شناخت مناسبات دین و دولت در دوره پهلوی و همچنین تجزیه و تحلیل سیاستهای مذهبی این رژیم در قبال جامعه ایرانی در سالهای 1304-1357ش مستلزم شناسایی گفتمان سیاسی ـ فرهنگی مطرحشده در ایران از حدود دویست سال پیش است
نگاهی به مناسبات دین و دولت در عصر پهلوی
سیاست یک بام و دو هوای محمدرضاشاه در قبال مذهب
16 ارديبهشت 1398 ساعت 8:00
شناخت مناسبات دین و دولت در دوره پهلوی و همچنین تجزیه و تحلیل سیاستهای مذهبی این رژیم در قبال جامعه ایرانی در سالهای 1304-1357ش مستلزم شناسایی گفتمان سیاسی ـ فرهنگی مطرحشده در ایران از حدود دویست سال پیش است
شناخت مناسبات دین و دولت در دوره پهلوی و همچنین تجزیه و تحلیل سیاستهای مذهبی این رژیم در قبال جامعه ایرانی در سالهای 1304-1357ش مستلزم شناسایی گفتمان سیاسی ـ فرهنگی مطرحشده در ایران از حدود دویست سال پیش است.
پس از جنگهای ایران و روس و متحیر ماندن ایرانیان از دستاوردهای تکنیکی غرب و متعاقب آن دست نیازی که به سوی اروپاییان دراز شد، بهتدریج عنصر جدیدی با عنوان «تجدد و تجددگرایی» وارد هویت ایرانی شد که زمینهساز پیدایش فکر تغییر و ضرورت ایجاد اصلاحات در ایران گردید. در این دوره، علاوه بر لزوم ایجاد اصلاحات در نهاد قدرت، اصلاح در حوزههای اجتماعی و اعتقادی نیز مورد توجه بسیاری از منورالفکران قرار گرفت و شخصیتهایی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده، طالبوف، میرزا آقاخان کرمانی و... به عنوان سرآمدان جریان منورالفکری، اولین گامهای تز رفورمیسم و اصلاحگری دینی را ــ که تحت لوای مبارزه با خرافات انجام شد ــ در ایران برداشتند و دین اسلام را نیازمند پروتستانتیزمی هماهنگ با عصر و زمان دانستند. در نگاه آنان، برداشت علما از اسلام، ضدعلمی و مخالف پیشرفت و ترقی بود و ازهمگسیختگی فرهنگ دینی و فساد و تباهی جامعه نتیجه عملکرد نادرست آنها، بهویژه در حوزه نشر دین، برشمرده میشد.1
ترویج نگاه اینچنینی به دین در کنار مبارزات سیاسی گروههای مختلف در انقلاب مشروطه، تزاحم بیش از پیش دینباوران و منورالفکران را رقم زد و در نتیجه، کسانی که در مرکز حوادث قرار داشتند به لحاظ فردی و گروهی آسیبهای جدی دیدند که نمونهای از این برخوردها را میتوان در ماجرای به دار آویختن آیتالله شیخ فضلالله نوری مورد مداقه قرار داد.
جریان تجددگرا پس از ناکامی در نهضت مشروطه و همچنین با پدید آمدن آشفتگیهای سیاسی ـ اجتماعی در کشور به این نتیجه رسید که برای ادامه راه تجدد در ایران، همچون اروپا باید حکومتی متمرکز و قوی تشکیل شود تا بتواند موانع تجدد را به ضرب قدرت دولت از میان بردارد. بدین ترتیب اتحادی بین روشنفکران سکولار با رضاخان برای روی کار آمدن وی و همچنین کنار زدن آنچه سنتگرایی و عقبافتادگی نامیده میشد شکل گرفت.2
با روی کار آمدن رضاشاه در سپهر سیاست ایران و در پیش گرفتن سیاستهای تجددطلبانه از سوی وی، جامعه مذهبی ایران با شکل جدیدی از فعالیتهای ضد دینی در کشور مواجه شدند. در این دوره، از یکسو سیاست ترویج باستانگرایی توسط شخصیتهایی چون تیمورتاش و از سوی دیگر طرح پروتستانتیسم دینی با بازیگری شخصیتهایی همچون کسروی، شریعت سنگلجی، حکمیزاده و... به اجرا گذاشته شد. این فعالیتها در کنار اقداماتی چون جلوگیری از برگزاری مراسم دینی و شعائر مذهبی، اجرای قانون متحدالشکل کردن لباس، کشف حجاب و بهدنبال آن سرکوب حوزههای علمیه و سلب نفوذ و اختیارات علما و روحانیون، عملا به حذف مظاهر مذهبی در جامعه انجامید.3
در این دوره، حرکتهایی چون قیام مسجد گوهرشاد که به رهبری علمای مشهد در مخالفت با سیاستهای ضد دینی رژیم پهلوی سازماندهی شده بود، بهشدت سرکوب شد و بدین سان بستر برای تعطیلی حوزههای علمیه در سراسر کشور فراهم گردید.4 این روند ادامه داشت تا اینکه پس از شهریور 1320 و خروج رضاشاه از کشور دوران ترس و خفقان به سر رسید و پس از یک دوره فترت، علما و روحانیان و همچنین جامعه مذهبی ایران دوباره فضایی برای تجدید حیات خویش یافتند.5 جامعه مذهبی ایران پس از شهریور 1320 هنوز از سایه استبداد رضاشاهی خارج نشده بود که با حضور قوای بیگانه و اشغال کشور روبهرو شد. حضور نیروهای شوروی کمونیستی در استانهای شمالی و همچنین نیروهای انگلیسی در جنوب ایران شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خاصی در کشور ایجاد کرده بود. در این دوره با وجودی که علما و روحانیان با درک لزوم مبارزه با ایدئولوژی کمونیسم و تفکرات الحادی، به مبارزه با آن برخاسته بودند، رژیم پهلوی سیاست مذهبی یک بام و دو هوا را در قبال علما و روحانیت در پیش گرفت. در این برهه محمدرضا پهلوی از یکسو برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم و فعالیتهای حزب توده تمایل داشت گرایشهای مذهبی در کشور افزایش یابد، اما از سوی دیگر ترس آن را داشت که فعالیتهای مذهبی، افزایش قدرت علما و روحانیان را در پی داشته باشد؛ زیرا بر این باور بود که گرایشهای مذهبی نیروی تازهای به حوزهها داده است و در نتیجه ممکن است تفکرات اصیل و استقلالطلبانه شیعه احیا شوند.
پس از شهریور 1320 محمدرضا پهلوی از یکسو برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم و فعالیتهای حزب توده تمایل داشت گرایشهای مذهبی در کشور افزایش یابد، اما از سوی دیگر ترس آن را داشت که فعالیتهای مذهبی، افزایش قدرت علما و روحانیان را در پی داشته باشد
محمدرضا پهلوی تا سال 1332 سیاستهای مذهبی خود را به شکل کجدار و مریز به پیش میبرد تا اینکه پس از کودتای 28 مرداد و تحکیم پایههای قدرتش، سعی نمود مسیر تجددطلبی رضاشاهی را با سرعت بیشتری دنبال کند. پدر وی با الگو گرفتن از اقدامات آتاتورک در ترکیه و با بهرهگیری از باستانگرایی، به عنوان منبع مشروعیتبخش رژیم خود، و ائتلاف با روشنفکران سکولار کوشیده بود در جهت دینزدایی از جامعه حرکت کند و اینک او با پیروی از سیاست فوق میکوشید با تبلیغات وسیع بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم اسلام را غیرسیاسی اعلام کند و حوزه فعالیت علما را به امور و مسائل شرعی محدود سازد.
این سیاست رژیم در دوره حیات آیتالله بروجردی، بهدلیل عدم ورود ایشان به موضوعات سیاسی، تاحدودی نتیجهبخش مینمود، اما در عین حال جایگاه آیتالله بروجردی امکان اجرای کامل «برنامههای اصلاحی» ــ که از طرف دولت ایالات متحده برای ایران تنظیم شده بود ــ را نیز از آنان سلب میکرد.
وفات آیتالله بروجردی در فرودین 1340 فضا را برای اجرای سیاستهای برزمینمانده رژیم پهلوی مهیا کرد، اما مخالفت امام خمینی و چند تن از علما با اصلاحات ارضی و انقلاب سفید و... زمینه را برای رویارویی تمامعیار نهاد دین و نظام سلطنت پدید آورد. حمله به مدرسه فیضیه، سرکوب خونین قیام 15 خرداد، زندان، حصر و به دنبال آن تبعید امام خمینی و.... پاسخ محمدرضا پهلوی به این اعتراضها بود. در کنار سیاستهای سخت، شاه از سیاستهای نرم نیز برای پیشبرد سیاستهای ضد دینی خود بهره میجست که از آن جمله میتوان به بازگذاردن دست مسیونرهای مذهبی در جهت تبلیغ مسیحیت در ایران، زمینهسازی برای رشد و گسترش فعالیتهای بهائیان در ایران، برگزاری جشنهای هنری به منظور قبحزدایی از فساد و فحشا، تلاش برای تغییر خط و همچنین تغییر تاریخ شمسی به شاهنشاهی و... نام برد.6
محمدرضا پهلوی معتقد بود که ایران، گوشهای از تمدن غرب بوده که به لحاظ موقعیت و فاصله جغرافیایی، از این تمدن عقب مانده و لذا در راه رسانیدن کشورش به دروازههای تمدن بزرگ، لازم است تفکرات پوسیده و مرتجع مردمش (اعتقادات مذهبی) اصلاح گردد،7 اما در کمال ناباوری، تفکرات بهاصطلاح پوسیده که او از آن نام میبرد زمینهساز انقلابی شد که سلطنت 53 ساله دودمان پهلوی را به خط پایان رساند.
تعطیلی بازار تهران در حمایت از اعلامیه امام خمینی مبنی بر تحریم رفراندم اصول ششگانه انقلاب سفید در بهمن 1341
شماره آرشیو: 1-98-141ق
پی نوشت:
1. باقر مؤمنی، ادبیات مشروطه، تهران، انتشارات گلشایی، 1354، ص 219.
2. حسامالدین آشنا، از سیاست تا فرهنگ: سیاستهای فرهنگی دولت در ایران (1320ـ1304)، تهران، سروش، 1396، چ سوم، صص 58-59.
3. مرتضی جعفری، واقعه کشف حجاب، تهران، سازمان مدارک فرهنگ انقلاب اسلامی و مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1371، ص 481.
4. نویسنده کتاب ایران بین دو انقلاب در کتاب خود آماری از کاهش چشمگیر مدارس دینی در ایران در خلال سالهایی که رضاشاه قدرت را در دست داشته ارائه داده است که از فشار همهجانبه رژیم پهلوی بر نهاد دین در این سالها حکایت میکند؛ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1377، ص 180.
5. محمد موسوی، دین و دولت در ایران معاصر، تهران، حدیث امروز، 1386، صص 142ـ144.
6. مصاحبه نگارنده با سیدمحمد میرمحمدصادقی در خصوص فعالیتهای کلیسای ادونتیست روز هفتم در تهران در دهه 1340. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
7. حسن شمسآبادی، «مواضع شیخ محمود شلتوت در قیام پانزده خرداد»، اندیشه تقریب، ش 14 (بهار 1387)، صص 114-115.
کد مطلب: 6749