کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

روابط پهلوی دوم و اسرائیل به روایت اسناد لانه جاسوسی؛

سلاح و نفت به مثابه نقطه پیوند

25 فروردين 1398 ساعت 8:00

روابط نظامی ایران و اسرائیل طی حیات سیاسی رژیم شاه تا جایی پیش رفت که «محمدرضا چند پایگاه برون مرزی خود با کشورهای عربی منطقه را به اسرائیل واگذار کرد».


حکومت پهلوی در حیات سیاسی خود روابط گسترده‌ای با کشورهای غربی و حامیان آنها داشت. علاوه بر آمریکا، که نقش مهمی در روابط سیاسی و اقتصادی ایران داشت و به دلیل مداخله مستقیم خود نفرت و انزجار عمومی را برانگیخته بود، رابطه با اسرائیل نیز با حساسیت زیادی روبه‌رو بود. این کشور، که با غصب سرزمین مردم مسلمان فلسطین موجودیت یافته بود، با مخالفت بسیاری از کشورهای مسلمان مواجه شد و بسیاری از این کشورها از به رسمیت شناختن آن خودداری کردند. پیرو این موضوع، مردم مسلمان ایران نیز حساسیت خاصی درباره رابطه با اسرائیل داشتند و خواهان محکوم نمودن این کشور از سوی محمدرضاشاه و رژیم پهلوی بودند. شاه و نزدیکان او نیز به دلیل این حساسیت همواره مدعی بودند رابطه‌ای با اسرائیل ندارند، اما اسناد به‌جامانده از این موضوع از جمله اسناد لانه جاسوسی آمریکا مؤید روابط گسترده رژیم شاه و اسرائیل در ابعاد مختلف، نظامی، اقتصادی و سیاسی است.
 
روابط رژیم پهلوی و اسرائیل از شناسایی دوفاکتو تا روابط پنهانی
رابطه اسرائیل و رژیم پهلوی در دهه 1330 و طی شناسایی دوفاکتو آغاز گردید. این شناسایی تحت عواملی چون حساسیت مردم، ضعف سیاسی شاه به دلیل جوان بودن و قدرت ناکافی و سایر عوامل به صورت پنهانی و غیررسمی انجام شد؛ بااین‌حال مردم ایران نسبت به این نوع شناسایی نیز حساس بودند و بعد از انتشار خبر مربوطه، واکنش سختی به آن نشان دادند. پیرو این شرایط، رژیم شاه تلاش کرد با ایجاد روابط پنهانی و منتشر نکردن جزئیات آن، رابطه خود با اسرائیل را به شکلی متفاوت حفظ کند و تعمیق بخشد. بر این اساس «در وزارت خارجه کارهای مربوط به روابط با اسرائیل در اداره هشتم سیاسی انجام می‌شد و مدیرکل سیاسی آسیا و آفریقا نظارت بر آن را بر عهده داشت. این کارها نه تنها شامل مسائل و مشکلات مربوط به یهودیان ایرانی مهاجر و... بود، بلکه جنبه‌های بازرگانی و فرهنگی و پزشکی و همکاری در بعضی از کارهای امنیتی و نظامی را نیز شامل می‌شد، ولی هیچ‌کدام از این کارها در وزارت خارجه منعکس نمی‌شد».1
 
البته رابطه دو کشور بعد از کودتای 28 مرداد شکل گسترده‌تری به خود گرفت و به طور رسمی آغاز گردید. طی این روابط «دولت اسرائیل هم در چهارچوب دکترین معروف به "محورهای پیرامون" از همان ابتدای تأسیس علاقه‌مندی خود را به گسترش روابط با ایران اعلام نمود. به موجب دکترین محورهای پیرامون که دیوید بن‌گورین، اولین نخست‌وزیر اسرائیل طراح آن بود، اسرائیل می‌بایست روابط خود با کشورهای پیرامون جهان عرب را به‌ویژه ترکیه و ایران توسعه دهد».2 بدین ترتیب دو کشور روابط گسترده‌ای در زمینه اقتصادی، سیاسی و نظامی آغاز نمودند.
 
روابط گسترده رژیم پهلوی
اغراق نیست اگر گفته شود محور رابطه ایران و اسرائیل، نفت و مسائل نظامی بود. به‌رغم آنکه آغاز رابطه اسرائیل با رژیم پهلوی در حیطه مسائل امنیتی و اطلاعاتی همچون تأسیس ساواک و سایر نهادهای امنیتی ایران شکل گرفت، به‌تدریج مسائل نظامی و تأمین نیازهای نفتی اسرائیل به مهم‌ترین ابعاد روابط فی‌مابین تبدیل شد. به طور کلی «کوشش اسرائیل در دوران بعد از جنگ جهانی دوم در فراهم کردن اسلحه از طریق مخفی و مهاجرت غیر قانونی باعث شد که تماس‌های مهم بازرگانی و حمل و نقل دریایی با برخی از کشورها برقرار شود».3
 
طوفانیان در خاطراتش درباره ماهیت و عمق روابط دو رژیم پهلوی و اسرائیل آورده است: «ماهیت روابطمان: هم من آنجا نماینده داشتم، هم ساواک داشت، هم آنها وابسته نظامی در ایران داشتند. من از آنجا وسایل دفاعی می‌خریدم. من از آنها توپ 106 ضدتانک خریدم، هم به پاکستان دادم، هم به اردن. ما با هم معامله می‌کردیم».  
بر این اساس رابطه با ایران و کشورهایی چون ترکیه، که در قلب خاورمیانه و در میان کشورهای عرب ضداسرائیل قرار داشتند، می‌توانست از اهمیت زیادی برای اسرائیل برخوردار باشد؛ ازاین‌رو ضرورت برقراری رابطه با حکومت‌های این دو کشور در زمینه‌های امنیتی و نظامی قوت زیادی به خود گرفت و تقریبا تا اواخر حیات سیاسی رژیم پهلوی از شکل مناسبی برخوردار شد. به اذعان اسناد برجامانده در این رابطه «اسرائیلی‌ها مناسبات خوبی با ترکیه و ایران در زمینه‌های نظامی و امنیتی داشتند. هرچند اسرائیلی‌ها دارای روابط کامل دیپلماتیک با ایران نبودند، اما آنها یک هیئت رسمی سیاسی در ایران داشتند که اعضای آن دارای عنوان سیاسی بود که از جمله آنها سمت وابسته نظامی است».4
 
مسائل نظامی میان دو رژیم به‌قدری مهم بود که در بحبوحه بحران سیاسی کشور، ارتشبد حسن طوفانیان، از فرماندهان ارشد رژیم شاه، طی سفری به اسرائیل بر ضرورت خرید تسلیحات نظامی از این کشور تأکید کرد. این سفر، که به فاصله کوتاهی بعد از جنگ اعراب و اسرائیل انجام شد، از بحران روابط سیاسی اسرائیل با کشورهای منطقه و اهمیت تقویت رابطه با رژیم‌هایی چون رژیم پهلوی ناشی می‌شد. رژیم شاه به خوبی آگاه بود که اسرائیل نیازمند حمایت اقتصادی و سیاسی کشورهایی چون ایران برای مقابله با اعراب است. این موضوع در صحبت طوفانیان با ژنرال موشه دایان، وزیر خارجه اسرائیل، نیز پنهان نماند و به صورت صریح اشاره شد که «کمتر کشورهایی در اطراف منطقه وجود دارند که با توجه به اوضاع کنونی در پاکستان، افغانستان، عراق و ترکیه، اسرائیل بتواند بر آن تکیه کند. طوفانیان اعلام داشت که ایران بسیار علاقه‌مند به اتکای متقابل با اسرائیل است».5
 
البته طوفانیان در قبال حمایت سیاسی و اقتصادی محمدرضاشاه، خواهان کمک‌های نظامی اسرائیل بود، چنان‌که وقتی موشه دایان نظر طوفانیان را درباره یک خمپاره‌انداز اسرائیلی و فروش آن به ایران جویا شد، طوفانیان به‌صراحت افزود که «او به خوبی آگاه است که خمپاره 155 میلیمتری در اسرائیل به مراتب پیشرفته‌تر است و خمپاره‌های آلمانی و سوئدی هنوز به مرحله تولید نرسیده و از لحاظ امکانات، کیفیتی پایین‌تر از خمپاره اسرائیل خواهند داشت؛ بنابراین توپ اسرائیلی انتخاب خواهد شد».6 خود طوفانیان هم در خاطراتش درباره ماهیت و عمق روابط دو رژیم آورده است: «ماهیت روابطمان: هم من آنجا نماینده داشتم، هم ساواک داشت، هم آنها وابسته نظامی در ایران داشتند. من از آنجا وسایل دفاعی می‌خریدم. من از آنها توپ 106 ضدتانک خریدم، هم به پاکستان دادم، هم به اردن. ما با هم معامله می‌کردیم».7
 
نکته تأمل‌برانگیز در خصوص سلاح‌های فروخته‌شده به ایران این بود که بیشتر این سلاح‌ها جنبه تدافعی داشتند و ضمن ایجاد بازار مناسب برای تسلیحات نظامی اسرائیل، می‌توانست ایران را به یکی از سپرهای دفاعی محکم در برابر کشورهای مخالف با اسرائیل در منطقه خاورمیانه تبدیل کند. به طور کلی و خلاصه روابط نظامی ایران و اسرائیل طی حیات سیاسی رژیم شاه تا جایی پیش رفت که «محمدرضا چند پایگاه برون‌مرزی خود با کشورهای عربی منطقه را به اسرائیل واگذار کرد».8
 
روابط امنیتی ـ اطلاعاتی و موضوع نفت
در کنار روابط نظامی، روابط اطلاعاتی و امنیتی نیز از اهمیت زیادی برخوردار بود و به نوعی با روابط نظامی هم‌پوشانی داشت؛ چراکه بخش مهمی از روابط امنیتی و اطلاعاتی رژیم شاه بر پایه شکل‌گیری نهادهای اطلاعاتی قوی همچون ساواک استوار بود که وظیفه آن شناسایی مخالفان رژیم بود. بر این اساس بسیاری از اعضای ساواک تحت تعلیمات و آموزش‌های نظامی اسرائیل قرار گرفتند و ابزارهای نظامی قوی که بیشتر آنها ساخت اسرائیل و سایر کشورهای غربی بود، در اختیار آنها قرار گرفت. «اسرائیل رژیم محمدرضا را تنها دوست و متحد خود در منطقه تلقی می‌کرد و لذا به آموزش ساواک کمک‌های درجه اول نمود.»9 البته بخش مهمی از دوستی اسرائیل و شاه به تأمین نیازهای نفتی اسرائیل مربوط بود.
 
به‌رغم آنکه محمدرضاشاه و مسئولان رژیم همواره منکر فروش نفت به اسرائیل بودند، واقعیت آن است که ایران بزرگ‌ترین کشور تأمین‌کننده منابع نفتی اسرائیل بود. چنان‌که در سال 1348، طبق دستور شاه دومیلیون تن نفت از طریق خط لوله 260 کیلومتری بندر ایلات در کنار دریای سرخ به بندر اشکلال در ساحل مدیترانه، به اسرائیل فرستاده شد و انتقال این ماده مهم، حتی پس از جنگ چهارم اعراب و اسرائیل در سال 1352 (1973) ادامه یافت.10 اهمیت نفت و منابع نفتی ایران را می‌توان در یک نمونه آشکار و در تأکید ژنرال دایان جهت تعدیل شرایط اعتباری برای معاملات نفتی با ایران، در ملاقات با طوفانیان مشاهده نمود. بر این اساس ژنرال دایان مسئله تعدیل شرایط اعتباری درباره معامله پایاپای نفت خریداری‌شده از سوی «ترانس ایژیاتیک» برای سال مالی 1977 را عنوان کرد. طوفانیان هم در پاسخ گفت که او اطلاع خواهد داد که شرایط اعتبار برای این معامله پایاپای به همان شکلی که هست به علت پیامدهای بین‌المللی که در صورت تغییر شرایط پیش خواهد آمد، بلاتغییر می‌ماند یا نه.11
 
ضرورت این موضوع و تداوم جریان نفت به اسرائیل برای متحد اصلی اسرائیل، یعنی آمریکا، نیز به صورت جدی مطرح بود. آمریکا می‌دانست که یک شاه ضعیف و تابع فشارهای نیرومند مداوم داخلی ممکن است تفاوتی در سیاست خارجی‌اش با یک حکومت غیرنظامی متزلزل که ممکن است جای او را بگیرد، نداشته باشد. از نظر آمریکا، هر دو نوع حکومت‌هایی خواهند بود که نگران وضع خود هستند. همان طوری که نتایج اوپک نشان داده بود هر دو در پی قیمت‌های بالاتر نفت خواهند بود و هر دو برای اسرائیل دشواری ایجاد خواهند کرد؛12 ازاین‌رو تلاش آمریکا تا آخرین روزهای حیات سیاسی رژیم بر حفظ شاه و حکومت او متکی بود.
 
سخن نهایی
بررسی روابط اسرائیل و رژیم پهلوی نشان داد که این رابطه ضمن گستردگی در بخش‌های مختلف اقتصادی، سیاسی و نظامی، همواره منافع و مزیت‌های بیشتری برای اسرائیل داشته است. به عبارتی، این روابط گرچه دوسویه و دوطرفه بود، مشخص است که اسرائیل توانست از طریق گسترش رابطه با ایران سوپاپ اطمینانی در قلب خاورمیانه جهت تأمین نیازهای نفتی و بازار فروش تسلیحات نظامی خود بیابد. این در حالی است که بسیاری از کشورهای عرب، که تولیدکننده نفت نیز بودند، به دلیل مخالفت با اسرائیل، از فروش نفت خود به اسرائیل امتناع می‌کردند. در مقابل، ایران تنها از خدمات مستشاری نظامی و برخی از تسلیحات نظامی برخوردار شد که بیشتر جنبه تدافعی داشت و به جای تقویت بنیه نظامی کشور، در مسیر سرکوب جنبش‌های مخالف با شاه و رژیم به کار رفت. از این حیث می‌توان گفت برنده اصلی این رابطه اسرائیل و حامیان غربی آن بودند.
 

بهرام آریانا و حسن طوفانیان در سفر به اسرائیل و بازدید از یک مکان نظامی  
شماره آرشیو: 356-893ط

پی نوشت:
 
1. سیدجلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1391، چ هفدهم، ص 229.
2. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1320-1357، نشر قومس، 1384، چ ششم، ص 412.
3. دانشجویان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب دوم، ج 13 تا 22، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386، ص 550.
4. اسناد لانه جاسوسی، همان، ص 557.
5. همان، ص 568.
6. همان، ص 569.
7. حسن طوفانیان، خاطرات ارتشبد حسن طوفانیان، تهران، زیبا، 1381، ص 181.
8. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، اطلاعات، 1382، صص 551-552.
9. همان، ص 552.
10. علیرضا ازغندی، همان، ص 413.
11. اسناد لانه جاسوسی، همان، ص 570.
12. همان، ص 65.


کد مطلب: 6693

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/6693/سلاح-نفت-مثابه-نقطه-پیوند

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir