تاریخ ایران آکنده از حوادث و اتفاقات مبهم و پیچیدهای است که در پدید آمدنِ این وقایع، خاندانها و حلقههای سیاسی نقشآفرینی کردهاند. چهره برخی از آنها چندان شفاف نبوده و خاندان «رشیدیان» ازجمله خاندانهای غیر شفاف و تأثیرگذار در سیر تحولات تاریخ معاصر ایران محسوب میشوند. نوشتارِ پیش رو تلاش دارد با تکیه بر برخی اسناد، به واکاوی فعالیتهای جاسوسی این خاندان و روابط آنها با دولتهای خارجی بپردازد.
رشیدیانها؛ پیدایی سلطنت پهلوی
گسترش نفوذ سیاسی ـ اقتصادی غرب در ایرانِ عصر قاجار سبب شد خاندانهای مختلفی برای کسبِ منافع و تحکیم جایگاه خود، به یکی از دولتهای خارجی متنفذ در ایران وابسته شوند و منافع آنها را تأمین کنند. خاندان آنگلوفیل رشیدیان در زمره این خاندانها قرار میگیرد. روایات متعددی از پیشینه حبیبالله رشیدیان (پدر رشیدیان) موجود است که وی را خدمه یا درشکهچی سفارتِ انگلیس معرفی کردهاند.1 اما او یک مستخدم ساده تلقی نمیشد؛ مقاماتِ سیاسی و اطلاعاتی به این مستخدم ایرانی اعتماد داشتند و برای عملیات جاسوسی و ارتباط با عوامل بومی خود از او بهره میجستند.
در نتیجه این موقعیت بود که حبیبالله رشیدیان پس از آشنایی با سید ضیاءالدین طباطبایی، این چهره جوان مطبوعاتی جاهطلب و سوداگر، را به مقامات سفارتِ انگلیس معرفی کرد و این حادثه، بعدها پس از کودتای سید ضیا ـ رضاخان، اهمیت تاریخی یافت. همچنین در سال 1299، ارتباط نورمن (وزیرمختار جدید انگلیس پس از سرپرستی کاکس) با سیدضیاء از طریق رشیدیان تأمین شده است.2
رشیدیان پس از به قدرت رسیدنِ رضاخان، همانند بسیاری دیگر از همراهان وی، مورد بیمهری قرار گرفت و به زندان افتاد. انور خامهای در خاطرات خود از وضعیت متفاوت رشیدیان نسبت به سایر زندانیان پرده برمیدارد. خامهای بیان میکند که به مدت سه سال در مجاورت با رشیدیان در زندان قرار داشت، او دائما خودش را مخفی میکرد و ارتباطی با زندانیان دیگر نداشت. وضعیت رشیدیان نسبت به سایر زندانیان متفاوت بود، بهگونهای که پلیس خیلی به او احترام میگذاشت و هفتهای یکبار مدیر داخلی زندان یا یکی از افسران آن به اتاق او میآمدند و مدتی مینشستند و گفتوگو میکردند.3 چنین برخورد متفاوتی را باید در گذشتهای جستوجو کرد که رشیدیان بهصورت درویش میان عشایر میرفت و برای انگلیسیها فعالیت میکرد.
رشیدیانها؛ پایایی سلطنت پهلوی
پس از حوادث شهریور 1320 و سقوط رضاشاه، حبیبالله رشیدیان با احترام از زندان آزاد شد. هنگامیکه سید ضیاءالدین با برنامههای خاصی به ایران بازگشت و حزب اراده ملی را تشکیل داد، حبیبالله رشیدیان مشاور مخصوص وی گردید و پسرانش از قِبَلِ سیدضیاء ثروتهای کلان اندوختند و به مهرههای مهم اقتصادی و سیاسی کشور مبدل گردیدند.4 پسران حبیبالله در راه پدر گام نهادند و به عوامل انگلیس در ایران تبدیلشدند و به فعالیت پرداختند.
اوج این فعالیت را باید در همراهی آنها با انگلیسیها برای رفع خطر مصدق پیگیری کرد. انگلیسیها از همان ابتدای نخستوزیری محمد مصدق و بهطور ویژه پس از تلاشهای گسترده او برای ملی کردن صنعت نفت، درصدد بودند در مسیری که او گام برمیداشت، موانع عمدهای ایجاد کنند. یکی از این موانع، نخستوزیری قوام بود. انگلیسیها به نخستوزیری قوام دل بستند تا با روی کار آمدن وی، بساط ملی کردن صنعت نفت برچیده شود، اما قیام تیر 1331 به انگلیسیها فهماند که احیای منافع انگلیس در ایران با برادران رشیدیان گره خورده است. رابین زاینر، دیپلمات و جاسوس انگلیسی، در تهران حضور داشت و پس از تماشای ناکامی در به ثمر نشستن نخستوزیری قوام و طی اقامت خود در تهران، شبکهای کارآمد از عوامل طرفدار بریتانیا ایجاد کرده بود که برادران رشیدیان آن را سرپرستی میکردند.5
روایات متعددی از پیشینه حبیبالله رشیدیان (پدر رشیدیانها) موجود است که وی را خدمه یا درشکهچی سفارتِ انگلیس معرفی کردهاند، اما او یک مستخدم ساده تلقی نمیشد
کرومیت روزولت در خاطرات خود بیان میکند که هنگامیکه در ایران حضور داشت، دائم با برادران رشیدیان در تماس بوده و با توجه به مسائل امنیتی از هرگونه تماس رودررو دوری میکرده است. روزولت و رشیدیانها در تلاش بودند برنامهای را برای بازگرداندن قدرت به شاه تدارک ببینند و بر اجرای آن توافق کنند.6 در آخر مجموعهای از عوامل خارجی همراه عناصر داخلی در طراحی و اجرای کودتای 28 مرداد 1332 همکاری کردند. در کنار زاهدی، برادران رشیدیان بودند که با جماعت تظاهرکننده تماس گرفتند و آنها را بسیج کردند.7 بدین ترتیب برادران رشیدیان نقش مهمی در احیای منافع بریتانیا در ایران و در نهایت اجرای کودتای 1332 علیه دولتِ ملی دکتر مصدق داشتند.
رشیدیانها؛ رابطانِ تغییر و ترسِ شاه
نقش رشیدیانها در خدمت به دولتهای بیگانه منحصر به دولت انگلیس نمیشد و پس از ایجاد تغییرات در صحنه بینالمللی و ایفای نقش جدید آمریکا در نظام بینالملل و بهطور ویژه در ایران (پس از کودتای 28 مرداد)، عوامل اطلاعاتی انگلیس نیز در نقاط مختلف جهان و ازجمله ایران تابع این تغییر شدند و رشیدیانها از سرویس اطلاعاتی انگلیس به «سیا» تحویل گردیدند. البته نباید چنین تصور کرد که آنان تغییر جهتِ سیاسی کامل داده بودند، بلکه بهنوعی به حلقه واسط اعمال سیاستهای مشترک آمریکا و انگلیس در ایران مُبدل شده بودند و در نهایت هم نتیجه این تقابل، حفظ مهره مشترک آنان، یعنی شاه ایران، بود.8
مهمترین انجاموظیفه رشیدیانها بعد از کمکهای موفقیتآمیز در کودتای 28 مرداد، تلاش برای استحکام «دولتِ دستنشانده» شاه در ایران بود. آنان تغییرات سیاسی را پیگیری میکردند و به انگلیس و آمریکا مشاوره میدادند؛ برای مثال، قبل از روی کار آمدن دولت علی امینی، طرح جامع و گستردهای برای تصرف قدرت در ایران توسط «سیا» در حال تکوین بود. سیفالله رشیدیان، که یک چهره سیاسی متفکر به شمار میآمد و به دلیل دوستی با شاپور ریپورتر و کرمیت روزولت تحلیل و نظرات او صائب بود، به آمریکاییها در این خصوص یاری میرساند.
در تاریخ 4 شهریور 1336، سیفالله رشیدیان به یکی از دوستان خود چنین اظهار داشته است که در آینده نزدیک وقایع تازهای در ایران رخ خواهد داد و اعزام هندرسون، معاون وزارت خارجه و سفیر کبیر سابق آمریکا در ایران که زمینه تغییراتی را در مرداد 1332 در ایران فراهم نمود، با این وقایع جدید بیارتباط نیست و حتی این تحولات ممکن است مقارن با تحولاتی در سوریه صورت بگیرد. رشیدیان اضافه نمود: فشار محافل آمریکایی به محمدرضاشاه افزایش یافته است و صراحتا در گفتارها و مذاکرات با رجال و مردم عادی بدان اشاره میکند.9
همانطور که از گفتههای سیفالله رشیدیان استنتاج میشود، از چند سال قبل از به حکومت رسیدن علی امینی، آمریکاییها قصد سر کار آوردن مهره دلخواه خود در ایران را داشتند، اما شرایط داخلی و منطقهای اجازه نمیداد و از سویی مخالفتهای انگلیسیها هم بیتأثیر نبود؛ چنانکه حتی طرفداران جدی سیاست انگلیس در ایران نیز این نظریه را تأیید مینمودند. سیفالله رشیدیان ازجمله این افراد بود که بهنوعی رابط انگلیس در ایران محسوب میشد و آمریکا با توسل به وی میتوانست زمینه را برای تغییرات سیاسی و جلب نظر مثبت دولت انگلیس فراهم کند.
گزارش ساواک دراینباره حائز اهمیت است. در شرح گزارش ساواک آمده است که روز 12 مهر 1336 عدهای از اطرافیان آقای دکتر امینی، سفیر ایران در آمریکا که در رأس آنها محمودی، یکی از قضات دادگستری، قرار داشته است، به منزل سیدجعفر بهبهانی و اسدالله رشیدیان مراجعه و به نفع آقای دکتر امینی و زمامداری وی صحبت کردهاند. حاصل جلسه این بود که تیرگی روابط ایران و آمریکا به درجهای رسیده است که فقط دکتر امینی خواهد توانست روابط سیاسی دو کشور را به حالت دو سال قبل برگرداند.10
در کنار تمام این موارد باید توجه کرد که چون محمدرضا پهلوی با کمک انگلیس و همکاری برادران رشیدیان به اریکه قدرت بازگشته بود، نسبت به فعالیتهای آنان بدبین بود و ارتباطات گسترده آنان با قدرتهای انگلیس و آمریکا را به دیده تردید مینگریست. محمدرضا همواره بر این عقیده بود که دست قدرتهای بیگانه (انگلیس و آمریکا) در پشت صحنه اعتراضات تودهای انقلاب اسلامی است، بهگونهای که برخی بر این باورند که انتساب شریفامامی به نخستوزیری بهواسطه ارتباطات محکمی بود که با انگلیس داشت.11
فشرده سخن
فعالیت خاندان رشیدیان در مقام جاسوس و همکاری با قدرتهای خارجی، با پیشینه حبیبالله رشیدیان بهعنوان درشکهچی سفارت انگلیس در ایران آغاز شد. پسران وی نیز در راه پدر قدم نهادند؛ راهی که انعکاس خواستههای انگلیس و سپس آمریکا بود. خاندان رشیدیان ابتدا با کمک به پیدایی سلطنت پهلوی (کودتای 1299) و سپس تلاش برای پایایی آن (کودتای 1332) در عرصه سیاست ایران ایفای نقش کردند که نشان از ارتباطات گسترده آنان با دولتهای انگلیس و آمریکا داشت. این ارتباطات حتی محمدرضا پهلوی را نیز به هراس انداخته بود.
برادران رشیدیان
پی نوشت:
1. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (رشیدیانها)، ج 3، تهران، 1389، ص 419.
2. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (رشیدیانها)، ج 1، تهران، 1389، ص 12.
3. انور خامهای، خاطرات سیاسی، تهران، نشر گفتار، 1372، صص 185-186.
4. همان، ص 186.
5. داریوش بایندر، ایران و سازمان سیا: بازنگری در سقوط دولت مصدق، ترجمه بهمن سراحیان، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، 1394، صص 162-163.
6. کرومیت روزولت، کودتا: خاطرات کرومیت روزولت از کودتای بیستوهشت مرداد، ترجمه محسن عسکری جهقی، تهران، ثالث، 1397، چ سوم، ص 112.
7. جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1392، چ چهاردهم، ص 440.
8. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، همان، ج 1، ص 19.
9. همان، ص 34.
10. همان، ص 35.
11. محمد سمیعی، نبرد قدرت در ایران: چرا و چگونه روحانیت برنده شد؟، تهران، نشر نی، 1397، چ سوم، ص 534.