر یک قصد داشتند با نزدیکی به رهبران دولتها، ضمن برقراری روابط اقتصادی، فرهنگی و علمی، جای پای خود را مستحکم و مستمر سازند. اما این فرایند در بعضی مواقع با تحریک به قیام و شورشهای قبیلهای و قومی، سرعت و جهت کار را تسریع مینمود که در افغانستان و ایران شاهد آن بودیم. آنچنانکه «در شهریور 1318، آلمانها قصد داشتند "اماناللهخان"،شاه تبعیدی افغانستان را مجددا به قدرت برسانند و یا ساکنان مرزهای هند و افغانستان و ایران را وادار به شورش و قیام علیه انگلیسیها بنمایند».6 با حمله آلمان به شوروی، ایران اهمیت سوقالجیشی بسزایی کسب کرد. اهمیت خطوط ارتباطی ایران را میتوان در نامه استالین به چرچیل در پی حمله آلمان به شوروی دریافت که صراحتا اعتراف میکند: «اگر جنگ بدین منوال ادامه یابد، شوروی یا شکست خواهد خورد و یا آنقدر ضعیف خواهد شد که قادر به کمک به متحدین خود جهت سرنگونی فاشیسم نخواهد بود. یکی از پیشنهادهای استالین کمکهای تسلیحاتی و نظامی در کوتاهترین مدت است».7 بنابراین، برای اتخاذ تصمیم در مورد چگونگی ارسال تجهیزات نظامی به مسکو، به سرعت یک پیمان دوستی بین شوروی و انگلستان در 21 تیر (12 ژوئیه 1941) به امضا رسید.
پل پیروزی: از واقعیت تا خیال
با وخیمتر شدن اوضاع، چرچیل دریافت که نمیتوان تنها با نصف ظرفیت راه آهن ایران که بهدست انگلیسها اداره میشد کار کرد. بنابراین «پیشنهاد آمریکاییان را مبنی بر اینکه اداره راه آهن ایران را در دست بگیرند پذیرفت. ارتش آمریکا برای بهتر کردن برنامه کمک به شوروی در سال 1942 "فرماندهی خلیج فارس" را تاسیس کرد و بهسرعت 30000 سرباز و افسر لجستیکی خود را به ایران فرستاد».8 این امر تا پایان جنگ ادامه پیدا کرد و متفقین به آن "پل پیروزی" دادند. اما در واقع این امر به دور از واقعیت است «زیرا از مجموع حدود 17 تن و نیم محصولات نظامی فقط حدود 4 تن از طریق خلیج فارس به جلفا حمل گردید و بقیه از خطوط دیگر به مسکو ارسال شد. و اگر راه شوسه زاهدان ـ مشهد ـ دریای خزر را هم به آن اضافه نماییم باز هم رقمی معادل با 5 میلیون تن را شمال میشود». 9
نتیجهگیری
وجود یک راه ارتباطی ریلی همیشه برای کشوری چون ایران لازم و ضروری است اما اینکه بهترین مسیر کدام است و چگونه منافع ملی را تامین مینماید از دیگر موارد اصلی و مهم آن است. کلنگ تاسیس راه آهن سراسری ایران اگرچه به نام ایران زده شد، اما به کام دشمنان ایران تمام گشت. مسیر غربی ـ شرقی را به شمال و جنوب تغییر دادند، خطوط جدیدی را بدون هماهنگی نظارت دولت تاسیس و احداث نمودند و نهایتا با اشغال ایران، حاکمیت و استقلال ایران را زیر پا گذاشتند.
سران سه کشور متفق در جنگ جهانی دوم ، هنگام شرکت در کنفرانس تهران در محل سفارت انگلستان در تهران
شماره آرشیو: 1-5915-11ع
پی نوشت:
1. مجموعه قوانین موضوعه و مصوبات دوره پنجم تقنینیه، بیجا، مطبعه مجلس، بیتا، ص 92-93.
2. گذشته چراغ راه آینده است، پژوهش گروهی: جامی، ویراستار بیژن نیکبین، تهران،نیلوفر، چاپ دوم، 1362، ص 24.
3. جی. پی. لوفت، "سیاست ایالات متحده در ایران در طول جنگ جهانی دوم؛ کمیسیون راه آهن"، ترجمه علیرضا خداقلیپور، تاریخ روابط خارجی، زمستان 1380، شماره 90، ص 77.
4. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی (1357-1300)، تهران، البرز، چاپ دوم، 1374، ص 55.
5. جی. پی. لوفت، همان، ص 78.
6. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران (دولت دست نشانده) 1357-1320، تهران، قومس، 1376، ص 64.
7. علیرضا ازغندی، همان، ص 66-68
8. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، ص 82.
9. علیرضا ازغندی، همان، ص 71-72