کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

نگاهی به تلاشهای بریتانیا برای تضعیف ایران؛

انگلیسیها چگونه ایران و روسیه را مهار کردند؟

14 تير 1395 ساعت 10:31

مولف : محمد جواد سلطانی

انگلیسیها در جنگهای ایران و روس گاهی به نفع ایران و گاهی به نفع روسیه ورود پیدا می کردند.سیاست کلی بریتانیا در این برهه بر پایه رقابت دائمی، از پاگیری نیروی سوم و کارشکنی در جبران شکستهای ایران در جنگ اول و دوم روس بود.


 
                                    انگلیسیها در جنگهای ایران و روس گاهی به نفع ایران و گاهی به نفع روسیه ورود پیدا می­ کردند.سیاست کلی بریتانیا در این برهه بر پایه رقابت دائمی، از پاگیری نیروی سوم و کارشکنی در جبران شکستهای ایران در جنگ اول و دوم روس بود.
 
روابط ایران و کشورهای غربی در طول تاریخ معاصر ایران با فراز و نشیبهای گوناگونی همراه بوده است. روابطی که در برخی از مقاطع تا اتحاد استراتژیک نیز پیش رفته است. با این حال آنچه به صورت کلی می‌توان بیان نمود، این است که در یک جهت‌گیری کلی کشورهای غربی به صورت تاکتیکی در برخی از مقاطع تاریخی با ایران همراهی کرده اند اما از نظر استراتژیک منافع و سیاستهای خود را درراستای دخالت در امور ایران در پیش گرفتند. به روایتی دیگر آنها در کوتاه مدت و بسته به شرایط سیاست همراهی را با منافع ایران دنبالکردند اما در بلند مدت سیاست موازنه را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار دادند.
 
در این میان یکی از قدرتهایی که نقش اساسی در شکل گیری تحولات تاریخ معاصر ایران ایفا کرده است کشور انگلستان است. انگلیسیها که در دوران صفوی بیشتر سیاست همراهی با ایران در قبال قدرتی همچون پرتغال را در پیش گرفته بودند، در دوران پادشاهان قاجار در پی ضعیف نگه داشتن ایران بودند. این کشور به دلیل نقش حیاتی هندوستان در سیاستهای استعماریش و همچنین توجه ویژه به خلیج فارس همواره در پی این بود که با ضعیف نگه داشتن ایران دست این کشور را از هندوستان کوتاه نگاه دارد. با این حال ایران تضعیف ایران نباید به نحوی صورت می‌گرفت که دست روسها را برای نفوذ در هنودستان باز می‌گذاشت. به تعبیری انگلیسیها با باز گذاشتن دست روسها در ایران تلاش داشتند موازنه‌ای در این منطقه ایجاد کنند به صورتی که با دادن امتیاز به روسها در ایران، از توجه آنها به هندوستان و آبهای گرم خلیج فارس بکاهند. این سیاست در دوره سلطنت فتحعلی‌شاه بیش از پیش آشکار و نمایان شد. در حقیقت نمود عینی این سیاست در عهدنامه‌های تاریخی و ننگین گلستان و ترکمانچای به خوبی و به وضوح دیده می‌شود. بدین ترتیب پژوهش زیر بر آن است تا با نگاهی گذرا به چگونگی شکل گیری این تحولات ارزیابی واقع بینانه‌ای از آن در اختیار مخاطبان قرار دهد.
 
قرارداد گلستان 
بر اساس شواهد تاریخی متقن، با ظهور ناپلئون و تشدید رقابتهای قدرتهای بزرگ اروپایی با یکدیگر، ایران به دلایلی چون همسایگی با هند اهمیت بیشتری در این رقابتها پیدا کرد. علاوه بر آن رقابت انگلیس با فرانسه که با ظهور ناپلئون شدت بیشتری یافته بود، این کشور را به دوستی با روسیه سوق داده و به موازات تلاشهای انگلیس در جهت حفظ هندوستان و جلوگیری از راهیابی رقبایش به مرزهای هند، باعث مداخله انگلیس در روند رویدادها و نتیجه جنگ گردید. هدف انگلستان از مداخله در جنگهای دوره اول ایران و روسیه و تلاش در عقد عهدنامه ننگین گلستان علاوه بر جلوگیری از پیشرفت بیشتر روسیه در خاک ایران و نزدیکی این کشور به مرزهای هندوستان، حفظ و تقویت اتحاد با روسیه در مقابل قدرت روزافزون ناپلئون در خاک اروپا بود. همچنین انگلیسیها از ضعف و شکست ایران در این جنگها در جهت وابسته نمودن هرچه بیشتر این کشور به خود سود می‌بردند.
 
جدا شدن بخشهای مهمی از خاک ایران در عهدنامه گلستان در واقع مقدمه‌ای بود در جهت اهداف و مقاصد انگلیسیها در جدا نمودن مناطق دیگری از خاک ایران که در آینده نه چندان دور و در دوره حکومت پادشاهان بعدی قاجار آن را عملی کردند. بدین‌ترتیب انگلیسیها در جهت کسب منافع خود با مداخله در روند وقایع جنگ به نفع روسیه و تلاش در راستای عقد قرارداد گلستان منافع ملی کشورمان را زیر پا گذاشتند و نقش خود را در تضییع حقوق استراتژیک ملت ایران به خوبی ایفا کردند. انگلیسیها با رایزنی سرگور اوزلی، در این راه تمام مساعی و تلاش خود را انجام دادند، تا این صلح ناپایدار صورت بگیرد. چرا که در این زمان روسها با رقیب بریتانیا در اروپا یعنی فرانسه درحال جنگ بودند، حتی سرگور اوزلی پس از امضاء این قرارداد از طریق مسکو عازم لندن شد که به محض ورود به خاک روسیه با استقبال گرم الکساندر اول روبه‌رو شد. بنابراین، عهدنامه گلستان بر پایه‌های متزلزل استوار شده بود، چرا که خط مرزی دو کشور به صراحت تعیین نشده و این امر منشأ اختلافات بعدی و شروع مرحله دوم جنگهای ایران و روس گردید.1
 
در همین ارتباط و بنا به گفته جان فوران «در دهه 1830 میلادی در انگلستان اجماع فزاینده‌ای پدید آمد مبنی بر اینکه روسیه در آسیا به زیان ایران، عثمانی و آسیای میانه در حال توسعه بخشیدن به قلمرو خود می‌باشد، از همین جا مسئله شرق یا بازی بزرگ ریخته شد. در این طرح ایران به عنوان دولت حائل در برابر پیشروی و توسعه-طلبی فزاینده روسیه به سوی هندوستان، از اهمیت استراتژیکی خاصی برخوردار شد.»2
 
معاهده ترکمنچای
در جنگ دوم که بر اثر نقض پیمان توسط روسیه آغاز گردید ابتدا ایران پیروز شد، اما در نهایت شکست خورد و مناطق دیگری از کشور به روسیه واگذار گردید. انگلیسیها در جریان جنگ دوم ایران و روس هم دوباره به زیان ایران مداخله کردند و به بهانه اینکه ایران جنگ را آغاز کرده، از هر گونه کمکی به ایران در این جنگ خودداری نمودند. معاهده ترکمنچای نتیجه این شکست بود که سرزمینهای بیشتری را به روسیه واگذاشتو همچنین پرداخت خسارت جنگ را هم به ایران تحمیل کرد. صلاحیت قضایی برون مرزی روسیه نسبت به اتباع خود در ایران و یک تعرفه یکنواخت و با نرخ پایین که از پنج درصد ارزش کالاها تجاوز نمی‌کرد و همچنین منع هر گونه عوارض داخلی بر روی کالاهای روسیه، از جمله مفاد دیگر این معاهده بود. نکته جالب توجه این موضوع این است که این امتیازات بعدها بر اساس معاهدات دیگری، به سایر کشورهای غربی نیز واگذار شد.3بنابراین برمنطق قرارداد کامله-الوداد انگلستان نیز از قرارداد تحمیلی روسها علیه ایران بهره مند شدند.
 
اصول سیاست خارجی بریتانیا در ایران در خلال جنگ ایران وروسیه در دو موضوع قابل بررسی است: اول تضعیف حاکمیت ایران از نظر سیاسی ـ اقتصادی تا نتواند هوس حمله به هند را داشته باشد؛ دوم، ایران نباید آنچنان ضعیف شود که تسلیم روسیه شود.  
با بررسی شرایط موجود در آن دوره و با توجه به آنکه انگلستان و روسیه در آن دوران در این منطقه با یکدیگر رقابت داشتند می‌توان دلایل اصرار انگلستان برای انعقاد این قرارداد را اینگونه عنوان نمود:
 
1.جلوگیری از عدم پیشروی نیروهای روس در ایران: چرا که عدم توقف جنگ می‌توانست سبب حضور روسها در ایران و بر هم خوردن موازنه قوا به نفع روسها و به زیان انگلیسها شود.
 
2.ضعیف نگه داشتن ایران برای دستیابی به اهداف مرتبط با هند: یکی از دلایل بسیار مهم انگلیس برای حضور در ایران، حفظ موقعیت خود در هند بود. بی‌تردید پیروزی هر دو طرف ایران یا روسیه در این جنگ می‌توانست سبب تضعیف شدن موقعیت انگلیس در ایران و به این ترتیب به خطر افتادن منافع انگلیس در هند گردد.4
 
بدین ترتیب در طی سالیان کوتاهی روسیه ناگهان قفقاز را درنوردیده، گرجستان و آذربایجان شمالی و قسمتی از ارمنستان را ضمیمه متصرفات خود کرده بود؛ حقوق وسیع بازرگانی و نفوذ عظیم سیاسی در ایران یافته، و به مرزهای هندوستانی که زیر سلطه استعمار انگلستان بود نزدیک شده بود. به تعبیر فیروز کاظم زاده صحنه برای مبارزه تن به تن (دوئل) طولانی روس و انگلیس آراسته شده بود، دوئلی که در امور آسیای میانه و خاورمیانه تنها عامل تعیین کننده به شمار می‌رفت تا اینکه پس از جنگ جهانی دوم قدرت بریتانیا رو به کاهش گذاشت.5
 
شاید بد نباشد به این نکته اشاره کنیم که هر چند اولین برخوردهای ایران با جهان غرب در قالب رویارویی نظامی بود اما این برخوردها به ابعاد نظامی محدود نماند و جنبه‌های اقتصادی و فرهنگی نیز یافت. در حقیقت در حالی که جنگهای اول و دوم ایران و روس و درگیری ایران و انگلستان بر سر هرات ابعاد نظامی داشت اما به تدریج و با گذشت زمان جنبه‌های اقتصادی و فرهنگی این روابط استعمارگونه بروز و ظهور یافت. بهترین مثال در این زمینه امتیازهای اقتصادی است که شاهان قاجار در این دوره به دول استعمارگر واگذار می‌کنند. همچنین پدیده‌هایی همچون پیدایش فرقه بهائیت در دوران ناصرالدین شاه بهترین مثالی است که می‌توان در مورد جنبه‌های فرهنگی این روابط به شمار آورد. به تعبیر نئولیبرالهایی همچون جوزف نای، غرب در رویارویی خود با ایران ابتدا از قدرت سخت خود استفاده کرد و با گذشت زمان طی چند دهه قدرت نرم جای آن را گرفت. هر چند در برخی از این نقاط عطف تاریخی تلاش انگلستان بر این بود تا از نوعی قدرت هوشمند یعنی استفاده همزمان از دیپلماسی و زور بهره گیرد.6
 
در مجموع باید به این نکته اشاره کرد که اصول سیاست خارجی بریتانیا در ایران در خلال جنگ ایران وروسیه در دو موضوع قابل بررسی است: اول تضعیف حاکمیت ایران از نظر سیاسی ـ اقتصادی تا نتواند هوس حمله به هند را داشته باشد؛ دوم، ایران نباید آنچنان ضعیف شود که تسلیم روسیه شود. نمونه آن پادرمیانی انگلستان در انعقاد عهدنامه‌های گلستان و ترکمن‌چایاست. به روایت دیگر سیاست کلی بریتانیا در این برهه بر پایه رقابت دائمی و در عین حال شناخت حریم سیاسی رقیب، ممانعت از پاگیری نیروی سوم و کارشکنی در جبران شکستهای ایران در جنگ اول و دوم روس بود.6بدین ترتیب سیاست همراهی کوتاه مدت و برقراری موازنه در بلندمت به بهترین وجه در سیاست خارجی بریتانیا در قبال ایران در این دوره دیده می‌شود.7
 
___________________________
1.فاطمه بلندی، کالبدشکافی سیاست انگلیسیها در ایران، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1392، چاپ اول، ص 79.
2.جان فوران،مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه: احمد تدین، تهران، انتشارات رسا، 1382، چاپ چهارم، ص 172.
3.جواد حقگو، نقش انگلستان در جنگ های ایران و روس و انعقاد قراردادهای ننگین گلستان و ترکمانچای، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 30 خرداد 1395http://www.irdc.ir/fa/content/11455/default.aspx
4. فیروز کاظم زاده، روس و انگلیس در ایران 1914- 1864، ترجمه منوچهر امیری، تهران، موسسه انتشارات فرانکلین، 1354، چاپ اول، ص 4.
5. نیکی آر کدی، ایران دوران قاجار و بر آمدن رضاخان، ترجمه مهدی حقیقت خواه، انتشارات ققنوس، 1387،تهران، چاپ سوم ، ص 46 .
6. Joseph S.Nye, The future of power, New York, Public affairs, first edition, 2011, p 208
7. ستاربردی فجوری، کالبدشکافی سیاست انگلیسیها در ایران، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1392، چاپ اول، ص 293.


کد مطلب: 723

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/723/انگلیسیها-چگونه-ایران-روسیه-مهار-کردند

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir