سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی وظیفه حفظ ثبات سیاسی را برعهده دارند. قدرت و میزان نفوذ این سازمانها بهگونهای است که برخی از نظامهای سیاسی و بهطور ویژه نظامهای سیاسی غیردموکراتیک از آنها برای دستیابی به مقاصد نامشروع و همچنین تضعیف مخالفان خود استفاده میکنند. با چنین رویکردی، به بررسی اعمال و رفتار سازمان اطلاعات و امنیت کشور مشهور به «ساواک» با زندانیان و افرادی خواهیم پرداخت که در تجربه زیسته خود خاطراتی از ساواک را به همراه دارند.
شکنجه تا بیهوشی
ساواک در بدو تأسیس، توسط آمریکا پایهگذاری شد و در ادامه و بر اساس یک برنامه منظم، اسرائیل جایگزین آمریکا شد و با تجهیز و آموزش ساواک، آن را به بازویی قدرتمند برای استفاده و انجام عملیات در منطقه و حتی سطح جهان تبدیل کرد.1 اگرچه ظاهرا ساواک وظیفه بازجویی و کسب اطلاعات از دستگیرشدگان را برعهده داشت، واقعیت این است که بسیاری از زندانیان به دلیل مقاومت در برابر شکنجههای متنوع مأموران ساواک تا سرحد مرگ شکنجه میشدند.
عزتالله شاهی ازجمله مبارزانی است که توانست از زیر ضربات مهلک ساواک و شکنجههای روحی و جسمی دوران بازجویی و زندان جان نهچندان سالم اما زنده، به در بَرَد و خود را به پیروزی انقلاب برساند. شاهی به ابزارهای شکنجه اشاره کرده و «آویزان کردن از سقف»، «دستبند قپانی»، «آویزان کردن صلیبی به شوک الکتریکی آپولو»، «سوزاندن جاهای حساس بدن با فندک و شعله شمع»، «قفس هیتردار»، «صندلی هیتردار»، «باطوم برقی» و از همه متداولتر شکنجههای جلادان و مأموران شکنجه «کمیته مشترک ضدخرابکاری» را ازجمله این شکنجهها شمرده است.2
در خاطرات وی از شکنجههای کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک آمده است که «حسینی» ازجمله شکنجهگران مشهور وی را شکنجه داده است. حسینی ابتدا شاهی را به اتاقی برده و بر روی تخت خوابانده، پاهایش را به طرفین و دستهایش را از بالا بسته و شروع به زدن شلاق کرده است. شاهی میدانست که شکنجه تا زمانی ادامه پیدا میکند که فرد بیهوش شود و پس از بیهوش شدن نیز چیزی نزدیک به بیست تا سی ضربه شلاق میزنند. پسازاینکه شاهی خود را به بیهوشی میزند، حسینی شلاق زدن را تکرار میکند و میگوید: «خودت به هوش میآیی! میدانم که تو بیهوش شدنی نیستی».3 [رک: شش، هفت تا حکم اعدام داشتم! (تذکارها و خاطراتی از روزهای مبارزه، روزهای مقاومت در گفتوشنود با عزت شاهی)]
آپولو و قفس داغ؛ تلاش برای اقرار
در ساواک، اقرار متهم در هر شرایطی، محکمهپسند بهشمار میآمد، ولو آنکه این اقرار در سلولهای انفرادی زندانیانِ تحت شکنجه باشد. دادگاهها بیشتر بهصورت نمایشی اجرا میشد و از وکیل تسخیری نیز کاری ساخته نبود. زندانهای انفرادی شباهت زیادی به قفس داشت؛ زیرا ابعاد آن حداکثر 2*2 متر، آجری و نمناک بود و از نور و هوای مناسب محروم بود. در طراحی انواع شکنجه و ابداع آنها ساواک به دستاوردهایی رسید که برای همیشه آنها را در صفحات سیاه کارنامه این نهاد ماندگار کرد. ازجمله ابزارهای ساواک برای شکنجه «آپولو» و «قفس داغ» بود. آپولو را اکثر شکنجهشدگان میشناسند؛ چراکه یکی از آشناترین و مخوفترین ابزار شکنجه برای زندانیان بود. علت نامگذاری آپولو نیز شباهت آن به سفینه آپولو بود که در آن، دستها و پاها و سر مهار میشد. در این وسیله سر زندانی با محفظه فلزی مهار و دستوپاها نیز توسط بَستهای فلزی ثابت میشد. بدین ترتیب کلاه فلزی باعث میشد که موقع شلاق خوردن صدای ناله زندانی تشدید و تأثیر مضاعفِ مخربی بر سیستم عصبی و شنوایی او تحمیل شود.
«سوزاندن انسانها در قفس داغ» از دیگر شکنجههایی بود که مهیار خلیلی، یکی از شکنجهشدگان در کمیته مشترک خرابکاری، بهیاد میآورد. این قفس از وحشیانهترین ابزارهایی بود که یادآور کورههای آدمسوزی نازیها بود. روش کار به این صورت بود که بعضی زندانیان را در قفس کوچکی که زندانی فقط بهصورت چمپاته میتوانست در آن قرار گیرد، جای میدادند و اجاقبرقی زیر آن را روشن میکردند. قفس بهتدریج داغ میشد و آن قسمت از اعضای بدن زندانی که با قفس در تماس بود میسوخت تا جایی که بعضی مواقع به مرگ منجر میشد. شهید اسماعیل اکبریان آذر یکی از قربانیان این روش بود.4
از ابزارهای دیگر ساواک شکنجه سفید بود. شکنجه سفید نوعی شکنجه روانشناختی مبتنی بر «محرومیت حسی» شخص است. شکنجه سفید سبب تخریب «هویت شخصی» شکنجهشونده و کاهش بسیار «محصولات فکری» او میشود. اگرچه چنین شکنجههایی در زندان انجام میشود، ساواک با توجه به محبوبیت و اهمیت افراد که مانع زندانی کردن آنها میشد، در تلاش بود این نوع شکنجه را در بیرون از زندان نیز پیگیری کند.
تسری شکنجه سفید به بیرون از زندان
از ابزارهای دیگر ساواک شکنجه سفید بود. شکنجه سفید نوعی شکنجه روانشناختی مبتنی بر «محرومیت حسی» شخص است. شکنجه سفید سبب تخریب «هویت شخصی» شکنجهشونده و کاهش بسیار «محصولات فکری» او میشود. اگرچه چنین شکنجههایی در زندان انجام میشود، ساواک با توجه به محبوبیت و اهمیت افراد که مانع زندانی کردن آنها میشد، در تلاش بود این نوع شکنجه را در بیرون از زندان نیز پیگیری کند. ابوالحسن ابتهاج، رئیس بانک ملی ایران (1321-1329)، مدیرعامل سازمان برنامه (1333-1337) و مؤسس بانک خصوصی، در خاطرات خود با بیان وضعیت ساواک و تلاش این نهاد برای شکنجه سفید در داخل و خارجِ زندان، نکات ماروین زونیس در کتاب «نخبگان سیاسی ایران» را تایید کرده است.
به عقیده زونیس و ابتهاج، رژیم شاه، از تحمل کسانی که آنان را «مخالفان» خود میدانست، سر باز میزد؛ نتیجه اینکه فعالان جذبنشده یا جذبنشدنی در دستگاه از طرف رژیم تحتفشار دائم قرار میگرفتند. در این شرایط، مخالفان راه چندانی نداشتند و اغلب یا روحیه خود را بهطورکلی از دست میدهند یا از سیاست دست میشستند. درعینحال، توقیف موقت به اتهام فساد ازجمله روشهای نشان دادن «عدم رضایت همایونی» محسوب میشد؛ حالآنکه اتهامشان درواقع ماهیتی سیاسی داشت.5
ابتهاج مدتی بعد زندانی شد، اما پس از اثبات نشدن اتهاماتش، از زندان آزاد شد. اتهاماتی مانند «فساد مالی» و «اتلاف منابع اقتصادی» یکی از نمونههای اجرای «شکنجه سفید» بود. این اتهامات به دلیل سخنرانی ابتهاج در «کنفرانس بینالمللی صنایع» در سانفرانسیسکو و تأکید بر ضرورت برنامهریزی دولتی و وجود یک بخش خصوصی قوی در جوامع درحالتوسعه بهوجود آمده بود. وی برنامههای یکجانبه کمکهای اقتصادی در گذشته را نقد و اعلام کرده بود که کمکهای مالی یک کشور به کشور دیگر موجب میشود منابع مالی مزبور بر اساس ملاحظات نظامی و سیاسی خرج شوند و به کار توسعه نیایند که ایران در این زمینه نمونه خوبی است.6
زنده شدن سویه غمناک شکنجه
پس از پیروزی انقلاب اسلامی فرصت بازدید از «زندان اوین» فراهم شد تا سویه غمناک شکنجه زنده شود. اسکندر دلدم از افراد نزدیک به خاندان سلطنتی بود که تاکنون مطالب بسیاری درباره ساواک و زندانهای آن به نگارش درآورده است. وی با توجه به مشاهدات خود از «زندان اوین» پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بیان کرده است که در یکی از سالنهای ویژه شکنجه زندان اوین، به فاصله هر یک متر از دیوار وسایل ویژه برقی آویزان کردهاند. زندانیان را در کنار دیوارها میبستند و سیمهای برق را به بدن آنها وصل میکردند. حتی وسایلی در زندان دیده میشود که مانند «گیوتین» است. این وسیله برای قطع انگشتان دست زندانی بهمنظور شکنجه بود و شکنجهگران انگشتان دست زندانی را زیر گیوتین میبستند و انگشت دست او را آهستهآهسته قطع میکردند تا بدینوسیله از او اعتراف بگیرند. اتاق دیگری نیز در زندان اوین وجود داشت که به اتاق «شمعسوز» معروف است. در این اتاق زندانی را به روشهای مختلف ازجمله سوزاندن شمع زیر بدن شکنجه میکردند.
در مشاهدات دلدم از تختی فلزی نیز صحبت به میان آمده است. این تخت فلزی بیشباهت به یک اجاقبرقی نیست. زندانی را روی این تخت میخواباندند و سیمهای برق را که به تخت متصل بود به «پریز» وصل میکردند تا تختخواب سرخ و زندانی دچار سوختگی شود.7 از دیگر مشاهدات دردناک دلدم نامههای بیمقصدی است که زندانیان به امید رسیدن به مقصد، آنها را به نگارش در میآوردند. ظاهرا زندانیان حق داشتند تا برای دوستان و بستگان خود نامه بنویسند، اما صدها نامه پیدا شده است که زندانیان آنها را برای خانواده خود فرستاده بودند، ولی مأمورین ساواک آنها را نگهداری کرده و نگذاشته بودند به دست بستگانشان برسد. مقررات زندان به محبوسان اجازه نمیداد که از شرایط زندان و اوضاع داخلی آن چیزی برای اقوام و آشنایانشان بنویسند، اما همین نامههای ساده آنان را نیز جمعآوری و بایگانی میکردند.8
آیتالله طالقانی، که در دوران استبداد پهلوی سه سال از دوران حبس خود را در اوین گذرانده است، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در مواجهه با زندان اوین بر این باور بود که سه سال را در بدترین شرایط در این زندان گذرانده است. سلول ایشان یک سلول تاریک بود که حتی پنجره کوچک آن را به رنگِ سیاه آغشته بودند. ساواک در 24 ساعت شبانهروز فقط یک ساعت را برای دستشویی در حیاط کوچک پشت زندان اجازه میداد. در مدت سه سال، تنها فاصلهای که آیتالله طالقانی و همسلولیهایش میپیمودند فاصله کوتاه دستشویی تا سلول بود.9 ایشان از دیگر مشاهدات خود میگوید که یکبار وقتی از بیمارستان زندان مجددا به سلولی که در آن زندانی بود برگردانده میشد، مشاهده کرد روی دیوار سلولها و راهروی زندان را خون پوشانده است. بعدا معلوم شد این خون طلبههای مدرسه فیضیه قم است که مأموران ساواک و زندان اوین با کوبیدن طلبههای بیدفاع به دیوارها موجب ریختن آن شدهاند.10
فشرده سخن
پس از سقوط دولت دکتر محمد مصدق، دولت مطلقه بار دیگر در ایران استقرار یافت. محمدرضاشاه در تلاش برای تکوین چنین دولتی، ساواک را تأسیس کرد. وظیفه اصلی ساواک محافظت از دولت مطلقه محمدرضا در مقابل مخالفان سیاسی بود. ساواک از تمام ابزار و بهطور ویژه از شکنجههای بسیار گسترده و متنوع برای از بین بردن مخالفان استفاده میکرد. تحت چنین شرایطی جدالی عمیق میان شکنجه و مقاومت برپاشده بود که درنهایت مقاومت زمینهساز پیروزی مردم انقلابی و سقوط عوامل دولت مطلقه شد.
نمایی از شکنجه در حیاط کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک