شنبه، 17 شهریور 1352
«در حال حاضر برای کنفرانس سالیانه آموزش در رامسر به سر میبرم... همسرم در معیت شهبانو برای برنامه پایانی جشن هنر به شیراز رفته است... کنفرانس امروز صبح در حضور شاه و نخستوزیر و وزرای مختلف و اساتید دانشگاهها افتتاح شد. معاونم، دکتر محمد باهری، دستور جلسه را با یک گزارش یکساعته شروع کرد. هر سال، به دستور شاه، بررسی جامعی را درباره آموزش عالی و دانشگاهها تدوین میکند، و این بار عملکردش بهویژه قابل تحسین بود... با اشاره به رفتار کلی دانشجویان، اظهار داشت که بهرغم دسترسی آنها به تعداد زیادی بورسهای تحصیلی و سایر مزایا، به کلی نسبت به پیشرفتهای کشور بیعلاقه هستند. نکتهای مهم، که مطمئنم میتوان علت آن را در ندادن هر گونه نقشی چه در دانشگاهها و چه در امور سیاسی مملکت به آنها جستوجو کرد. قبول دارم که ممکن است چندتایی بازیچه دست دشمنان ما در خارج قرار گرفته باشند، اما این موضوع بههیچوجه نمیتواند بیتفاوتی کل جامعه دانشجویی را نسبت به ما توجیه کند: باورکردنی نیست که همه مردم ایران، از زن و مرد و بچه، خرابکار شده باشند. فقط اگر میتوانستیم این مسئله را ریشهکن کنیم، آنوقت ممکن است بتوانیم واقعا خودمان را مهمترین قدرت خاور نزدیک و میانه بشماریم... این یک فاجعه است که دولت ما باید اینقدر مسامحهکار باشد... بیتفاوتی آن و گهگاه، تعرضاتش نسبت به مردم مرا به یاد رفتاری میاندازد که ممکن است یک ارتش اشغالگر با ملتی شکستخورده در جنگ داشته باشد. در کلیه سطوح، از انتخابات مجلس گرفته تا انتخابات محلی و انجمن شهر، دولت آزادی را از مردم سلب کرده، و اراده خود را تحمیل کرده و نامزدهای خود را از صندوقها بیرون میآورد مثل اینکه رأیدهندگان کوچکترین حقی در این مورد ندارند. حالا که این همه مدت نسبت به خواستهای ملت کر و کور بودهایم، نباید تعجب کنیم که ملت هم با همان بیتفاوتی نسبت به ما رفتار کند.»1
کابینه امیرعباس هویدا در سال 1354
شماره آرشیو: 846-7473س
پی نوشت:
1. اسدالله علم، گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم)، ج 2، تهران، طرح نو، چ اول، بهار 1371، صص 496ـ497.