کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

رقابت انگلستان و آمریکا در ایران بعد از جنگ اول جهانی؛

ایران و پیامد سیاست پسا«مونروئه»

2 تير 1398 ساعت 10:07

تا پیش از وقوع جنگ جهانی اول، رقابت درون‌گروهی غرب ـ غرب در جغرافیای اروپا تداوم داشت، اما پس از آن و با خروج گام به گام آمریکا از لاک دکترین مونروئه، صحنه رقابت تغییر کرد و دامنه این تغییر به ایران نیز کشیده شد


 
وقتی که هنوز جنگ جهانی اول آغاز نشده بود و اروپا به طور مداوم در حال دشمنی و رقابت در خود بود، آمریکا سعی داشت گام به گام و کاملا محتاط از لاک خودانزوایی دوقرنه خارج شود. دکترین مونروئه، که عموما قاره آمریکا را دربرمی‌گرفت، این ارمغان را برای واشینگتن آورد که به «انباشت سرمایه» بپردازد؛ همان مفهومی که شیوه تولید و جمع‌آوری‌اش، کارل مارکس و نیمی از جهان بعد از او را به سمت کمونیسم، سوسیالیسم و ضدیت با دنیای سرمایه‌داری سوق داد.
 
جنگ جهانی اول نخستین جرقه‌ها را برای آمریکا زد تا از انزوا خارج شود. هم‌زمان اروپا در رقابت ویرانگر با دست خود رو به افول گذاشت تا اینکه بعد از دومین جنگ با «طرح مارشال» زیر سایه سیاسی ـ اقتصادی آمریکا قرار بگیرد. تا پیش از این دو جنگ، رقابت درون‌گروهی غرب ـ غرب در جغرافیای اروپا تداوم داشت، اما بعد از جنگ‌های جهانی، رقابت لیبرال علیه لیبرال به دو بخش آمریکایی ـ اروپایی تبدیل شد.
 
پیش از جنگ‌های جهانی، بریتانیا همواره می‌کوشید از حضور آمریکا در حوزه‌های نفوذ خود و مناطق ژئوپلتیکی که برایش حکم ادامه حیات داشت جلوگیری کند. یکی از این مناطق ایران و حوزه اطراف آن بود که با مرکزیت سیاسی ـ اقتصادی هند انجام می‌شد. غنیمت اقتصادی هند برای انگلیس به قدری بود که برای ایجاد فاصله مرزی بین روسیه و هند در گام‌های متعدد به تجزیه سرزمین‌ها و ایجاد کشورهای تازه دست زد. با وجود این، نتوانست از فروپاشی قدرت گسترده خود در سراسر دنیا پیشگیری کند. از آن پس به سمت سیاست پنهان و همگامی همراه با رقابت، با قدرت برتر جدید، یعنی آمریکا، روی آورد. در ایران کودتای 28 مرداد یک نمونه آن است.
 
بریتانیا پیش از این و بعد از جنگ جهانی دوم هنوز به زانو نیفتاده بود؛ به همین دلیل تمام تلاشش را می‌کرد تا از نفوذ آمریکا در حوزه‌های ژئوپلتیک جلوگیری کند. آمریکا نیز هنوز برای ورود به دنیای جدید جدی نشده بود، اما گاهی به جهان پررقابت سال‌های 1914 تا 1941 سرک می‌کشید.
 
این در شرایطی بود که ایران بر مبنای پیشینی «نیروی سوم» به دنبال یک قدرت دیگر غیر از روسیه و انگلیس بود تا به گمان خود، به تعادل سیاسی برسد. سال‌های 1298 و 1299 تا حدودی این شرایط را برای ایران و آمریکا فراهم کرد. در آن دوره انگلیس مظهر استعمار بود و روسیه خائن به خاک وطن، اما آمریکای تازه‌وارد می‌توانست به عنوان فرشته نجات و ناجی ایران خسته از بی‌قدرتی و مانده در میانه استقلال و وابستگی معرفی شود.
 
به هر جهت «ایران در قرن نوزدهم به دلیل موقعیت ژئواستراتژیک، صحنه رقابت قدرت‌های بزرگ، به‌ویژه روس و انگلیس شد. این دو کشور که درگیر رقابتی شدید برای تصاحب آسیای مرکزی و هند و افغانستان بودند، بر اساس بازی بزرگ به ایران نگاه ویژه‌ای داشتند و این کشور برای آنها اهمیت فوق‌العاده‌ای داشت. در این میان، حاکمان ایران برای کاهش نفوذ این دو قدرت بزرگ کوشیدند آمریکایی‌ها را به عنوان نیروی سوم تعادل‌بخش در امور کشور درگیر کنند و با اجازه فعالیت به میسیونرهای مذهبی، واگذاری امتیازات اقتصادی، انعقاد قراردادهای تجاری و بازرگانی، برقراری روابط سیاسی و استخدام مستشاران مالی از آن کشور برای نوسازی اوضاع مالی و اقتصادی ایران بهره ببرند».1
 
هم‌زمان بریتانیا به عنوان جدی‌ترین رقیب آمریکا می‌کوشید از این حضور و نفوذ جلوگیری کند. در زمانی که قدرت و نفوذ آمریکا چندان جدی نشده بود و انگلیس رقبای خود را در محدوده جغرافیایی اروپا و روسیه می‌دید، جرج کرزن که هنوز نایب‌السلطنه هند بود و به وزارت خارجه انگلیس انتخاب نشده بود، طی نامه‌ای در سال 1899 به وزارت امور مستعمرات بریتانیا نوشت: «رکن اصلی سیاست علیاحضرت ملکه انگلستان باید این باشد که اجازه ندهد هیچ قدرت اروپایی و به‌ویژه روسیه، بر آسیای میانه و جنوب ایران چیره شود و بدین وسیله به خلیج فارس دست یابد یا اینکه حتی بدون ارتباط ارضی در خلیج فارس تسهیلات دریایی ایجاد نماید».2
 
انگلیسی‌ها برای جلوگیری از اینکه ایران نتواند از آمریکا وام بگیرد یا مناسبات اقتصادی خود را با آن افزایش دهد، درصدد برآمدند ماده‌ای را در قرارداد 1919 بگنجانند که «قدغن می‌کرد ایران هیچ جا جز در بریتانیا دنبال وام یا مستشار نرود»  
اما آمریکا در گیرودار قرارداد 1919 نشان داد که خواهان خروج از دکترین مونروئه است و در این مسیر به ایران نیز نظر دارد.‌ این موضوع ایر کرو، معاون دائمی وزارت خارجه انگلیس، را برانگیخت که بگوید: «چرا گربه را دم حجله نکشیم و به آمریکایی‌ها نگوییم که ایران برای ما در آسیا معادل مانرو (مونروئه) آنهاست». لارنس جان کالدول، وزیر مختار آمریکا، در تهران نیز اعلام کرد که کشورش مخالف قرارداد 1919 است. کالدول به وزارت خارجه آمریکا اطلاع داد که «مخالفت با قرارداد بسیار شدید است و گفت ایرانیان زیادی از ترس بازداشت درخواست تحصن در سفارت آمریکا کرده‌اند».3 این تحولات نشان می‌دهد که «تاریخ جدید ایران را می‌توان به آسانی تاریخ رقابت‌های قدرت‌های بزرگ نامید».4
 
در چنین شرایطی انگلیس به‌شدت در پی این بود که انتخابات مجلس در ایران به پایان برسد تا بتواند قرارداد 1919 را از تصویب بگذارند. «در اکتبر 1919 کالدول به وزارت خارجه آمریکا خبر می‌دهد که انتخابات در دست انجام پارلمان خدعه‌ای بیش نیست؛ چون نامزدها را انگلیسی‌ها تعیین می‌کنند.» این شرایط سبب شد لنسینگ، وزیر خارجه آمریکا، به سفیر خود در بریتانیا، جان دیویس، دستور دهد شخصا به کرزن بگوید که ایالات متحده از سیاست بریتانیا در ایران ناخشنود است.5
 
این مخالفت‌ها و رقابت‌ها در گام‌های بعدی به سمت نفت و شرکت‌های نفتی آمریکا و انگلیس پیش رفت؛ درحالی‌که لرد کرزن همواره نگران نفوذ «قدرت دیگری» در ایران بود تا مبادا تکیه‌گاه سیاسی یا اقتصادی پیدا کند تا ایران به عنوان یکی از «مهره‌های شطرنج» که در «بازی تسلط بر جهان» نقش دارد6 از کنترلش خارج شود. «آمریکا هر چند در حوزه‌های نفوذ انگلستان هیچ گونه طمع ارضی نداشت، اما رفته‌رفته در خاور میانه و نزدیک دنبال جای پای اقتصادی می‌گشت. ایالات متحده در بین‌النهرین یا در شیخ‌نشین‌های خلیج فارس، که تنگاتنگ و عملا در قبضه بریتانیا بود، نمی‌توانست کاری از پیش ببرد. ایران منطقه‌ای بیش از همه نویدبخش می‌نمود. آمریکا شاید بتواند در نواحی خارج از امتیاز 1901 شرکت نفت انگلیس و ایران،‌ امتیازهای نفتی به‌دست آورد. پس از جنگ جهانی اول، کرزن پیوسته امکان هجوم اقتصادی آمریکا را به ایران مد نظر داشت و می‌کوشید جلوی این تجاوزها را بگیرد.» به همین دلیل انگلیسی‌ها برای جلوگیری از اینکه ایران نتواند از آمریکا وام بگیرد یا مناسبات اقتصادی خود را با آن افزایش دهد، درصدد برآمدند ماده‌ای را در قرارداد 1919 بگنجانند که «قدغن می‌کرد ایران هیچ جا جز در بریتانیا دنبال وام یا مستشار نرود»؛ درحالی‌که کنگره آمریکا خواهان این بود که «خیانت بریتانیا» آشکار شود.7
 
آمریکایی‌ها که خواهان ورود به عرصه نفتی ایران بودند، زمینه را فراهم کردند تا روابط انگلیس و آمریکا بیشتر تیره شود. شرکت «استاندارد اویل نیوجرسی» بیش از همه به دنبال این مسئله بود. هم‌زمان دولت انگلیس به مقامات وقت ایران اطلاع دادند که این فکر را از ذهن خود بیرون کنند که پای شرکت‌های نفتی آمریکا را به ایران باز کنند. یکی از مخالفت‌های مهم انگلیس برای جلوگیری از نفوذ نفتی آمریکا در ایران «امتیاز خشتاریا» بود که در سال 1916م به بهای دویست‌هزار لیره قرار بود به روسیه داده شود. این امتیاز 25‌ساله حفاری و اکتشاف نفت در گیلان، مازندران، گرگان،‌ خراسان و آذربایجان را دربرمی‌گرفت، اما ازآنجاکه با مخالفت‌های جدی همراه شد راه به جایی نبرد. «در 18 اوت 1920، نرمن به کرزن اطلاع داد که "منابع موثق" او می‌گویند: شرکت‌های نفتی آمریکایی در واشینگتن با نمایندگان ایران تماس گرفته‌اند و می‌خواهند امتیاز خشتاریا را به‌دست بیاورند...»؛ به همین دلیل کرزن به نرمن دستور داد به دولت ایران اطلاع دهد که «ما بی‌چون‌وچرا با نظر آنها که امتیاز خشتاریا برای نفت و مواد معدنی باطل شده مخالفیم و پشتیبان شرکت نفت انگلیس و ایران در خرید این امتیاز هستیم».8 پس از آن طی سندی که در وزارت امور خارجه ایران موجود است، دولت ایران طی مذاکره با آرتور میلسپو،‌ مأمور آمریکایی اصلاح امور مالی در ایران، با اعلام «تمام دلایل منطقی» الغای امتیاز خشتاریا را اعلام کرد. 9 تا دست آمریکا در این بخش از نفت ایران کوتاه بماند.
 
میزان مخالفت و رقابت آمریکا و انگلیس در سال‌های مشرف به کودتای 1299 شدت پیدا کرد. این مسئله حتی به مسئله کودتا نیز رسید و آمریکا آن را «خالی از شبهه ندانست». کالدول،‌ وزیر مختار آمریکا در ایران، در گزارشی به تاریخ 11 مارس 1921م (21 اسفند 1299ش) یعنی هیجده روز بعد از کودتا نوشت: «سیدضیاء در 26 فوریه اعلامیه‌ای صادر کرد که با قدرت تام و مطلق ریاست وزیران را به‌دست گرفته است و اینک به راهنمایی شاه و رایزنی ساعت به ساعت با سفارت بریتانیا امور دولت را اداره می‌کند... نخست‌وزیر دست‌پرورده بریتانیاست و شخصیت و هدف و سوابق او خالی از شبهه نیست. در حقیقت همه می‌دانند که وقتی سردبیر روزنامه دولتی رعد،‌ مرتب از انگلیسی‌ها مقرری دریافت می‌داشت... او آلت دست صرف سیاست انگلیس است... کاملا پیداست که تمامی این حرکت (کودتا) ریشه و حمایت انگلیسی دارد».10 این رقابت پیدا و پنهان بین ایالات متحده و بریتانیا تا چند دهه ادامه پیدا کرد و هم‌زمان با همکاری‌های دو طرف، در اقتصاد و سیاست ایران تأثیرات بی‌شماری گذاشت.
 


پی نوشت:
 
1. نورالدین نعمتی، روابط ایران و آمریکا در دوره پهلوی دوم، تهران، نگاه معاصر، 1394، بخش مقدمه.
2. استوارت ا. ریچارد، در آخرین روزهای رضاشاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات، تهران، رخ، 1370، ص 7.
3. سیروس غنی، ایران برآمدن رضاخان برافتادن قاجار و نقش انگلیسی‌ها، ترجمه حسن کامشاد، تهران،  نیلوفر،‌ 1377، ص 72.
4. ژرژ لنجافسکی، غرب و شوروی در ایران سی سال رقابت، ترجمه حورا یاوری، روزنامه سحر، 1352، ص 15.
5. سیروس غنی، همان،‌ ص 73.
6. استوارت ا. ریچارد، همان، ص 7.
7. سیروس غنی، همان،‌ صص 125 و 126.
8. همان،‌ ص 127.
9. سیدعلی موجانی، گزیده اسناد و روابط ایران و آمریکا 1925-1851، تهران، اداره انتشار اسناد، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، 1375، ص 388.
10. سیروس غنی، همان،‌ ص 48.


کد مطلب: 7875

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/7875/ایران-پیامد-سیاست-پسا-مونروئه

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir