ماجرای نفت، از دو منظر تحلیلی؛ بر رویدادی ناظر است که دو وجه "ملی بودن" و "نهضت بودن" آن پررنگ و قابل پیگیری است. در این میان تاثیر و نفوذ شخصیتها، بر ساختارها و نهادهای، بیشتر است و همزمان نیروی بالقوهای از حرکتهای اسلامی در میدان سیاست دیده میشود. آیتالله کاشانی و فدائیان اسلام، نیروهای مبارزی بودند که نظر و عمل را بر مسیر ملی شدن نفت هموار کردند و رخنههایی که سرعت این مسیر را کند، منحرف و یا مسدود مینمود از میان برمیداشتند. سوال اصلی این مقاله این است که چرا باید نقطه عطف نهضت ملی شدن نفت را به نام فدائیان اسلام نوشت؟ آیا بدون ترور رزم آرا عملا ملی شدن نفت ممکن بود؟ بنابراین میخواهیم ضمن واکاوی این مسائل به پرسش فوق پاسخ دهیم و آن را از دریچه نیروهای سیاسی اسلامی بررسی نماییم.
مسئله نفت
قرارداد منعقدهای که با "شرکت نفت انگلیس و ایران" بسته شده بود، نه تنها به ضرر ایران؛ بلکه در سال مالی 1310 به سطح مضحکی نزول کرد و بدین جهت، رضاشاه دستور داد یکجانبه امتیاز دارسی را لغو کنند. اما بلافاصله قرادادی دیگر به نام "قراردا 1933" بسته شد که مفتضحانه تر از دیگری بود1 و سبب شد این نارضایتی همچنان ادامه داشته باشد و نفت کانونی برای حل و فصل سیاست داخلی و خارجی قرار گیرد. در مجلس پانزدهم، لایحهای از طرف دولت به مجلس فرستاده شد که به لایحه الحاقی "گس – گلشائیان" معروف گشت. قرار بر این بود در شش روز باقی مانده از عمر مجلس، نمایندگان طرفدار دولت به آن رای مثبت دهند.، اما همه چیز به مجلس شانزدهم و دولت برآمده از انتخابات منوط گشت. اینکه چه کسی زمامدار نخستوزیری است و چگونه میتواند مسئله نفت را به گونهای حل و فصل نماید که به نفع و امتیاز ایران تمام شود در هالهای از ابهام قرار داشت. ظاهرا بعد از عمر سه ماه دولت منصور این قرعه به نام سپهبد رزمآرا نوشته شد. او در رقابت با هژیر، وزیر دربار، هم رقابت داخلی داشت و هم مسئله نفت را وجهالمصالح خود قرار داده بود.
سپهبد حاجیعلی رزم آرا
بعد از 9 ماه فترت بین مجلس پانزدهم و شانزدهم، در 2 اسفند 1328، مجلس افتتاح شد و شواهد حاکی از آن بود که عوامل موثر در ارتش و ژاندارمری شهرستانها به نفع کسانی دخالت داشتند که مورد نظر رزمآرا بودند و همین باعث شد که اکثریت مجلس از افراد او باشند. درست برخلاف انتظار هژیر، که به اتفاق "کلنل ویلر" انگلیسی لیستی را تهیه کردند و مبنا را بر آن گذاشته بودند که طرف پیروز، آنها هستند.2با کنارهگیری دولت علی منصور، در 5 تیر 1329، فرمان نخستوزیری رزمآرا که قبلا رییس ستاد کل ارتش ایران بود، صادر شد و در 6 تیرماه هیئت دولت خود را معرفی کرد.3 خاطرنشان میسازد که علی منصور قبل از رفتن، به "کمیسیون مخصوص نفت" که مرکب از 18 نفر بودند مسئولیت داد تا قرارداد "گس – گلشائیان" را مطالعه و بررسی کرده و به مجلس گزارش دهد و از آنطرف شاه برای اولین بار یک نظامی را بعد از رضاخان، به مسند وزارت تکیه داد. در یک روز دو مرکز قدرت تصمیمگیری از سوی دو منشأ قدرت متفاوت مبعوث و مسئول گردیدند تا با دو نیت متفاوت و متضاد مسئله نفت و شرکت انگلیس و ایران را حل کنند.4 محمد مصدق به عنوان لیدر جناح اقلیت، به رزمآرا چون دیکتاتوری بالقوه مینگریست و شایعه حمایت انگلیس و آمریکا از رزم آرا نیز، این ظن را قویتر مینمود که شاه و رزم آرا بر سر اهداف سیاسی خود با یکدیگر به توافق رسیده بودند. احتمال انحلال مجلس و پذیرش آن چیزی که منافع ایران را لحاظ نمیکرد وجود داشت. مخالفتها نسبت به رزم آرا تنها با مصدق به پایان نرسید بلکه آیتالله کاشانی نیز در مخالفت با نخستوزیری رزم آرا اعلامیه صادر کرد. «کاشانی هشدار میداد حکومت رزم آرا "به کمک بیگانگان و تحریک و تشبث آنان میخواهد زمام امور را در دست بگیرد". کاشانی از عموم مردم دعوت میکند تا در مقابل "این بلای عظیم که جامعه اسلامیت و ایرانیت" را به نابودی تهدید میکند، مقاومت کنند.»5
رزم آرا در اول دیماه 1329، در برابر اکثریت طرفدار خود در مجلس، پس از مدتها طفره رفتن و سخن صریح درباره دفاع یا رد لایحه نفت گفت: «آقایان شما یک کارخانه را هنوز نمیتوانید با پرسنل خود اداره نمایید. شما که کارخانجات کشور را در نتیجه عدم قدرت فنی به صورت فعلی انداختهاید که ضرر میدهد، با کدام وسایل میخواهید نفت را شخصا استخراج و ملی نمایید؟»
جمعیت فدائیان اسلام
نواب صفوی را، بدون شک باید موسس و بنیانگذار "جمعیت فدائیان اسلام"، نامید. سیدمجتبی صفوی، در پی جلوگیری و مقابله با اهانتهای احمد کسروی که مکتبی را به نام "پاکدینی و شریعت احمدی" عرضه کرده بود، پا به دنیای سیاست و دفاع از ارزشها، گذاشت. او قبل از آن عضو "جمعیت مبارزه با بیدینی" که با هدف مبارزه با تمام بیدینیها، تشکیل شده بود، قرار داشت. 6 پس از قتل کسروی، نواب صفوی به حرکتهای تبلیغی مذهبی اکتفا نکرد و به مسائل سیاسی وارد شد. وی علاوه بر میتینگهایی علیه دولت اسرائیل، به شدت مخالف نفوذ سیاستهای انگلیس در ایران بود. بنابراین جمعیت فدائیان اسلام، نخستین سازمان تشکلیافته بود که به اقدام مسلحانه علیه حکومت استبدادی پهلوی دست زد و همچنین اولین تشکلی بود که اندیشه برپایی حکومت مشروعه اسلامی را دنبال میکرد. نواب، در بستر انتقادهایی که در انتخابات صورت گرفته بود، ضمن پیوند با آیتالله کاشانی، به جبهه ملی نزدیک شد و نقطه عطفی در دو سوی مواضع سیاسی شکل گرفت. نخستوزیر، در این برهه از زمان، بهجای بهرهبرداری از احساسات عمومی که نسبت به احقاق حق ملی ایران شکل گرفته بود، سخن نابجایی زد که هم واکنش طبقه تحصیلکرده را برانگیخت و هم نیروهای اسلامی را با چالش روبرو ساخت. در واقع سخن او توده باروتی بود که مجددا بر روی شعلههای نفت پاشیده باشند. این توده نفت، همان فدائیان اسلام بودند.
رزم آرا در اول دیماه 1329، در برابر اکثریت طرفدار خود در مجلس، پس از مدتها طفره رفتن و سخن صریح درباره دفاع یا رد لایحه نفت گفت: «آقایان شما یک کارخانه را هنوز نمیتوانید با پرسنل خود اداره نمایید. شما که کارخانجات کشور را در نتیجه عدم قدرت فنی به صورت فعلی انداختهاید که ضرر میدهد، با کدام وسایل میخواهید نفت را شخصا استخراج و ملی نمائید؟»7 این مخالفت ضمنی در جهت استیفای حقوق ملی بود و بدین ترتیب واکنشهای تندی را برانگیخت. درچنین شرایطی که همه راههای سیاسی مسدود شده بود، «آیتالله کاشانی و جبهه ملی، با ارسال پیغامی به نواب صفوی، از فدائیان اسلام برای حل قضیه نهضت ملی نفت و جلوگیری از کودتای نظامی و سرکوب آزادیها توسط رزم آرا، استمداد کردند تا شاید نهضت ملی، با بازوی اجرایی "فدائیان اسلام"، از شکست حتمی رهایی یابد».8
ترور رزم آرا: پایان یک راه
جمعیت فدائیان اسلام به خوبی میدانستند که تنها نباید به نظر اکتفا کرد و نیاز به یک حرکت عملی، اجتناب ناپذیر است. آنها موانع زیادی را از سر راه خود برداشتند که یکی از این موانع، رزم آرا بود. او که ایرانیان را قادر به ساختن "لولهنگ" نمیدانست، وضعی را پیش آورده بود که نه دولت از نظر خود عدول میکرد و نه مخالفین قصد عقبنشینی داشتند. در چنین شرایطی، «در نیمه بهمن ماه 1329، نواب از وکلای جبهه ملی دعوت کرد تا گردهم آیند. روز موعود دکتر فاطمی، نریمان، آزاد، دکتر بقایی، حائری زاده و مکی در اجتماعی که در خانه حاج محمود آقایی برقرار شده بود حضور یافتند و مفصلا جهت قتل رزم آرا صحبت کردند».9 فدائیان، برای آخرین اتمام حجت نسبت به رزم آرا، اعلامیهای منتشر کردند و مردم را برای ساعت 3 بعدازظهر 11 اسفند به سجد سلطانی (شاه) فراخواندند. در این اجتماع گفته شد «اگر کشورهای انگلیس و شوروی و آمریکا دست از نفت ایران برندارند و نفت را به ملت ایران پس ندهند، با همان نفت، ژرژ و اتلی و کلیه ملت انگلیس و حتی استالین را آتش خواهند زد. سیدعبدالحسین واحدی ضمن ارج گذاشتن بر سیدحسین امامی، مجلس را تهدید کرد که اگر به ملی شدن صنعت نفت نظر موافق ندهند، نابود خواهند شد»10 نخستوزیر این تهدیدات را جدی نگرفت، تا اینکه، در ساعت 11 و ربع 16 اسفند 1329، در حال ورود به مسجد توسط استاد خلیل طهماسبی به ضرب گلوله از پای درآمد و یکی از موانع اصلی از سر راه برداشته شد.
نتیجهگیری
بیشک، جبهه ملی نمیتوانست به تنهایی به مقابله با مخالفتهای رزم آرا و سنگاندازیهای او قرار گیرد و نیاز به یک بازوی اجرایی همچون فدائیان اسلام احساس میشد. پشتیبانی آیتالله کاشانی، حمایت جبهه ملی و اقدام فدائیان، راه را بر ملی شدن نفت هموار کرد.
1327. شهید سیدمجتبی نواب صفوی در کنار آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی و اصحاب وی
پی نوشت:
1. محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران: از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، مرکز، 1373، چاپ چهارم، ص 162-163.
2. جهانگیر مهدی نیا، زندگی سیاسی رزم آرا، تهران، پاسارگاد، چاپ دوم، 1364، ص 83.
3. دولتهای ایران از میرزا نصرالله خان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی، تهیه و تنظیم، اداره کل آرشیو،اسناد و موزه، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1378، ص 235.
4. علی رهنما، نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی، تهران، گام نو، 1384، ص 150.
5. رهنما، همان، ص 152.
6. احمد گلمحمدی، جمعیت فدائیان اسلام به روایت اسناد، جلد اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، 35-33.
7. مهدی نیا، همان، ص 142.
8. داوود امینی، اندیشه و عملکرد فدائیان اسلام، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 28.
9. گلمحمدی، همان، ص 63.
10. گل محمدی، همان، ص 64.