در جریان انقلاب اسلامی روزنامه اطلاعات که همواره با مشی محافظه کارانه در پی ارائه قرائت رسمی حکومت پهلوی بوده و هرگونه جریان مخالف و منتقد نظام پهلوی را سانسور می کرد، تغییر رویه داد و خاطرهانگیزترین تیترهای انقلاب اسلامی یعنی «شاه رفت» و «امام آمد» در صفحه اول این روزنامه نقش بست.
نوزدهم تیرماه امسال، روزنامه «اطلاعات» وارد نود و یکمین سال انتشار خود خواهد شد. این رسانه دیرپا و دیرزی قریب یک قرن است که در حوادث گوناگون به مثابه ناظری عینی، روایتگر و تحلیلگر رویدادهای دوران ساز بوده است. اطلاعات در این تاریخ طولانی، فراز و نشیبهایی را نیز تجربه کرده و به اقتضای وضعیت و محدودیتهای بیرونی از یک سو و نیت گردانندگان و نویسندگان خود از سوی دیگر، مواضع ویژه ای را نسبت به این رویدادها اتخاذ نموده است. اگرچه مرور مفصل این نود سال و حتی بخشی از آن در قالب یک نوشتار نمی گنجد امّا میتوان برشی مجمل گونه از این تاریخ را انتخاب و نسبت این روزنامه با جامعه و حکومت عصر خویش را بررسی کرد.
تولدیک روزنامه
هفت ماه پس از تاجگذاری «رضاشاه پهلوی» و در عصر گرم نوزدهمین روز تیرماه سال 1305 اهالی تهران شاهد انتشار روزنامه ای تک برگ بودند که نام «اطلاعات» را بر تارک خود می دید. در آن شرایط ملتهب و در دورانی که بهار مطبوعات عصر مشروطه در آستانه خزان استبداد رضاشاهی قرار داشت،به نطر نمی رسید که این روزنامه بتواند دوامی داشته باشد. امّا نخستین شماره اطلاعات که به صاحب امتیازی «عباس مسعودی» با شمارگان پانصد نسخه و قیمت 4شاهی منتشر شد، راهی را آغاز کرد که تاکنون با فراز و فرود بسیار تداوم داشه است.
«عباس مسعودی» متولد سال 1274 تهران کار خود را به عنوان حروف چین در چاپخانه آغاز کرد. وی کارش را در روزنامه های «شفق» و«اقدام» به عنوان مصصح و سپس خبرنگار ادامه داد و حدود شش سال در روزنامههای «ایران» و «کوشش» قلم زد. مسعودی در سال 1300 به دنبال تأسیس یک خبرگزاری به سبک آژانسهای خبری اروپا بود و به این منظور دفتری به عنوان «مرکز اطلاعات» ایجاد کرد. او در این مرکز اخبار خبرگزاریهای انگلیسی و فرانسوی را از سفارتخانه این دو کشور می گرفت و پس از ترجمه به سایر نشریات میفروخت. امّا این وضعیت از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نبود و مسعودی را واداشت تا به دنبال تأسیس یک روزنامه مکتوب باشد. این ایده با انتشار اطلاعات جامه عمل پوشید.1
اطلاعات نخستین روزنامه چاپ عصر بود. مسعودی به تدریج و با توجه به شم روزنامه نگاری و روابط عمومی بالای خود، ارتباطش با دربار را افزایش داد و خیلی زود پله های ترقی را طی کرد؛ به گونه ای که در اولین و تنها سفر خارجی رضاشاه در خرداد 1313، تنها روزنامه نگاری بود که شاه پهلوی را در ترکیه همراهی و گزارش کاملی از این سفر را نیز در اطلاعات منتشر کرد. مسعودی یک سال بعد و در 40 سالگی نماینده دوره دهم مجلس شوراى ملى نیز شد. ضمن این که در سال 1317نیز ولیعهد را در سفر به مصر برای خواستگاری و ازدواج با فوزیه همراهی کرد.
او بر پایه چنین ارتباطاتی، توسعه کمی و کیفی «اطلاعات» را نیز دنبال کرد. وی در مدتی کوتاه توانست روزنامه را در هشت و سپس دوازده صفحه منتشر کند. ضمن اینکه شمارگان آن را نیز در سال ۱۳۱۷ به یازده هزار نسخه رساند که در زمان خود رقم قبل توجه و بیسابقه ای بود.
با کناره گیری رضاشاه ازسلطنت، این روزنامه مهم ترین حامی خود را از دست داد. اطلاعات که در زمان پهلوی اول تعامل خوبی با دربار داشت، با رسیدن شاه جوان انتقاداتی را به شیوه اداره کشور توسط «محمدرضاشاه» و کابینه های مستعجل نیمه اول دهه1320 وارد می کرد. با این حال مسعودی در مجالس چهاردهم(24-1322) و پانزدهم(تیرماه 1326-مرداد1328) نیز حضور داشت.
او همچنین از اولین دوره مجلس سنا(32-1328) تا دوره چهارم در قالب سناتور انتخابى و در ادوار پنجم و ششم به عنوان سناتور انتصابى فعالیت کرد و سرانجام در بیست و هفتم خرداد ماه سال 1353 در دفتر کار خود در روزنامه اطلاعات بر اثر سکته درگذشت و فرزندش فرهاد مسعودی جانشین او شد.
موضعی مبهم در قبال حادثهای بزرگ
نسبت «اطلاعات» با دولت مصدق و کودتای 28 مرداد را نمیتوان در یک خط مشخص بررسی کرد. عباس مسعودی در شرایطی در سرمقاله بیست و هفتم مردادماه «اطلاعات»، کودتای نصیری را محکوم کرد که برادرزاده اش «محمدعلی مسعودی» به عنوان سردبیر این روزنامه «از عوامل اصلی کودتا بود و در همان روز در حصارک و در کنار استخر با کرومیت روزولت و سپهبد زاهدی اوضاع را زیر نظر داشت، جانب دربار را گرفته بود. اجرای چنین برنامهای به این نتیجه میانجامید که هر جناح پیروز شد، خاندان مسعودی بتواند از آن سود ببرد. اگر کودتای 28 مرداد با شکست مواجه میشد، عباس مسعودی میتوانست برادرزاده اش را نجات دهد و اگر مصدق شکست میخورد، محمدعلی خان به یاری عمویش عباس مسعودی میرفت».2
پیش از این نیز در ماجرای قیام سی ام تیر سال 1331این روزنامه که در زمره مخالفان دولت مصدق بود مانند روزنامه کیهان تغییر موضع داده و در شماره اول مرداد با لحنی حماسی از قیام مردم یاد کرد و خود را در صف حامیان ملی شدن صنعت نفت قرار داد. این در حالی است که پیش از آن، این دو روزنامه از منتقدان اصلی دولت محسوب می شدند. پس از کودتا نیز«اطلاعات» همچنان در مسیر حمایت از شاه گام برمی داشت اگرچه در این میان انتقاداتی جزئی نیز به سیستم اجرایی و اداری کشور و مسائل مربوط به معیشت مردم وارد می کرد.
اطلاعات و طلیعه انقلاب اسلامی
رفراندوم انقلاب سفید(بهمن 1341) مهمترین برنامه ای بود که شاه پس از تثبیت قدرت خود در سالهای پس از کودتا کلید زد. حرکتی که با مخالفت اغلب گروههای سیاسی آن دوره و همچنین جمعی از روحانیون به رهبری امام خمینی(ره) مواجه شد. حکومت برای پیادهسازی اصول این برنامه، زمینه سازی تبلیغاتی و فضای رسانهای گسترده ای فراهم ساخته بود که یک پایه آن روزنامه ها و نشریات بودند. فضایی که در آن ضمن برجستهسازی نتایج مورد انتظار این برنامه، مخالفان را نیز با برچسبهای مختلف به حاشیه می راند. اطلاعات هم به مثابه روزنامهای پرمخاطب در این فرایند نقش عمده ای ایفا می کرد.
این روزنامه یک سال پیش از این به اصطلاح همه پرسی و در ششم تیرماه سال 1340، به نقل از« فیلیپ تالبوت» معاون وزیرامورخارجه آمریکا نوشت:
«ایران با تشویق و کمکهای آمریکا، شروع به اجرای برنامه شجاعانه ای کرده است که علاوه بر تثبیت اوضاع سیاسی، دورنمای امید بخشی برای تضعیف و رفع مشکلات داخلی دارد و آغاز و استقرار مرحله تازه ای را برای اجرای سومین برنامه توسعه و عمران در این کشور نوید می دهد. این برنامه که در سال 1963(بهمن 1341) آغاز می شود، کاملاً جدید و پر ارزش خواهد بود».3
پس از مخالفت صریح امام خمینی(ره) و وقایع 15 خرداد سال 1342، تمرکز رژیم شاه بر آن بود که معترضین را در زمره مرتجعین قرار دهد. از جمله در مقاله ای با عنوان «ارتجاع سیاه ماهیت خود را نشان داد» که چهار روز پس از واقعه 15خرداد در اطلاعات به چاپ رسیده است می خوانیم:«شما قضاوت بکنید که [آیا] این اقدامات وحشیانه و عهد بربریت، هزارها فرسخ از دین مقدس ما دور نیست؟ تمامش از لحاظ دین ما محکوم و هر کسی که دست به این اقدام بزند، در واقع نه دین دارد نه دنیا دارد و نه آخرت. دین مترقی اسلام ما توانسته است در احکام خود... تمام این راههایی که میپیماییم، از روز اول نشان بدهد. او به ما گفته است که مساوات چیست؟ عدالت چیست؟»4
پس از این که رژیم شاه تحت فشار افکار عمومی در فروردین ماه سال 1343 محبور به آزادی خمینی(ره) شد، سرمقاله اطلاعات در راستای همان فضاسازی تبلیغاتی، سعی داشت تا نشان دهد امام(ره) از اقدام انقلابی خود پشیمان شده و اصول انقلاب سفید را پذیرفته است: «و چقدر جای خوشوقتی است که جامعه روحانیت نیز اکنون با همه مردم همگام در اجرای برنامه های انقلاب شاه و مردم شده است».5
در ماجرای قیام سی تیر سال 1331روزنامه اطلاعات که در زمره مخالفان دولت مصدق بود مانند روزنامه کیهان تغییر موضع داده و در شماره اول مرداد با لحنی حماسی از قیام مردم یاد کرد و خود را در صف حامیان ملی شدن صنعت نفت قرار داد. این در حالی است که پیش از آن، این دو روزنامه از منتقدان اصلی دولت محسوب میشدند.
امّا امام خمینی در واکنشی سریع و هوشمندانه در بیست و یکم فروردین ماه، ضمن تکذیب این ادعا از مدیر این روزنامه خواست تا در این خصوص توضیح دهد.
مقالهای که شور به پا کرد!
درگذشت مشکوک و نابهنگام حاج آقا مصطفی خمینی در آبان ماه سال 56 و مراسم یادبودی که پس از آن به شکل گسترده و مداوم در کشور برگزار شد، شخص شاه را به شدت نسبت به میزان محبوبیت امام(ره) حساس کرد. از سوی دیگر اطمینان او از حمایت همه جانبه ایالات متحده آمریکا که با سفر جیمی کارتر به تهران در شب سال نو 1978( دی ماه 1356) پررنگ شده بود باعث شد تا سبکسرانه برای خدشه واردکردن به اعتبار امام خمینی دست به اقدامی عجیب بزند. مقاله توهین آمیزی که با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با نام مستعار «احمد رشیدی مطلق» در هفدهم دی ماه سال1356 در روزنامه اطلاعات چاپ شد، نمود عینی این واکنش بود.
در این مقاله، امام با لحنی توهین آمیز به عنوان نماد ارتجاع معرفی شد که با منافع و آرزوهای مثبت ملت مخالف است. از سوی دیگر تلاش می شد تا ایشان تنها مخالف حکومت و برنامه هایش معرفی شود. در آن زمان و در سالهای پس از پیروزی انقلاب شایع شده بود که نقش آفرین اصلی این ماجرا، «داریوش همایون» وزیر اطلاعات و جهانگردی وقت بود. همایون در سال ۱۳۳۴، در حالی که کارمند وزارت دارایی بود، ضمن تصدی سمت بازرسی عالی وزارت اقتصاد، کار خود را در روزنامه اطلاعات به عنوان مصحح و سپس مترجم سرویس خارجی آغاز کرد. آخرین سمت وی در اطلاعات، سردبیری سرویس خارجی بود. امّا خود او در این باره می گوید:
مطالبی که در مقاله آمده بود بارها از طرف خود شاه و بلندگوهای تبلیغاتی آن زمان گفته شده و مطالب تازه ای نبود که [امام] خمینی به استعمار سیاه وابسته است و مخالف اصلاحات ارضی و مخالف اصلاحات به طور کلی است... فقط هندی بودن[امام] خمینی تازه بود... مقاله ارتباطی با ساواک نداشت بلکه در دربار تهیه شد. خود شاه شخصاً در آن سهم داشت و متنش را تعیین کرد. مقاله به من داده شد و من به خبرنگار اطلاعات دادم. آنها اعتراض کردند که این مقاله اسباب زحمت خود شاه می شود، کسی آن موقع اصلاً تصور نمی کرد که چاپ مقاله آن وضعیت را ایجاد کند. ولی چاره ای نبود. گفته بودند باید چاپ بشود و باید چاپ می شد. دفعه اولی نبود که از دربار این جور مطالب به روزنامه ها سپرده و چاپ می-شد. 6
اعتراضات مکرر اقشار مختلف مردم در شهرهای گوناگون کشور به این مقاله و سرکوب آن توسط حکومت، از بسترهای اصلی گسترش انقلاب اسلامی بود.
در آغاز سال 57، سیاست مطبوعاتی رژیم این بود که ریشه اعتراضات به جریانات برون مرزی نسبت داده شود. روزنامه اطلاعات هم از این قاعده مستثنی نبود. از جمله در خبری که در نوزدهم فروردین با عنوان «39نشریه به زبان فارسی علیه ایران منتشر می شود» چنین آمده است: «گردانندگان این نشریات باند مشترک استعمار سرخ و سیاه اند. مراجع اقدام آنان در عدن و لیبی و مراجع تبلیغاتی آنها در محافل انگلیسی و فرانسه است. همه این ها به وسیله یک فرمانده بیگانه تغذیه می شوند».7
انقلابی شدن اطلاعات
آبان ماه سال 57 و با شعلهور شدن آتش انقلاب، روزنامه نگاران و فعالان مطبوعاتی نیز در اعتراض به حکومت پهلوی و جو خفقان و سانسور دست به اعتصاب زدند. روزنامه اطلاعات هم که پس از واقعه 17شهریور نسبت به شاه رویکرد انتقادی گرفته بود، به این جریان انقلابی پیوست. حضور نویسندگان و خبرنگاران ضدرژیم در بین تحریریه و کارکنان این روزنامه، از دلایل اصلی این تغییر رویکرد بود.
از سوی دیگر، آنگونه که حجت الاسلام دعایی(مدیر مسئول فعلی موسسه اطلاعات) معتقد است «فرهاد مسعودی» که از نزیکان دربار و آلوده به ارتباطهای امنیتی بود، با آغاز جریان انقلاب احساس خطر کرده و متواری شد. امّا برادرش بهرام که ارتباط چندانی با رژیم نداشت و مسئول فنی موسسه اطلاعات بود در نبود برادرش اطلاعات را اداره کرد و حتی در جریان اعتصاب انقلابی مطبوعات به کارکنان روزنامه مساعدت می کرد.8
بدین ترتیب روزنامه ای که همواره با مشی محافظه کارانه در پی ارائه قرائت رسمی حکومت پهلوی بوده و هرگونه جریان مخالف و منتقد نظام پهلوی را به حاشیه رانده و یا سانسور می کرد، خود به سنگری فرهنگی برای آگاهی بخشی به جامعه انقلابی بدل شد. این گونه بود که خاطره انگیزترین تیترهای انقلاب اسلامی یعنی«شاه رفت» و «امام آمد» در صفحه اول روزنامه ای نقش بست که خود زمانی ابزار تبلیغاتی رژیم شاه بود.
______________________________
1.اکبر منتجبی، کارنامه نودساله، مهرنامه، سال ششم، شماره 43،مرداد 1394، ص 244.
2.ناصر نیاکی، محمدعلی مسعودی، روزنامه نگار سیاست پیشه، کیهان فرهنگی، مهر 1376، سال چهاردهم، شماره ،136 ص 57.
3.طهمورث قاسمی، نهضت امام خمینی و مطبوعات رژیم شاه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380،ص 45.
4.همان، ص 56.
5.جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج2، قم: انتشارات اسلامی،1361، ص 70.
6.عبدالرضا هوشنگ مهدوی، انقلاب ایران به روایت بی بی سی، تهران، طرح نو، ،1372، صص205-206
7.طهمورث قاسمی، همان،ص 116.
8.گفتگو با سید محمود دعایی،مهرنامه، سال ششم، شماره 43 مرداد1394،ص 247.