کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

به مناسبت قتل قائم مقام فراهانی

مردی که حتی استعمارگران وطن‌دوستی‌اش را ستودند!

6 تير 1395 ساعت 9:44

مولف : محمد توحیدی چافی

سرجان کمبپل طی گزارشی به حکومت انگلیس ضمن تأکید بر لیاقت و کاردانی قائم‌مقام به صراحت اعتراف می‌کند که «یک نفر در ایران هست که با پول نمی‌توان او را خرید و آن قائم‌مقام است».


 
                                    سرجان کمبپل طی گزارشی به حکومت انگلیس ضمن تأکید بر لیاقت و کاردانی قائم‌مقام به صراحت اعتراف می‌کند که «یک نفر در ایران هست که با پول نمی‌توان او را خرید و آن قائم‌مقام است».

میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی، معروف به «سید‌الوزراء» یکی از شخصیتهای صاحب اندیشه برای اداره امور حکمرانی در ایران عصر قاجار به شمار می‌رود. پدرش میرزا عیسی- قائم مقام بزرگ -از شخصیتهای تاثیرگذار عصر زندیه و نیز اوان سلطنت قاجارها در ایران بود.
 
قائم مقامها برخاسته از مکتب دیوان سالاری سنتی و اصیل ایرانی است. همان عنصر ایرانی مشهوری که همواره در طول ترکتازیهای اقوام ترک و تاتار، خوی بیابانگردی مهاجمان بر تخت نشسته در ایران را تلطیف و تدبیر می‌کرد. قائم مقام در کنار عباس میرزا پایه‌گذار نگاهی نو به ایران و ایرانی بود. وی از سویی با حمله به ساختار کهنه و فرسوده نظامی و اندیشه حکومت‌داری، پرسشهای مهمی در اذهان ایرانیان علی الخصوص عباس میرزا ایجاد کرد و از سویی دیگر به روشها و اندیشه‌های بیگانه به خصوص روس و انگلیس در بازسازی و نوسازی ایران هیچ گونه اعتمادی نداشت و التجاء به روس و انگلیس را مایه سرکوب اعتماد به نفس حکام ایران و مایه ذلت و زبونی مردم ایران می‌پنداشت.
 
جیمز فریزر در تمجید از مقاومت و عدم اعتماد وی در برابر بیگانه می‌نویسد: «دفاع او (قائم مقام) از منافع و حقوق مردم ایران سیمای مرد وطن پرستی را نشان می‌دهد که در برابر زد و بندهای سیاسی همسایگان، سخت ایستادگی و مبارزه می‌کرد»1 قائم مقام مردی متفاوت از بسیاری از رجال زمانه خود بود، چنانچه هر جا صلاح می‌دانست حتی در حضور شاه، نظر صائب خویش را ارائه می‌داد، چنانچه در رایزنی‌ و مشاورتی که فتحعلی‌شاه برای آغاز جنگ ترتیب داده بود بر خلاف همه رجال متملق با دور اندیشی، به زیان جنگ با روسیه اشاره کرده بود و به فتحعلی‌شاه یادآور شده بود: «کسی که شش کرور مالیات می‌گیرد (شاه ایران) با کسی که ششصد کرور، (دولت روس) از در جنگ درنمی‌آید»2 قائم مقام مخالف دخالت بیگانگان در امور داخلی ایران بود.
 
ایران امروز و همین مایه پیشرفت در حوزه اندیشه و عمل و رهایی از نظارت قیّم مآبانه خارجی از یک سو مدیون اندیشه و نگاه کسانی است که بیگانه را -حتی اگر اندک مایه نگاه مثبتی را به ایرانیان القاء کرده باشد- عامل نجات‌بخشی نمی‌پندارد و کم و بیش با تردید اقدامات آنان را در ایران رصد می‌نماید و از سوی دیگر مدیون اندک مردان شجاع و بالاتر از آن رجال آگاهی است که از دلایل زیر بنایی عقب ماندگی ایرانیان آگاه بودند.
 
شاید، این نگاه یعنی بی‌اعتمادی به بیگانگان برای رشد و ترقی ایران، در اکثر رجال سیاسی و بازیگران عهد قاجار و بعضاً پس از آن وجود داشته اما امتیازاتی که نزدیکی به قدرتهای بیگانه با خود به همراه داشت و نیز فقدان شجاعتی که گاه معامله بر سر جان را اقتضاء می‌نمود، موجب شد که این نگاه در اندیشه‌ و عمل بسیاری از رجال از قوه به فعل برنگردد.
 
استراتژی و اندیشه «موازنه منفی» که در تاریخ معاصر ایران در استراتژی معدودی از رجال، مجال ظهور و بروز پیدا کرده، بذری بود که قائم مقام فراهانی دو قرن قبل در ایران زمین پراکنده بود. اندیشه‌ای که در آن روزگار زمینه‌اش در رجال سیاسی و حتی مردم عادی کمتر به بار و باور نشسته بود و شاید تنها در قهوه خانه‌‌ها و پای منبرها و در زمزمه‌های شبانه با اندک مایه تاثیری دهان به دهان می‌گشت. قائم مقام فراهانی، شاگرد مکتب میرزا عیسی قائم مقام، پیشکار عباس میرزا ولیعهد تنهای ایران، عقب ماندگی فنی و رشد نیافتگی دولت و ملت را در جنگ با روسها و کاسب‌کاریهای انگلستان در معامله ارزشمندترین پاره‌های میهن یعنی منطقه قفقاز و مناطق زر خیز مجاور را به چشم دیده بود و دریافته بود که تنها با فراهم آوردن استقلال ایران می‌توان در جاده ترقی و پیشرفت قدم گذاشت. به تعبیر نویسنده‌ای «وی در مقابل عشوه و رشوه بیگانگان هرگز تسلیم نشده و حتی به قیمت جان، منافع و مصالح کشور، وطن خود را به بیگانگان واگذار نکرده است».3
 
قائم مقام فراهانی با شناختی که از بیگانگان به خصوص روس و انگلیس داشت، پس از آنکه زمینه‌‌های استقرار شاه جدید(محمد شاه) را در تهران فراهم آورد، اجباراً در مقابل خواسته‌های ریز و درشت آنها و نیز برخی رجال کم مایه و فرصت طلب قرار گرفت. قائم مقام اگر چه در اندیشه ترقی ایران با تکیه بر داشته‌های داخلی، استقلال، و عدم تکیه و اعتماد به بیگانه و اندیشه موازنه منفی از رجالی که بعدها از این اندیشه استفاده کردند یعنی امیرکبیر و مصدق پیشکسوت بود اما نسبت به آنان ابزارهای لازم را در دست نداشت.4 او حتی حمایت اولیه شاه را همچون امیرکبیر و یا حمایت مردم را همچون مصدق در اختیار نداشت و شاید تنها به سوگندی که عباس میرزا از فرزندش محمد میرزا گرفته بود، توانسته بود چند صباحی زنده بماند.
 
قائم مقام شاید نخستین فردی بود که در آن روزگار به خوبی دریافته بود که کشتی به گل نشسته ایران تنها به دست ایرانی رشد یافته و آگاه و مستقل و در سایه داشته‌های بومی قابل حرکت است. در همین راستا، او کوشید از تبعات عهدنامه ترکمان چای در ایران بکاهد و حتی در تلاش بود که ایالات از دست رفته ایران را به ایران بازگرداند.5 در همین راستا، قائم مقام با اجرای مفاد کاپیتولاسیون و تبعات اقتصادی و سیاسی قرارداد ترکمان‌چای به مبارزه برخاست و کوشید از تاسیس کنسولخانه روس و انگلیس در ایران جلوگیری کند. پایگاههایی که بعدها ثابت شد در راستای دخالت در امور داخلی ایران و کسب امتیازات گوناگون مورد استفاده قرار می‌گیرد. وی در پاسخ مامور انگلیسی که در پی تاسیس کنسولگری بود، استدلال کرد که «کنسولخانه برای ایران زهر است» و چون وزیر مختار گفت؛ چون روسها دایر کرده‌اند،‌ کنسولگری، حکم پاد زهر را دارد، قائم مقام در جواب می‌گوید: «ایران آن قدر زهر خورده است که دیگر رمقی برای او نمانده است.»6
 
قائم مقام می‌کوشید اقتصاد ایران را با تکیه بر امکانات داخلی نجات  بخشد و شاید یکی از نخستین کسانی بود که در میان ذوق‌زدگی درباریان در مقابل اجناس اروپایی به نقش واردات بی‌رویه از ممالک فرنگ پی برد و به قول خود می‌خواست با «تجارت بی‌در»7 به مبارزه برخیزد، چرا که عدم کنترل ورود و خروج کالا را باعث ویرانی تجارت ایران و خارج شدن طلای کشور به نفع بیگانه می‌دانست. 


قائم مقام یکی از نخستین کسانی بود که در میان ذوق‌زدگی درباریان در مقابل اجناس اروپایی به نقش واردات بی‌رویه از ممالک فرنگ پی برد و به قول خود می‌خواست با «تجارت بی‌در» به مبارزه برخیزد، چرا که عدم کنترل ورود و خروج کالا را باعث ویرانی تجارت ایران و خارج شدن طلای کشور به نفع بیگانه می‌دانست.

دوره کوتاه صدارت قائم مقام اگر چه فرصت چندانی برای اصلاحات عمیق به وی نداد اما سرمشقی که وی ارائه داد، سلسله جنبان رجال آگاه بعد از وی به خصوص امیرکبیر گردید. وی با موانع اجرایی شدن اندیشه‌های خود در ایران آگاه بود. در عرصه سیاست ورزی، شیوه استبداد مطلق شاهنشاه و دربار ذی نفوذ وی نخستین مانعی بود که قائم مقام به مبارزه با آن همت گماشته بود. به همین دلیل سعی کرد از قدرت شاه و اعمال حاکمیت مطلقه وی که برخاسته از شیوه سلطنت سنتی ،پوسیده و حاکمیت صحرانشین بود بکاهد. بنابراین قائم مقام  را می‌بایست نخستین کسی دانست که کوشش می‌کرد، دگرگونیهای بنیادین در سلطنت ایجاد کند و آن کاستن از قدرت شاه و نیز مقابله با بیگانگان و ردّ هر گونه پیشکش و هدیه خارجی بود، چرا که به شدت از طمع و زیاده خواهیهای روس و انگلیس، پشت پرده این هدایا، آگاه بود. ژاک موریه منشی سفارت انگلیس از ردّ هدایای سفیر انگلیس از سوی قائم مقام اظهار شگفتی کرده و می‌نویسد: «در کشوری که غالب رجال آن رشوه گیر هستند عمل این مرد خیلی حیرت انگیز و تعجب آور بود».8
 
قائم مقام در بهره‌گیری از روشهای حکومت‌داری جهان خارج و نیز ارتش یکپارچه بی اعتنا نبود و می‌کوشید به شیوه دول اروپایی مرز روشنی بین سلطنت و دولت ایجاد نماید. عدم درک چنین مسئله‌ای درباریان و شاه را علیه او شوراند و اقدامات وی به توطئه علیه قدرت شاه تعبیر شد و چنانچه در مورد صدر اعظم و نخست وزیرهای مستقل پس از وی نیز مشاهده گردید، با برانگیخته شده غیرت سلطانی، حسادت شاهانه و وسوسه‌های درباریان، مقدمات عزل و مرگ وی را فراهم آورد، چنانچه اعتماد‌الدوله می‌نویسد: «قائم مقام خیلی میل داشت که در عالم وزارت خود نوعی مختار باشد که سلطان بی‌رضای او به کسی کاری ندهد و عطایی نبخشد».9
 
مخالفت قائم مقام و عدم اعتماد به بیگانگان به خصوص روس و انگلیس به معنی غفلت کامل وی از پیشرفتهای ممالک رشد یافته غربی نبود و بعید نیست که وی در رشد اندیشه‌های اصلاحی عباس میرزا نقش نخست را ایفا کرده باشد. همانگونه که در عرصه حکمرانی اشاره شد در عرصه تغییر ساختار نظامی ارتش و سیستم دفاعی ایران نیز این صدر اعظم آگاه شیوه سنتی و طاقت فرسای گذشته را سبب تحلیل قوای سربازان دانسته و به دنبال شیوه‌‌های درست‌تر در عرصه نظامی بود. چنانچه به کار بردن الفاظی همچون سرباز به جای واژه سالدات، سرجوخه، نائب، سلطان، یاور، سرهنگ، سرتیپ، امیرپنجه، امیرتومان و سردار که ابتدا به پیشنهاد میرزا عیسی قائم مقام مطرح شده بود، در زمان میرزا ابوالقاسم فراهانی در ارتش ایران پیگیری و به منصه ظهور رسید.10
 
نتیجه‌گیری
قائم مقام شیوه‌ای را در ادبیات سیاسی ایران ارائه داد که بعدها سرمشق رجال سیاسی مستقل ایرانی قرار گرفت که در آن نخستین شرط پیشرفت ایران استقلال و عدم تمکین به خواسته‌ها و نفوذ غیر مشروع بیگانه تعریف شده بود که می‌بایست با سازش ناپذیری تا سر حد حذف فیزیکی و سیاسی پیش می‌رفت.
 
در منش سیاسی قائم مقام راه رشد کشور کاستن از قدرت سلطنت و مقاومت دربرابر اقدامات یکجانبه شاه در اعطای مناصب کشوری و لشکری بود. امری که باعث می‌شد به جای فروش مشاغل و به کارگیری رجال درباری کم مایه، با رعایت شایسته سالاری افراد توانمندتر در مناصب تاثیرگذار کشور ورود پیدا کرده و آینده کشور را از راه تملق و راضی کردن شاه و دربار قاجار _با تایید همه اشتباهات آنان_ به تباهی نکشاند. امری که قائم مقام در جنگ ایران و روس با انتصاب افراد نالایق همچون آصف الدوله به چشم دیده بود. وی کوشیده بود با تفکیک دولت از سلطنت مفهوم تازه‌ای را در ادبیات سیاسی کشور رایج نماید، اقدام خطرناکی که به علت ناآگاهی شاه و طمع رجال فرصت طلب، مرگ زود هنگام وی را رقم زد.
 
منش سیاسی دیگر قائم مقام مبارزه با فساد و به خصوص مبارزه با دریافت رشوه و هدایا از دول بیگانه بود. بنابراین قائم مقام به تبع اقدامات قبلی ،شرط نخست رهایی از بیگانگان و نیز پیشرفت ایران را اصلاح داخل می‌‌دانست. قائم‌مقام این اقدامات را از خود آغاز کرده بود به گونه‌ای که هرگز به گرفتن رشوه راضی نمی‌شد. سرجان کمبپل طی گزارشی به حکومت انگلیس ضمن تأکید بر لیاقت و کاردانی قائم‌مقام به صراحت اعتراف می‌کند که «یک نفر در ایران هست که با پول نمی‌توان او را خرید و آن قائم‌مقام است».11
 
قائم‌مقام می‌کوشید امور مالی کشور را سامان بخشد و در این راه از «محدود کردن حقوق درباریان و حتی شاه»12 نیز ابایی به خود راه نداد. سرانجام آن همه نفوذ آمرانه قائم‌مقام بر محمدشاه که آن را  می‌توان به نفوذی که کاردینال «مازاران» بر لوئی چهاردهم داشت  قیاس نمود، در برابر سعادت درباریان و دشمنان و غیرت سلطانی رنگ باخت و در دومین سال جلوس محمدشاه در باغ نگارستان به دستور وی رخ در نقاب خاک کشید.13

 
______________________________________
1.سجاد راعی گلوجه، قاجاریه، انگلستان و قراردادهای استعماری، تهران، 1380، ص 83.
2.محمدپناهی سمنانی، قائم مقام فراهانی، چهره درخشان ادب و سیاست، تهران، نشر ندا، 1376، ص 143.
3.محمدپناهی سمنانی، همان، ص 81.
4.علی رضاقلی، جامعه شناسی نخبه کشی، تهران، نشر نی، 1377، ص 100.
5.محمد توحیدی چافی، قهوه قجری، تهران، نشر باز، 1387، ص 105.
6.علی رضا قلی، ، همان ص 100.
7.محمد توحیدی چافی، همان ص 105.
8- http: www.smm.ir/print/1880A1/10Gg
9. محمد حسن خان اعتمادالسلطنه، صدرالتواریخ، به اهتمام محمد مشیری، تهران، سازمان انتشارات وحید، 1349، ص 145.
10. بهرام فلسفی، قائم مقام در آیینه زمان،تهران، نشر کتاب آفرین، 1382، ص 53.
11. سیدجلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی و روابط خارجی ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج 1، ص 252.
12. خان ملک ساسانی، سیاستگران دوره قاجار، تهران، گلستان، 1379، ص 297.
13.رابرت گرنت واتسن،  تاریخ ایران، ترجمه 4،ترجمه:  وحید مازندرانی، تهران سخن، بی تا، ص 265.
 


کد مطلب: 716

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/716/مردی-حتی-استعمارگران-وطن-دوستی-اش-ستودند

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir