شرفیابی... نخستوزیر سریلانکا ناهار میهمان ما بود اما شاه اصلاً حوصله مهماننوازی نداشت، و زکام و مقاله تایم خلقش را تنگ کرده بود. شهبانو منتهای سعیاش را به کار برد که او را به حرف وادارد، اما به جایی نرسید. آن وقت از انگلیسی به فارسی چرخید، و گفت، "این همه کار خستهتان میکند. من جداً نگرانم. چرا به اصرارم درباره استراحتتان در آخر هفته توجه نمیکنید؟"...
چهارشنبه، 8 آبان 1353
«شرفیابی... نخستوزیر سریلانکا ناهار میهمان ما بود اما شاه اصلاً حوصله مهماننوازی نداشت، و زکام و مقاله تایم خلقش را تنگ کرده بود. شهبانو منتهای سعیاش را به کار برد که او را به حرف وادارد، اما به جایی نرسید. آن وقت از انگلیسی به فارسی چرخید، و گفت، "این همه کار خستهتان میکند. من جداً نگرانم. چرا به اصرارم درباره استراحتتان در آخر هفته توجه نمیکنید؟" شاه پرخاش کنان گفت، "تنها یک راه برای استراحت کردن من وجود دارد، و آنهم این است که از دعوت کردن این بچه خوشگلهایی که دور و برتان ول میگردند دست بردارید. وقتی اینجور آدمها دور و برم را گرفتهاند چطور انتظار دارید که استراحت کنم؟ "شهبانو بهقدری جا خورد که نتوانست جواب دهد و غذا در جوّ عبوسانهای تمام شد...»1
جشن تولد کریم پاشا بهادری در منزل خانم عضدی در شاهرود و شوخی فرح پهلوی با او
شماره آرشیو: 1315-11ع
پی نوشت:
1. اسدالله علم، گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم)، ج2، تهران، طرح نو، چاپ اول، بهار 1371، صص628ـ629.