کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

تجددآمرانه رضاشاهی در خاطرات محسن صدر

نوسازی در یک حکومت شخصی شده

31 مرداد 1395 ساعت 10:59

مولف : محمدرضا چیت سازیان

محسن صدر در خاطرات خود به این نکته اشاره می‌کند که هیئت دولت از اقداماتی که در جهت سرکوب شورش مردمی در مشهد رخ می‌داد اطلاعی نداشت و هیچ یک از وزرا از دستورهای مستقیم شاه به نظامیها و شهربانی مشهد مطلع نبود. حتی اگر وزیر کشور اطلاع مختصری در ارتباط با این حادثه داشت ابراز نظر نمی‌کرد.


 
                                                                                       محسن صدر در خاطرات خود به این نکته اشاره می‌کند که هیئت دولت از اقداماتی که در جهت سرکوب شورش مردمی در مشهد رخ می‌داد اطلاعی نداشت و هیچ یک از وزرا از دستورهای مستقیم شاه به نظامیها و شهربانی مشهد مطلع نبود. حتی اگر وزیر کشور اطلاع مختصری در ارتباط با این حادثه داشت ابراز نظر نمی‌کرد.
بررسی و ارزیابی خاطرات سیاسیون که در برهه‌های مختلف تاریخی رقم خورده است، ابعاد و زوایای پیدا و پنهان وقایع و نقاط عطف یک عصر را برای صاحبنظران و علاقه‌مندان به خوبی هویدا می‌سازد. در دوران تاریخ معاصر ایران یکی از مقاطع مهم تاریخی، دوران سلطنت رضاشاه می‌باشد که برای اولین بار در ایران شاهد شکل‌گیری یک دولت مدعی تجدد آمرانه می‌باشیم. دولتی که در تلاش است نوسازی کشور را از بالا، در جامعه سنتی و پسامدرن ایران پدید آورد. دورانی که به دلیل استفاده از منابع عظیم و شکل‌گیری یک دولت مدرن با ارتشی یکپارچه صفحه‌ای جدید را در تاریخ ایران رقم زد.
 
همانطور که گفته شد، برای درک و فهم تجدد آمرانه عصر پهلوی اول هیچ چیز بهتر از مرور خاطرات رجال همان دوره نیست. یکی از افرادی که در این دوره مسئولیتهایی چند بر عهده داشته و سیاستهای رضاشاه را به خوبی درک کرده است، محسن صدر می‌باشد. وی در دوره ذکاءالملک فروغی به صدرات عدلیه منصوب می‌شود. همچنین بعدها و در دوره محمدرضا پهلوی نیز برای مدت کوتاهی به نخست وزیری منصوب می‌گردد و تا حدودی با پیچیدگیهای حکمرانی در این دوران آشنا می‌باشد. مضاف بر این شخصیت و افکار وی از نظر جامعیت نیز قابل توجه است. وی که در  اواسط دوران قاجار متولد شد، در اواخر این دوران زیست فکری و سیاسیش شکل می‌گیرد و در دوران پهلوی اول و دوم مناصب متعدد سیاسی و قضایی را تجربه می‌کند. بدین ترتیب دوران پهلوی در خاطرات او از اهمیت شایانی برخوردار می‌باشد؛ مقطعی که تفکر نوسازی از بالا توسط رضاشاه پیاده شد و با فراز و نشیبهای گوناگون روبه‌رو گردید. با توجه به مطالب بالا تورقی کوتاه بر این خاطرات خالی از فایده نمی‌باشد. سطور بعدی پژوهش حاضر، این هدف را دنبال می‌کند.
 
امر شاه به پوشیدن کلاه شاپو و رفع حجاب زنها
درکی که در رضاشاه از مفاهیم تجدد و نوسازی داشت، تقلیدی سطحی از مظاهر مدرنیسم غربی بوده و به همین دلیل فاقد تکیه‌گاههای اجتماعی مطمئن و بنیانهای مدنی بود. بدین ترتیب وی در کاربست آن دیدگاه در سطح جامعه و حتی در سطح هیئت حاکمه با مشکل مواجه شده بود.1 محسن صدر در بخشی از خاطرات خود به این موضوع می‌پردازد که در اوایل خرداد 1314 رضاشاه یک روز هیئت دولت را احضار کرد و گفت ما باید چه از لحاظ ظاهری و چه از نظر باطنی غربی شویم. وی بر آن بود که باید در قدم اول کلاهها تبدیل به شاپو بشود و پس فردا که افتتاح مجلس شورا است همه باید با شاپو حاضر شوند و در مجالس کلاه را به عادات غربیها باید بردارند. همچنین می‌بایست در رفع حجاب زنها نیز همت کرد. رضاشاه بر آن بود که از آنجایی که برای عموم مردم تغییر ناگهانی در حجاب و عفاف مشکل است، لازم است ابتدا وزرا و معاونین پیشقدم شوند و هفته‌ای یک شب با خانمهای خود به کلوب ایران بروند. جالب آنکه صدر در خاطرات خود به این نکته اشاره می‌کند که رضاشاه متوجه بود که برای صدر اقدام به این امر بی‌نهایت مشکل است. به همین دلیل به او گفت «شما معاف هستید.»2 این امر به خوبی نشان می‌دهد که مذهبی بودن بافت، بستر و تاروپود جامعه‌ ایرانی نه تنها در میان عامه مردم بلکه در میان هیئت دولت وقت نیز به خوبی نمایان بوده است. در حقیقت صدر که در خانواده‌ای مذهبی رشد کرده بود امکان انجام اوامر شاه را در درون خانواده خود نداشت. حال تصور کنید عامه مردم که زندگیشان با دین و مذهب عجین شده بود چگونه می‌توانستند اوامر شاه در این زمینه را بدون چون و چرا اجرا کنند.
 
صدر در خاطرات خود چگونگی گسترش کشف حجاب آمرانه در جامعه را تشریح می‌کند. او نشان می‌دهد که چگونه دستور به مناطق محلی مخابره شد که ترک حجاب را با تشویق و ترغیب و در غیر این صورت با زور در مجالس عمومی انجام دهند و طبقات مرفه و متمول جامعه را تشویق کنند که با خانمهای خود در آن مجالس حاضر شوند تا به تدریج این مسئله در میان عموم مردم رایج شود. نکته جالب در این زمینه این است که چون قوه قهریه، یعنی شهربانی متولی یک امر فرهنگی شده بود، در بسیاری از ولایات و استانها با شدت و حدت هر چه تمامتر با مردم برخورد کردند. در این میان دو ولایت قم و مشهد به شدت به مخالفت با این امر برخاستند. بدین ترتیب حادثه مسجد گوهرشاد که واقعه‌ای مهم و اثرگذار در تاریخ معاصر محسوب می‌شود، رقم خورد.3
 
رضاشاه بر آن بود که از آنجایی که برای عموم مردم تغییر ناگهانی در حجاب و عفاف مشکل است، لازم است ابتدا وزرا و معاونین پیشقدم شوند و هفته‌ای یک شب با خانمهای خود به کلوب ایران بروند.

محسن صدر در خاطرات خود به این نکته اشاره می‌کند که هیئت دولت از اقداماتی که در جهت سرکوب شورش مردمی در مشهد رخ می‌داد اطلاعی نداشت و هیچ یک از وزرا از دستورهای مستقیم شاه به نظامیها و شهربانی مشهد مطلع نبود. حتی اگر وزیر کشور اطلاع مختصری در ارتباط با این حادثه داشت ابراز نظر نمی‌کرد.3بدین ترتیب دولت مدرن رضاشاهی به حکومتی شخصی تبدیل شده بود که بالاترین مراجع قدرت نیز توان کوچکترین مخالفتی با نظرات و دیدگاه‌های اوامر ملوکانه نداشتند. نوسازی در این دوره بیش از آنکه با هدف بهبود شرایط اجتماعی و عمق بخشیدن به نوسازی در راستای تعالی جامعه باشد، در راستای نگرشها و اهداف فردی پیش می‌رفت. نکته‌ای که از خاطرات صدر به ذهن می‌رسد این است که شاه ایران را به مثابه ملک خود در نظر گرفته بود که هرگونه می‌خواهد می‌تواند در آن اقدام به تغییر و تحول کند.
 
تجدد آمرانه و سرکوبهای رضاشاهی
به غیر از مسئله کشف حجاب، صدر در مورد نوسازی و پیشرفت کشور در دوران سلطنت رضاشاه نکات دیگری را به صورت مجمل بیان می‌دارد. از نظر صدر، شاه از ابتدای سلطنت خود چند چیز را به طور جد پیگیر بود: اول سرکوب یاغیان و حکومتهای محلی و عشیره‌ای. به تعبیری، رضاشاه به دنبال تشکیل دولتی مقتدر در مرکز بود که حوزه اقتدارش مرزهای سرزمینی ایران را در بر می‌گرفت. ارتش، دیوانسالاری و حکومت یعنی کابینه و مجلس سه ستون این نظام را تشکیل می‌داد.4 دوم از بین بردن مخالفین خود؛ آن هم نه فقط کسانی که دست به قلم بودند، بلکه حتی کسانی را که احساس می کرد قلبا با او موافق نیستند. سوم، آبادی و عمران مملکت. البته صدر در این زمینه، از منظر فکری همراه رضاشاه است و بودن توجه به مصائبی که در این زمینه توسط حکومت پهلوی اول ایجاد شد معتقد است که شاه در این مورد آخر «جهد بلیغ» کرد و پیشرفت کشور و توسعه‌‌ای که در دوران سلطنت او رقم خورد، معجزه آسا بود.
 
صدر معتقد است، رضاشاه خوب تشخیص داده بود که توسعه و پیشرفت کشور نیازمند انتظام امور دولت و قدرت است و تا رعب و ترس از دولت نباشد، هیچ کاری پیشرفت ندارد. تقویت قوای نظامی و سختگیری در کارها به صورتی ایجاد رعب در مردم کرده بود که هیچ کس جرات ابراز کوچکترین مخالفتی با دستورات شاه نداشت. صدر به این نکته واقف نیست که ترس و وحشت می‌بایست در نهایت در خدمت مردم و برای افزایش مشروعیت باشد و نه بر علیه آنها و در خدمت حاکم. نوع استفاده رضاشاه از ابزار امنیت باعث شد، وقتی قدرت او توسط بیگانگان ناامن شود، هیچ کس به فکر بازگرداندن او به قدرت نباشد.
 
با همه این احوال، با توجه به مطالبی که در بالا از زبان محسن صدر بیان شد، به نظر می‌رسد که وی تا حدودی استبداد رضاشاهی را زمینه‌ساز توسعه و پیشرفت کشور می‌دانست. در این میان یک نکته مهم دیگر نیز مورد توجه صدر نبوده است: رضاشاه به جای دنبال کردن فرایند اجماع نخبگان که بسترساز توسعه‌ی پایدار است، قبضه کردن قدرت سیاسی را که سنتی دیرپا در سپهر سیاست ایران بود، دنبال می‌کرد. اما اقدامات رضاشاه تنها به ابعاد سیاسی محدود نماند. وی اگرچه تلاش کرد تا دست تمام فاسدان اقتصادی را قطع کند اما خود به بزرگترین مفسد اقتصادی مبدل شد. صدر در خاطرات خود به وضوح به این موضوع اشاره می‌کند. هنگامی که یکی از قضات زیر نظر او، از مصادره اموال مردم به نفع شاه دچار عذاب وجدان شده بود و قصد کناره گیری از سمت خود را داشت.5 در همین ارتباط باید گفت، همایون کاتوزیان دلیل عدم توسعه اقتصادی را در مقاطع مختلف تاریخ ایران عدم امنیت در مسئله مالکیت می‌د‌اند. به تعبیر وی، ترس از مصادره و غارت اموال در طول تاریخ سبب شد اقدام به پس انداز بلندمدت کاری ممکن نباشد. بدین ترتیب اگر هم تلاشهایی در جهت انباشت سرمایه انجام می‌شد غارت و مصادره اموال اجازه توسعه اقتصادی بلندمدت را نمی‌داد.6
 
همه آنچه گفته شد نشان‌ می‌دهد که در عصر پهلوی اول زمانی که می‌بایست در راستای پیشرفت و نوسازی کشور صرف می‌شد، در راستای انهدام سنت و مقابله با نخبگان به هدر رفت. اجماع نخبگان حول یک پادشاه مردمدار می‌توانست امنیت شاه را نیز تامین کند و آنچه انگلیسیها بر سر رضاشاه  آوردند، هرگز روی ندهد.
 
نمونه لباس مردان ایرانی پس از تبدیل کلاه پهلوی به کلاه شاپو
 
_________________________________________
1.یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: کاظم فیروزی، حسن شمس آوری، محسن مدیرشانه چی، تهران، نشر مرکز، 1382، چاپ ششم، ص 137.
2.محسن صدر، خاطرات صدر الاشرف، تهران، انتشارات وحید، 1364، چاپ اول، ص 302.
3.همان، 303.
4.جان فوران، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه: احمد تدین، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1382، چاپ چهارم، ص 331.
5.صدر، پیشین، 304.
6.همایون کاتوزیان، تضاد دولت و ملت، ترجمه: علیرضا طیب، تهران، نشر نی، 1382، چاپ دوازدهم، ص 35. 
 


کد مطلب: 758

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/758/نوسازی-یک-حکومت-شخصی-شده

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir