سرنوشت ایران در پایان جنگ جهانی اول، که کشور مورد تاختوتاز دولِ متخاصم قرارگرفته بود، نامعلوم بود. با سقوط حکومت مرکزی و نبود هیچگونه مرکزِ اقتدارِ قدرتمند، یک نظام ازهمگسیخته و متناقض ـ پلوتوکراتیک شکلگرفته بود.1 در چنین شرایطی، مبارزه با بیگانگان و احیای استقلال کشور، بهعنوان محورهای اصلی ایدئولوژی جنبشها مطرح شدند. افرادی که از مشروطهخواهان سالهای گذشته بودند کوشیدند در گوشه و کنار ایران به اوضاع آشفته منطقه و ایالات محل زندگی خود سروسامان دهند. میرزا کوچکخان در گیلان همراه دکتر حشمت، که مغزِ متفکر و عامل نظم و نظام در نهضت جنگل بود، درصدد تشکیل حکومت مشروطه اسلامی برآمدند، اما با گذشت زمان اندکی، تغییرِ ایدئولوژیکِ آن، از مشروطه به جمهوری شورایی را شاهد هستیم؛ تغییری که به زیان مشروعیت آن منجر شد.
زمینههای شکلگیری نهضتِ جنگل
دو دسته از عوامل داخلی و خارجی که متشکل از عدهای روشنفکر و اصلاحطلب و دهقانان ستمدیده گیلانی بود، در بهوجود آمدن نهضت جنگل دخیل بودند. در زمینه داخلی ترکیبی از عوامل زیر، مردم گیلان را که در جنبش مشروطه خود را شکستخورده میدیدند، عمیقا آزردهخاطر کرد بود: نادیده گرفتن انجمنها و تضعیف مشارکت مردمی، انحصار فعالیتهای سیاسی در دستهای مجلس و بیخبری آنها از درد مردم، سازش نابخردانه با نیروهای استثمار و استبداد و تداوم رنج مردم درحالیکه عدهای از سران به جمعآوری ثروت مشغول بودند. در نتیجه این عوامل، مردم باور خویش را به سیاستورزی و اقدامِ جمعی از دست دادند و به رهبران فرهمند روی آوردند.2
اوضاع داخلی ایران بیتأثیر از اوضاع خارجی نبود. در بحبوحه جنگ جهانی اول عواملی مانند اشغالِ ایران توسط روسیه، عثمانی و انگلستان، تقسیم ایران میان روسیه و انگلیس در عهدنامه 1907، قحطی و گرسنگی شدید در ایران، سقوط حکومت مرکزی و نبود هیچگونه مرکز اقتدار قدرتمند، فضا و شرایط را برای وقوع یک حرکت انقلابی مهیا نمود. نخستین پایگاه عملیاتی در جنگلِ تولم تأسیس شد و در شوال 1333ق، عملیات خود را بر ضد نیروهای اشغالگر و متجاوزان و دهقانان آغاز کرد.3
دو جناح در نهضت جنگل وجود داشت: جناح غیرمذهبی رادیکال و جناح مذهبی. میرزا کوچکخان و دکتر حشمت از جناح مذهبی بودند و هرچند با اندیشههای سوسیالیستی و کمونیستی آشنایی داشتند، پایگاه فکری خود را اندیشههای دینی و ملی میدانستند؛ ازهمینرو رواسانی معتقد بود ویژگی شاخص فکری میرزا کوچکخان تأکید او همزمان بر ایرانیت و اسلامیت بود.4
هنگامیکه روسها به خاک ایران تجاوز کردند و به شهرهای انزلی و رشت هجوم آوردند، جمعیت «اتحاد اسلام»، که دکتر حشمت از اعضای فعال آن بود، به مقابله و مبارزه با روسها پرداخت و گروههای مختلفی را به نقاط مختلف گیلان اعزام کرد. «در میان مبارزان جنبش جنگل، دکتر حشمت یکی از استوانههای اصلی این نهضت بود که از نخستین روزهای شکلگیری آن، همراه و همپای میرزا کوچکخان گام برداشت و بار بسیاری از مرارتها را بر دوش کشید.»5 وقتی میرزا بهناچار به سمت لاهیجان رفت، در آنجا دکتر حشمت با نفرات خود به آنان پیوست که تعدادشان به 1432 نفر میرسید؛ وقتی در سال دوم جنبش، دکتر حشمت اعدام و حاج احمد کسمایی از نهضت جدا شد، عملا میرزا در جناح مذهبی تنها باقی ماند؛ همچنین پس از انقلاب 1917 روسیه، گروههای دموکرات بار دیگر نضج گرفتند و اعلام وجود کردند و این آغاز غلبه گرایشهای جناح غیرمذهبی ـ رادیکال در درون جنبش بود.
جنبش در پی ائتلاف و همکاری با بلشویکها، دیگر نمیتوانست در پی آرمانهای ملی ـ مذهبی خود باشد؛ زیرا این آرمانها با اندیشههای انترناسیونالیستی بلشویکها در تضاد بود. در پی چنین پیوندی بود که چهرههایی چون خیابانی و مشیرالدوله پیرنیا (رئیسالوزرا) نیز در پیامهایی از میرزا خواسته بودند راه خود را از بلشویکها جدا سازد.
تغییرِ ایدئولوژیکِ نهضت بعد از اعدام دکتر حشمت
رویدادها و علل مختلفی دستبهدست هم دادند و زمینههای ارتباط و همکاری جنبش جنگل با بلشویکها را فراهم کردند. جنگهای جنبش جنگل با نیروهای انگلیسی، سبب تحلیل قوای نظامی و تسلیحاتی جنبش شد و بهتبع آن صلحی که با انگلیسیها برقرار شد چندان به سود جنبش نبود. رویداد دیگری که بیتأثیر از حادثه پیشین نبود تسلیم شدن حاج احمد کسمایی با نیروهایش به دولت وثوقالدوله بود.6 این دشواریها بر رویداد بعدی، یعنی تسلیم شدن دکتر حشمت، یکی دیگر از رهبران بنام جنبش، بیتأثیر نبود. خستگی و فرسودگی ناشی از این عقبنشینی از یکسو و اعتماد دکتر حشمت به سوگند مقامات دولتی، در امان دادن به وی از سوی دیگر، سبب شد ۲۷۰ تن از همراهانش تسلیم شوند. اما مقامات دولتی، با زیر پا گذاشتن سوگند خود، وی را به جرم مخالفت و مبارزه مسلحانه علیه نظام سلطنت و دولت، در ۲۲ اردیبهشت ۱۲۹۸ش در رشت اعدام کردند.7
نفس این اعدام درواقع دو نکته ایدئولوژیک را گوشزد میکرد: یکی اینکه سوگندشکنی مقامات دولتی در مورد دکتر حشمت، بیش از بیش اعتقاد و اعتماد جنبش را نسبت به اصلاح دولت، تشکیلات دولتی و حتی پادشاه سست کرد؛ دیگر اینکه در این مرحله، چنانکه از جریان محاکمه دکتر حشمت در دادگاه نیز برمیآید، جنگل از نظر حکومت بهعنوان جنبش مسلحانه ضد سلطنتی شناخته میشد که دیگر نمیتوانست آن تعامل گذشته را با قوه مجریه و پادشاه داشته باشد. مجموعه رویدادهای فوق جنبش را در موضع ضعیفی قرار داده بود و از سوی دیگر، یک شکاف ایدئولوژیک در باورهای جنبش نسبت به جایگاه دولت و پادشاه مشروطه ایجاد کرده بود. چنین شرایطی درمجموع زمینه را برای نزدیکی جنبش به بلشویکها فراهم کرد. بعد از فروپاشی روسیه تزاری، میرزا دست دوستی بهسوی ارتش سرخ روسیه دراز کرد و درحالیکه به شعارهای آزادیخواهانه و مساواتطلبانه انقلاب روسیه امید داشت، جمهوری انقلابی موقت را در گیلان تأسیس کرد، اما از همین زمان به بعد کم کم شاهد تغییر ایدئولوژیک در جنبش هستیم.
پیامدهای تحولِ ایدئولوژیکِ جنبش از مشروطهخواهی به جمهوریخواهی
مخالفت با سلطنت مشروطه، ادعای مخالفان جنبش جنگل در تهران را ــ مبنی بر یاغی و متمرد بودن جنبش ــ به اثبات میرساند؛ زیرا جنبش از قبل هم در مظان اتهام قرار گرفته و ناگزیر شده بود آنها را از طریق روزنامهها تکذیب نماید. ازاینرو، پسازآن دیگر به جنگل بهمثابه یک جنبش ملی ـ مذهبی، ضد استبدادی، ضد بیگانه و رهاییبخش نگریسته نمیشد، بلکه جنبشی تلقی میشد که بر اثر انحراف ایدئولوژیک، به بیگانگان پیوسته و درصدد براندازی سلطنت مشروطه و سلسله قاجار است. گذشته از اینها، جنبش در پی ائتلاف و همکاری با بلشویکها، دیگر نمیتوانست در پی آرمانهای ملی ـ مذهبی خود باشد؛ زیرا این آرمانها با اندیشههای انترناسیونالیستی بلشویکها در تضاد بود. در پی چنین پیوندی بود که چهرههایی چون خیابانی و مشیرالدوله پیرنیا (رئیسالوزرا) نیز در پیامهایی از میرزا خواسته بودند راه خود را از بلشویکها جدا سازد.8
همکاریِ سیاسیِ ایدئولوژیکِ جنگل با بلشویکها، استیلای ادبیاتِ سیاسی آنان را در پی داشت و ادبیات سیاسی جنبش را که معرف هویت ایدئولوژیک آن بود و ریشه ملی مذهبی داشت، تحت شعاع خود قرار داد و از این منظر نیز بین جنبش و پایگاه اجتماعی آن شکاف ایجاد کرد.9 با تشدید اختلافات در میان رهبران نهضت جنگل و نارضایتی عمومی از اقدامات آنان بهتدریج قلمروی جنگلیها نیز کوچک و کوچکتر شد تا جایی که «در تابستان سال 1300 گیلان عملا به چهار منطقه تقسیم شده بود و انزلی در اختیار حیدرخان، رشت زیر نظر خالو قربان، فومن زیر نظر میرزا کوچک خان و لاهیجان تحت امر احسانالله خان قرار داشت و نوعی جنگ مخفی میان طرفین در جریان بود».10
افراد انقلاب و حزب عدالتیهای رشت، خواهان مصادره اموال و املاک مردم و استقرار شیوه کمونیستی بودند؛ درحالیکه نهضت جنگلیها اصولا ریشه مذهبی داشت و اعتقادات مذهبی خود میرزا با اینگونه اعمال مغایر بود. آنها میخواستند با حفظ شعار «الناس مسلطون علی اموالهم» آزادی فردی و اجتماعی را در جامعه مستقر کنند.
فرجامِ سخن
در این جستار کوتاه روند تغییرِ ایدئولوژیِ جنبشِ جنگل، از آغاز مبارزه تا آستانه کودتایِ سرخ بلشویکها مورد بحث قرار گرفت. ولی باید اذعان کرد که نطفههای جنبش جنگل قبل از انقلاب بلشویکی در روسیه، بسته شده بود و واکنشی اصیل بود در برابر سرخوردگی و افسردگی پس از پیروزی مشروطه و افرادی چون میرزا کوچکخان و دکتر حشمت آرمانخواهانی بودند که از وضعیت حاکم بر جامعه به ستوه آمده و علم قیام برافراشته بودند، اما با توجه به شرایط و اتفاقات بینالمللی هزینه سنگینی را پرداخت کردند.
میرزا کوچکخان جنگلی در جمع یاران و همگامانش در نهضت جنگل
پی نوشت:
1. محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، تهران، نشر مرکز، 1393، ص 118.
2. خسرو شاکری، میلاد زخم (جنبش جنگل و جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران)، ترجمه شهریار خواجیان، تهران، اختران، 1386، ص 73.
3. میر احمد مدنی، جنبش جنگل و میرزا کوچکخان به کوشش محمدتقی میر ابوالقاسمی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی 1377، صص 42-43.
4. شاپور رواسانی، نهضت جنگل، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1381، ص 36.
5. محمود پاینده لنگرودی، یادی از دکتر حشمت جنگلی، تهران، نشر ایلیا، 1395، ص 8.
6. محمدعلی گیلک، تاریخ انقلاب جنگل، رشت، گیلکان، 1371، ص 192.
7. سیدمحمدتقی میرابوالقاسمی، دکتر حشمت و اندیشه اتحاد در جنبش جنگل، تهران، نشر ندا، 1387، صص 113-119.
8. گریگور یقیکان، شوروی و جنبش جنگل (یادداشتهای یک شاهد عینی)، به کوشش برزویه دهگان، تهران، نوین، 1363، صص 129-130.
9. احمد کسمایی، یادداشتهای احمد کسمایی از نهضت جنگل، با تصحیح منوچهر هدایتی خوشکام، رشت، کتیبه گیل، 1383، صص 18-27.
10. جعفر آقازاده، «نقش حیدرخان عمواوغلی در نهضت جنگل»، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال پنجم، ش 1 (بهار و تابستان 1393)، ص 7.