با به قدرت رسیدن آقامحمدخان، ایران بار دیگر تمامیت ارضی خود را باز یافت. اگرچه متجاوزان و دشمنان داخلی سرکوبشده و ایرانیان از این جنبه خیالی آسوده پیدا کرده بودند، این بار به جای آن، سایه ابرقدرتهای جهانی همچون امپراتوری روسیه در شمال و امپراتوری انگلستان در شرق بر ایران سنگینی میکرد. ضعف حکومتداری پادشاهان قاجار در برابر توان نظامی این ابرقدرتها، حکومت مرکزی ایران را وادار کرد وارد عرصه دیپلماسی و سیاست بینالملل شود. بر همین اساس نخبگان سیاسی قاجار در عرصه بینالملل به دنبال همپیمانی مقتدر گشتند تا در زیر چتر قدرتش آسوده و ایمن شوند.
برای یافتن چنین همپیمان بیبدیلی، در عرصه بینالملل، فرانسه بر دیگران برتری داشت؛ چون در آن زمان، هم فاتح جنگهای اروپا بود و هم دشمن سوگندخورده روسیه و انگلیس و میتوانست سدی بر سر راه نفوذ همسایگان و دیگر قدرتهای متجاوز به ایران باشد.1 در آن دوره، این نوع نگاه که برای محفوظ ماندن از تجاوز یک تعداد از قدر قدرتهای جهانی باید پناه برد بهسوی دیگر قدرتها، به معاهده فینکنشتاین بین ایران و فرانسه منجر شد. در ادامه این نوشتار به بهانه انعقاد عهدنامه بینالمللی فینکنشتاین (در ۱۳ اردیبهشت ۱۱۸۶ش/ ۴ مه ۱۸۰۷م، در کاخ فینکنشتاین در لهستان امروزی) قصد داریم ابتدا درک نخبگان سیاسی در اوایل دوران قاجار از محیط بینالملل را کنکاش کنیم و در ادامه بررسی کنیم درک آنان به چه میزان با واقعگرایی حاکم بر نظام بینالملل آن دوران همخوانی داشته است.
1. اعتقاد نخبگان سیاسی قاجار: نیروی سوم
همزمان با روی کار آمدن قاجارها در قرن هیجدهم میلادی، قدر قدرتهای جهانی همچون انگلیس، فرانسه و روسیه نفوذ خود را در شرق جهان افزایش دادند و در پی گسترش مستعمرات خود در خاورمیانه و بهخصوص ایران برآمدند. یکی از گزینههای نخبگان سیاسی در ابتدای سلسله قاجار برای دفاع از کشور در برابر تهاجم بیگانگان، رویکرد روی آوردن به قدرت سوم بود.2 این نوع نگاه در دوره قاجار، بر اساس نوعی رویکرد غیرواقعگرایانه بود تا ایرانیان در جستوجوی قدرتی باشند که بر عهد خود بایستد و بهویژه، از ایران دربازپسگیری حقوق خویش در برابر روسیه و انگلیس حمایت کند. بنابر این دیدگاه، پیروزیهای پیدرپی فرانسه در اروپا و تجاوزهای مستمر انگلیس و روسیه به ایران، شاه ایران را واداشت تا دست دوستی بهسوی فرانسویان دراز کند و از آنان یاری بخواهد.3 پس فتحعلیشاه، به فرانسه، که آن را پیشرو مبارزه و جنگ با قدرتهای بزرگ میدید، نامه نوشت و تقاضای کمک و همکاری کرد. فرانسه ابتدا پذیرفت و قرارداد فینکنشتاین را امضا کرد.
2. پیامدهای نگاه غیرواقعگرایانه به نظام بینالملل
ایران امید داشت فرانسه جای روسیه و انگلیس را بگیرد و با شکست این دو، سرزمینهای جداشده به ایران بازگردد، اما اندکی برنیامد که فرانسه با روسیه عهدنامه تیلسیت را بست و به راحتی با مهره ایران بازی کرد.4 در چنین شرایطی فرانسه عهدنامه فینکنشتاین را زیر پا نهاد و با پیمانشکنی، ایران را در جنگ با روسیه و انگلستان تنها گذاشت. در نتیجه، ارتش تزار، که پس از انعقاد قرارداد صلح با فرانسه از جبهه اروپا آزاد شده بود، به جبهه قفقاز گسیل شد تا جنگ با ایران و عثمانی را با شدت بیشتر ادامه دهد.5
در نیمه اول سده نوزدهم، ایران سه جنگ مصیبتبار را با ناکامی بسیار پشت سر گذاشت. روسها، که به سلاحهای جدیدی مجهز بودند، نیروهای ایران را بهآسانی شکست دادند و معاهدههای گلستان و ترکمنچای را به فتحعلیشاه و ایران تحمیل کردند. انگلستان نیز که نمیخواست از روسها عقب بماند و درصدد بود از افغانستان به عنوان منطقه حایل در برابر تزارها و پادشاهان قاجار استفاده کند، نواحی جنوبی ایران را اشغال کرد و قرارداد پاریس را در 1857م به شاه قبولاند.6
فتحعلیشاه به یکی از نمایندگان بناپارت گفت: «برای چه ناپلئون یکی از برادران خود را به تخت امپراتوری روسیه نمینشاند؟ آن وقت ما دوست و با یکدیگر همسایه خواهیم شد یا اینکه خیال دارد که آن را میان فرانسه و عثمانی و ایران قسمت کرده، بدین ترتیب دست ظالم آنان را از دنیا کوتاه کند»
3. تطابق درک نخبگان سیاسی قاجار با واقعگرایی حاکم بر نظام بینالملل
اگرچه پیمان فینکنشتاین میان ایران و فرانسه به توشیح طرفین رسید، به علت نگاه غیرواقعی به این شریک سیاسی، اثری بر آن مترتب نشد و با ناکامی دولت ایران در یافتن متحدی قدرتمند، ایران بار دیگر و خواهناخواه به زیر چتر حمایت امپراتوری بریتانیا و روسیه کشیده شد و تا زمانی طولانی عرصه نفوذ و دخالت و رقابت دو همسایه قدرتمند خود گردید. شکست قرارداد ایران و فرانسه و متضرر شدن ایران از آن، بیش از هر چیز ناشی از نگاه غیرواقعگرایانه داشتن به سیاست خارجی بود.
یکی از ابعاد نگاه غیرواقعگرایانه سیاستمداران قاجار به نظام بینالملل آنجا بود که نتوانستند درک کنند سیاست خارجی فرانسه در مشرقزمین نسبت به سیاست خارجی آن کشور در اروپا، در مرتبه ثانویه ــ و نه مرتبه اولویت ــ قرار داشت و بُعد دیگر آن، آنجا بود که در اوایل قرن هیجدهم، نخبگان سیاسی ایران میپنداشتند فرانسه متحدی است که توان خنثی کردن نفوذ روسیه و انگلستان را در ایران دارد و میتوانند آن را با کشور ایران همپیمان و همراه کنند، اما فرانسه سیاست خارجی خود را که مبتنی بر پیگیری منافعش در اروپا بود، دنبال کرد و تنها به تبع آن به طرح و تنظیم روابط خود با ایران پرداخت؛ در نتیجه، این تصمیم و اعتقاد به نیروی سوم طولی نکشید که سبب سرخوردگی فتحعلیشاه و مشاورانش شد؛ چون منطبق بر واقعگرایی حاکم بر نظام بینالملل نبود.7
4. علت درک نادرست حاکمان قاجار از نظام بینالملل
دربار ایران نخستین روشی که با استفاده از آن، از کشورهای اروپایی اطلاع مییافتند سفیران و نمایندگان آن کشورها بودند. در این روش، علاوه بر اینکه اخبار معمولا بعد از وقوع بهدست میرسید، آلوده به اغراض و مقاصد سیاسی نیز بود؛8 مثلا فرانسویان برای جلب نظر شاه ایران، در نشان دادن نیرو و قدرت ناپلئون و لزوم دوستی با او، به اندازهای اغراق کردند و در شاه تأثیرگذار بودند که شاه به یکی از نمایندگان بناپارت گفت: «برای چه ناپلئون یکی از برادران خود را به تخت امپراتوری روسیه نمینشاند؟ آن وقت ما دوست و با یکدیگر همسایه خواهیم شد یا اینکه خیال دارد که آن را میان فرانسه و عثمانی و ایران قسمت کرده، بدین ترتیب دست ظالم آنان را از دنیا کوتاه کند».9
از آنچه گذشت چنین برمیآید که ایرانیان در اوایل دوره قاجار اطلاع دقیقی از اوضاع اروپا نداشتند و به همین علت نمیتوانستند سیاست درستی در برابر کشورهای دیگر اتخاذ نمایند و چون از رابطه بین روس و انگلیس یا دشمنی آنها با فرانسه و رقابت بین آنها بهطور دقیق اطلاع نداشتند، بازیچه دست آنان میشدند و چون قدرت آن را نداشتند که بر دشمن غالب شوند، برای گرفتن کمک مالی و نظامی به کشوری ثالث و نیروی سوم با نگاهی غیرواقعی متوسل میشدند، ولی به علت همان جهل و بیخبری از اوضاع این کشورها، همیشه چه در میدان جنگ و چه پشت میز مذاکره، درمانده بودند و طی قراردادهایی که منعقد میشد، منافع دولتهای بیگانه تأمین میگردید و اگر موادی از قرارداد هم تأمینکننده منافع ایران بود، دولتهای خارجی هر وقت که میخواستند از اجرای آن خودداری میکردند.10
در این ارتباط، مارکام کلمنت چند سالی پس از مرگ فتحعلیشاه چنین نوشت: «در عهد سلطنت خاقان مغفور فتحعلیشاه، دولت ایران با دول فرنگستان رابطه پولیطیکیه پیدا کرد و رسما داخل پولیطیک ملل اروپ گردید. مملکت ایران، ازآنجاکه فیمابین روس و هندوستان واقع است، اهمیت بسیار دارد و هرگاه بهواسطه عدم اطلاع سلاطین سابق قاجاریه نبود، دولت ایران هرگز مجبور نمیشد که داخل پولطیک دول اروپ بشود».11
فرجام
بر اساس آنچه گفته شد گویا درک غیرواقعی قاجارها از حوزه سیاست خارجی و داشتن نگاه غیرواقعگرایانه به نظام بینالملل، سبب بستن عهدنامه فینکنشتاینی شد که پیامدهای آن سختیهای فراوانی بود که بر مردم ایران وارد آمد؛ از جمله بستن قرارداد پاریس بین دولتهای ایران و انگلیس و عهدنامه گلستان در اکتبر 1813 و عهدنامه ترکمنچای میان ایران و روسیه که همگی پس از عهدشکنی فرانسه در قرارداد فینکنشتاین رخ داد.
عکس حجاریشده فتحعلیشاه
شماره آرشیو: 1672-1ع
تصویری نقاشیشده از یکی از جنگهای ناپلئون
شماره آرشیو: 1-7451-193ک
پی نوشت:
1. ایرج امینی، ناپلئون و ایران، نشر فرزان روز، 1392، صص 14-15.
2. روحاله اسلامی، «الگوی سیاست خارجی ایران از مشروطه تا برآمدن رضاشاه»، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال چهاردهم، ش 55 (تابستان 1392)، صص 23-71.
3. اسدالله عبدلی آشتیانی، «سوادنامه فتحعلیشاه به ناپلئون»، فصلنامه اسناد بهارستان، سال اول، ش اول (بهار 1390)، ص 202 .
4. روحاله اسلامی، همان، صص 23-71.
5. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیرکبیر، 1369، ص 214 .
6. زاهد غفاری، «نقش نیروهای بیگانه در پاگیری و گسترش تئوری توطئه در ایران؛ از مشروطه تا انقلاب اسلامی»، مجله اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، ش 191 و 192 (مرداد و شهریور 1382)، صص 22-33.
7. مریم حبیبی، «ناپلئون و ایران»، مجله ایراننامه، ش 72 (پاییز 1379)، صص 467-471.
8. فیضالله بوشاسب، «بررسی تاریخ روابط خارجی ایران با غرب در اوایل دوره قاجار»، فصلنامه مصباح، سال سوم، ش 12 (زمستان 1373)، صص 165-175.
9. خانبابا بیانی، سیاست ناپلئون در ایران، تهران، شرکت چاپ کتاب، 1318، ص 35 .
10. فیضالله بوشاسب، «بررسی تاریخ روابط خارجی ایران با غرب در اوایل دوره قاجار»، فصلنامه مصباح، سال سوم، ش 12 (زمستان 1373)، صص 165-175.
11. مارکام کلمنت، تاریخ ایران در دوره قاجار، ترجمه میرزا رحیم فرزانه، به کوشش ایرج افشار، نشر فرهنگ ایران، تهران، 1364، ص 52.