در سالهای منتهی به انقلاب خرید جنگ افزار از آمریکا به نزدیک هفت میلیارد دلار رسیده بود در حالی که بر اساس آمارهای رسمی تنها چیزی بیش از یک میلیارد دلار آن در بودجه کشور انعکاس مییافت.
نگاهی به نوسازی در عصر پهلوی دوم؛
چرا شاه به نوسازی نظامی اولویت می داد؟
28 شهريور 1395 ساعت 10:03
مولف : محمدرضا چیت سازیان
در سالهای منتهی به انقلاب خرید جنگ افزار از آمریکا به نزدیک هفت میلیارد دلار رسیده بود در حالی که بر اساس آمارهای رسمی تنها چیزی بیش از یک میلیارد دلار آن در بودجه کشور انعکاس مییافت.
توسعه از جمله واژگانی است که در دوران مدرن مورد توجه بسیاری از صاحبنظران بوده است. فرایندی که در بسیاری از کشورها از پایین به بالا و در برخی از کشورها از بالا به پایین صورت پذیرفته است. در برخی از کشورها توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی اولویت داشته است و در برخی دیگر عکس این روند در پیش گرفته شده است. ایران نیز بیش از صد سال است که درگیر این موضوع بوده و هر یک از رهبران کشور در مقاطع مختلف تاریخی برای پیشرفت و آبادانی کشور رویکردهای متفاوتی را اتخاذ کردهاند. برخی به اقتصاد نگریستهاند و تلاششان این بوده که در سایه حکمرانی اقتدارگرا، توسعه اقتصادی را برای کشورشان به ارمغان آورند. برخی دیگر بر اهمیت آزادیهای سیاسی تاکید ورزیدهاند و آن را پیش شرط توسعه پایدار برشمردند.
در این میان بخش ویژهای از نوسازی که ارتباط بیچون و چرایی با روابط خارجی کشورها دارد، نوسازی نظامی است. از یک نگاه خودیار بودن بازیگران در عرصه نظام بین المللی ضرورت این بعد از نوسازی را بیش از پیش آشکار میسازد. مضاف بر این ضرورت مقابله با شورشها و اعتراضات داخلی نیز اهمیت آن را دوچندان کرده است.نوسازی نظامی در میان نخبگان سیاسی و رجال نظامی کشور در قرون متمادی همواره مدنظر سیاستگذاران کشور بوده است. با این حال اهمیت قائل شدن برای این موضوع در دوران پهلوی دو چندان و بیش از روال معمول بوده است. به ویژه که هم رضاشاه و هم محمدرضا سبقه و تبار نظامیگری دارند و به این موضوع نگاه ویژهای داشته اند.جستار زیر در پی آن است که اهمیت این موضوع را در دوران محمدرضاشاه به صورت ویژه مورد بررسی اجمالی قرار دهد.
نوسازی نظامی
آغاز سلطنت محمدرضا با فروپاشی ارتش که ناشی از حمله متفقین به کشور بود آغاز گردید. اما نوسازی نظامی در دوران محمدرضا پهلوی چنان پیگیری شد که ارتش شاهنشاهی به ظاهر در سالهای آخر عمرش به یکی از قدرتمندترین ارتشهای جهان بدل گشته بود. ارتشی که طبق برخی تعبیرها پنجمین نیروی هوایی دنیا را در تصاحب داشت و پیشرفته ترین سلاحها را از متحد استراتژیک خود یعنی آمریکا دریافت میکرد. ارتشی که پا را از مرزهای سرزمینی کشور فراتر نهاده بود و در سرکوب جنبش ظفار در عمان نقش بسزایی داشت. نوسازی ارتش در تمام سطوح با کمک از مستشاران آمریکایی صورت میپذیرفت.آمریکاییها نیز دست شاه را در خرید اسلحه باز گذاشته بودند. آنها در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه به دنبال انتقال مسئولیت به متحدان منطقهای خود بودند و در این راه از فروش هرگونه اسلحهای به شاه ابایی نداشتند. در حقیقت خط قرمز آمریکاییها در این زمینه تنها سلاحهای هستهای بود. این خریدها به نحوی بود که حتی جنگندههای F-14 آمریکایی را نیز در بر میگرفت. جنگندههایی که بعضا آمریکا از تحویل آنها به اسرائیل خودداری میکرد. به تعبیری آمریکاییها برای برقراری موازنه با اتحاد جماهیر شوروی در کرانه دور، از شاه به عنوان یکی از از متحدین خود استفاده میکردند. این سیاستی بود که آمریکاییها به عنوان هژمون نیمکره غربی در منطقه خاورمیانه دنبال میکردند.
روسها نیز که پس از پایان جنگ دوم جهانی خیالی برای خروج از ایران نداشتند و در دو استان آذربایجان و کردستان حضور نظامی داشتند، بهانه را به خوبی به دست آمریکا و متحدانش در منطقه داده بودند. همچنین شاه بسیاری از افسران جوان را برای ادامه تحصیل و آموزشهای خاص نظامی روانه آمریکا میکرد. آنها پس از آموزشهای اولیه به کشور بازمیگشتند و در بخشهای مختلف ارتش مشغول به کار میشدند.شاه از یک سو از ارتش برای سرکوب جنبشهای داخلی استفاده میکرد و در این راه از بازوی امنیتیش یعنی ساواک کمک میگرفت و از سوی دیگر افزایش قدرت و توان تهاجمی کشور در منطقه و جهان را دنبال میکرد.«در عین حال شکست سریع و فاجعه بار ارتش در حمله نیروهای متفقین پس از شهریور 20 نیز در اتخاذ چنین رویکردی بی تاثیر نبود. ضعف و عقبماندگی تسلیحات ارتش ایران و تجربه شکست، محمدرضاشاه را به داشتن سلاحهای مدرن و به روز، حتی در صورت نداشتن تخصص و آموزش لازم برای استفاده از آنها ترغیب کرد. او تصور میکرد با حضور مستشاران خارجی و بهرهمندی از سلاحهای مدرن، ارتشی شکست ناپذیر خواهد داشت.»2
ارتشبد فریدون جم میگوید: «شاه شخصا درباره خرید تسلیحات، حجم و نوع آنها تصمیمگیری میکرد. شاه شخصا انتخاب میکرد و به طوفانیان دستور خرید میداد. وزارت جنگ و ستاد ارتش هیچگونه نظارتی بر این خریدها نداشتند.»
در حقیقت نکتهای که شاه از آن غافل بود این بود که تلاش کند به جای تکیه بر سلاحهای آمریکایی به تواناییها و استعدادهای درونی توجه کند و بدین ترتیب ارتشی خودساخته و متکی به نیروی بومی را پرورش دهد. به عبارتی دیگر، شاه دست به توسعه و گسترش صنعتی زد که تکنولوژی آن وارداتی بود و وابستگی را تشدید میکرد. آمارها در این زمینه به حد کافی گویا است. برای مثال در سالهای منتهی به انقلاب خرید جنگ افزار از آمریکا به نزدیک هفت میلیارد دلار رسیده بود، در حالی که بر اساس آمارهای رسمی تنها چیزی بیش از یک میلیارد دلار آن در بودجه کشور انعکاس مییافت.3
به عنوان مثال عبدالمجید مجیدی که در سالهای پیش از انقلاب بیشتر وقت خود را در سازمان برنامه و بودجه گذرانده بود در مصاحبهای بر جایگاه ویژه ارتش در دوران محمدرضاشاه تاکید داشت. وی میگوید شاه در دو مورد حساسیت ویژهای داشت یکی در مورد بخش نفت و گاز و پتروشیمی و دیگری در مورد هزینههای دفاعی کشور. او میگوید «بخشی که شاه در مورد آن حساسیت خاصی به خرج میداد و در آنجا مطلقا تصمیمگیری نهایی توسط اعلیحضرت صورت می پذیرفت بودجه دفاعی کشور بود. معمولا اینطور بود که وزارت جنگ بودجه خودش را تنظیم میکرد، چه برای نیروهای سه گانه و چه برای سازمانهایی که خارج از سه نیروهای تابع وزارت جنگ بودند. وزیر جنگ بودجهها را تنظیم میکرد و به عرض اعلیحضرت میرساند و معمولا وقتی به ما ابلاغ میکرد بودجه تصویب شده را به اطلاع ما میرساند.»4 این روند پس از کودتای 28 مرداد 1332 که به تحکیم قدرت شاه منجر شد با شدت هرچه تمامتر ادامه پیدا کرد. همچنین ارتشبد فریدون جم میگوید: «شاه شخصا درباره خرید تسلیحات، حجم و نوع آنها تصمیمگیری میکرد. شاه شخصا انتخاب میکرد و به طوفانیان دستور خرید میداد. وزارت جنگ و ستاد ارتش هیچگونه نظارتی بر این خریدها نداشتند.»5
جایگاه توسعه نظامی در قیاس با توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی
بدین ترتیبمیتوان دریافت در مقایسه با نوسازی نظامی، توسعه اقتصادی در دوران محمدرضا پهلوی در اولویت دوم قرار داشت. محمدرضاشاه اگرچه به توسعه اقتصادی کشور نیز توجه میکرد ولی بخش عظمی از بودجه کشور را به بخشهای نظامی اختصاص میداد. با اینکه توسعه اقتصادی آنقدر اهمیت دارد که حتی رئالیستهایی همچون میرشایمر که بر اهمیت قدرت نظامی تاکید ویژهای دارند و مولفه قدرت را در چارچوب قدرت نظامی توصیف میکنند از توجه به قدرت اقتصادی غافل نبودهاند. آنها بر این باورند که توسعه اقتصادی میتواند به عنوان مبنایی برای توسعه نظامی و در نتیجه افزایش قدرت کشور باشد.6 به عبارتی دیگر توسعه اقتصادی به شکلی نرمتر و غیرمستقیم امنیت را در کشور برپا میدارد.
جایگاه توسعه اقتصادی باز هم در قیاس با توسعه سیاسی به مراتب بهتر بود. عصر پهلوی و از جمله عصر پهلوی دوم را عمدتا با مفهوم «تجددآمرانه» میشناسند. در این دوره توسعه در همه عرصهها به توسعه سیاسی اولویت داشت و بخش سیاسی در امر نوسازی به فراموشی سپرده شده بود. توسعه در بخشهای دیگر نیز از بالا و بدون مشورت و مشارکت جامعه صورت میگرفت. آنچنان که برخی از محققان تاریخ معاصر، من جمله یرواند آبراهامیان دلیل بروز انقلاب اسلامی را شکاف میان توسعه فنی- اقتصادی و حتی اجتماعی در مقایسه با توسعه سیاسی میدانند. به عبارتی بهتر شاه نتوانست به خواستههای مشروع طبقات متوسط جدید و سنتی برای مشارکت در عرصه سیاسی پاسخ مثبت دهد.
اگر بخواهیم با یک جمع بندی نکات گفته شده را بیان کنیم، باید گفت عرصه نظامی و نوسازی در آن، حوزهای بود که شاه حاضر نبود در آن هیچ گونه مماشاتی بکند. علاقه شخصی و نوع نگاه وی به مسائل بینالمللی و منطقهای از جمله دلایل اهمیت دادن به این عرصه بود. تا حدی که در این حوزه عمدتا شاه نظر کارشناسان نظامی را هم کمتر میپذیرفت. پس از آن اولویتهای اقتصادی بود که دارای اهمیت بود؛ اگرچه این حوزه برای شاه اهمیت حوزه نظامی را نداشت، اما شاه در این زمینه هم آرزوهای بزرگی در سر داشت و به دنبال آن بود که کشور را به سمت دروازههای تمدن حرکت دهد. اما باز هم خلأ نگاه کارشناسی مشکلات عدیدهای در این حوزه پدید آورد. و در نهایت نیز عرصه سیاسی که کمتر مورد توجه قرار میگرفت. آنچنان که موج انقلاب حاصل درخواستهای متعدد مشارکت بود که پیش از این نادیده گرفته شد
فرزندان رضاشاه در میدان جلالیه پس از شهریور 1320
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.علیرضا اسماعیلی، علی بیانی، "روند، ساختار و کارکرد توسعه سیاسی- اقتصادی از اصلاحات ارضی تا انقلاب اسلامی"، فصلنامه مطالعات سیاسی، سال دوم، شماره هشت، 1389، ص 184.
2.وحید سینایی، دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران، تهران، انتشارات کویر، 1384، ص 388
3.علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1357-1320، تهران، انتشارات قومس، 1382، ص339.
4.خداداد فرمانفرمائیان، عبدالمجید مجیدی، منوچهر گودرزی، توسعه در ایران 1357-1320، تهران، گام نو، 1381، ص 395.
5.وحید سینایی، پیشین، ص559.
6.جان میرشایمر، تراژدی سیاست قدرتهای بزرگ، ترجمه: غلامعلی چگنی زاده، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1388، ص160.
کد مطلب: 784