عبدالرضا مانیان، فرزند مرحوم محمود مانیان، از بنیانگذاران حسینیه ارشاد است. او به واسطه ارتباط با پدر و نیز فعالیت در حسینیه ارشاد درباره چگونگی تأسیس این حسینیه و سخنرانان بنام آن، گفتهها دارد.
نکتهها و خاطرههایی از تأسیس و فعالیت مؤسسه حسینیه ارشاد ـ بخش2
صوت قرآن صالحی تمام کارکنان بیمارستان را دچار حیرت کرد
4 تير 1398 ساعت 18:10
عبدالرضا مانیان، فرزند مرحوم محمود مانیان، از بنیانگذاران حسینیه ارشاد است. او به واسطه ارتباط با پدر و نیز فعالیت در حسینیه ارشاد درباره چگونگی تأسیس این حسینیه و سخنرانان بنام آن، گفتهها دارد.
ماجرای رحلت زندهنام شریعتی
و امّا! چگونگی وفات دکتر شریعتی... این کلام دست دوّم است و از گوینده صادق آن (دکتر شفیقه رهیده) بازگو میکنم. مرحوم دکتر با گذرنامهای به نام «علی مزینانی» از مرز هوایی خارج شده و به فرانسه میرسد. در فرودگاه با تحیّر شدید به جستوجوی منزل زندهنام دکتر حسن حبیبی میپردازد. در محل شخصی را ملاقات میکند که اهل الجزایر بود و کموبیش آدرس مرحوم حبیبی را میدانست. فاصله پاریس تا محل مذکور طولانی بود. به هر صورت به سختی به منزل دکتر حبیبی و همسرشان (دکتر شفیقه رهیده) میرسد. حدود سحر بود که به محل رسید، ولی برای آنکه مزاحم نشود، پشت در ورودی آپارتمان بر اثر خستگی فراوان به خواب میرود. صبح که خانم دکتر رهیده، که عمرشان دو چندان باد قصد، بیرون رفتن از منزل را داشتند، پس از اینکه در را باز میکنند ملاحظه میکنند که دکتر در راهپلّهها به خواب عمیقی فرو رفته است. دکتر حبیبی را صدا میکنند و بلافاصله به اتفاق مرحوم حبیبی بالاسر دکتر شریعتی آمده، پس از اینکه وی را بیدار میکنند به داخل دعوت میشود. اول چیزی که درخواست میکند سیگار است. چند نخ سیگار میآورند و ایشان میگویند: «این چیه؟» و درخواست چندین برابر سیگار را میکنند و تهیّه میشود و تحویل ایشان میگردد. بعد از چند ساعت، دختر مرحوم شریعتی وارد میشود. مرحوم دکتر سراغ همسرش (زندهنام دکتر پوران شریعترضوی) را میگیرد. دخترش بلافاصله میگوید: «در فرودگاه مانع خروج مادر از ایران شدند». ضربه بزرگی بر روح لطیف دکتر وارد میشود که بعد از مدت کوتاهی بر اثر فشار روحی، قلب تپنده او میایستد؛ و در حداقل زمان در نزدیکی حرم حضرت زینب(س) به خاک سپرده میشود. روحش شاد و راهش مستدام.
میزگردی در حسینیه ارشاد در دفاع از حریم مقدس تشیع
به دلیل تفکر جهانی کردن اسلام، فعل و انفعالات نشریهها و دعوت از قرای سعودی گونهای مسائل در جامعه مطرح میشد که با فرهنگ فعلی تفاوت زیادی داشت؛ لذا هرازچندگاهی نداهای گوناگونی سر داده میشد تا اینکه دستاندرکاران حسینیه بر آن شدند که میزگردی تدارک ببینند. تمام سالن از مستمعین کنجکاو پر شده بود. پشت تریبون پدر شریعتی (زندهیاد محمدتقی شریعتی) و نفرات دیگری از نخبگان دینی و علمی حضور داشتند. جلسه طول کشید. یک یک عزیزان گفتند آنچه باید بگویند. آزادی مطلق میزگرد ایجاب میکرد که از بین حاضران هم عقیده خود را ابراز کنند. تقریبا در انتهای کلام و مجلس بود که آقای حاج محسن لبانی، که از بازرگانان و دینداران اصیل بازار تهران میباشند، برخاستند و گفتند: «ما هرچه شما میگویید در صورتی که مورد تأیید شیخ صدوق علیهالرحمه باشد قبول داریم ولاغیر».
سفر «بانوان ایثارگر» در ماههای اول انقلاب به قم جهت تقدیم طلا و زیورآلات
در آن زمان رهبر فقید انقلاب در خانه کوچکی در قم با مردم دیدار داشتند. به پیشنهاد نوجوان آن روز و 77ساله امروز به زندهیاد دکتر میناچی قرار شد توسط اثو توکل با مدیریت مرحوم میرخانی اتوبوسها در روز معین و ساعت معین در خیابان گل نبی همه مدعوین را به قم ببرند و برگردانند. حاصل این دیدار یک کیسه طلا شد که تقدیم گردید.
بدهی حسینیه ارشاد به ارباب خسرو
بدهی صدهزار تومانی به ارباب خسرو در اثر فعل و انفعالات پرداختها و دریافتها زمانی رسید که برای پرداخت بدهی به ارباب از حد معمول گذشت. بعد از مدت زیادی مرحوم پدر (زندهنام محمود مانیان) به مرحوم میناچی عرض میکنند: «هرچقدر پول دارید بدهید به من تا حساب ارباب را صاف کنم». مرحوم میناچی مبلغی که خیلی کمتر از صدهزار تومان بود در اختیار پدر میگذارند و مرحوم پدر به دفتر ارباب در میدان توپخانه پشت شهرداری مراجعه میکنند. پس از تعارفات معمول گفته بودند: «بدهی حسینیه چقدر است؟» او میگوید: «صدهزار تومان» آن مبلغ کم را روی میز ارباب میگذارند و تقاضای تخفیف کرده و میگویند: «به حسینیه تخفیف بدهید». آن بنده خدا میگوید: «آخر من زردشتی هستم». مرحوم پدر پاسخ میدهند: «ولی فرزند امام حسین(ع) داماد شماست». بلافاصله ارباب در حالتی فرو میرود و وجه را برمیدارد و خلاصه! حساب تسویه میشود.
به یاد زندهنام صبحدل
استاد حسین صبحدل «رحمتالله علیه» (صوت داوودی او که زبانزد همه میباشد) اذان خاصی اجرا کرد که کسی را یارای تقلید نیست و نخواهد بود. در اجرای ذکر مصیبت که سرآمد آن اشعار عمان سامانی میباشد، استادی خاصی را عرضه کرد که در مقاله «سفری با او» به تفصیل ذکر شده است. به خواست خدا در حج تمتع که در التزام رکاب خوبان حسینیه ارشاد بودم، از بالای بام مشرف به قبرستان بقیع ندایی سر داد که همه کاروان حسینیه ارشاد را دگرگون کرد. روحش شاد و راهش مستدام.
با نوآوریها و سنّتشکنیهایی که مخصوص «حسینیه ارشاد» بود دعوت یکی از قرای مصری بود به نام شیخ عبدالرحمن. وی مدتی میهمان حسینیه ارشاد بود و هرازگاهی هم برنامهای با صوت خوش و داوودی که داشت ارائه مینمود. تمام سالن از جوانان بهخصوص عامه مردم پر میشد و همگی بر آن بودند که صوت او را تقلید کنند. چه شایعات و اتّهاماتی که از گروه خاص برای حسینیه ارشاد اظهار نشد و همه بر آن بودند که این سبک و روش شایسته شیعیان نیست. زندهیاد صبحدل یک جلد صحیفه سجّادیه به او هدیه کرده بود و او همیشه همراه خود داشت و زمزمه نجواگونه با خود داشت و با صحیفه عشق میورزید. هر زمانی که او را میدیدم در گوشهای نشسته بود و عاشقانه واژه به واژه صحیفه را با صوت خاصی ادا میکرد. روحش شاد باد.
بهیاد زندهیاد صالحی
روانشاد آیتالله ملکی، زندهیاد عبّاس صالحی را «بلبل شمیران» لقب داده بود. مرحوم صالحی نیز صوت زیبا و خوشی داشت. در دوره اول مجلس شورای اسلامی، مجلس پس از قرائت قرآن او رسمیّت مییافت. مناجاتهای سحرش با نوای خاصی که بیشتر به روش مصری ادا میکرد یادآور ماههای مبارک رمضان بود. در عمل قلب بازی که در «بیمارستان مهر» انجام شد، پس از اینکه از اتاق عمل بیرون آمد، در حال بیهوشی صوت قرآن او تمام پرسنل و اطبای بیمارستان را دگرگون کرد.
به یاد سیدعلی صفیر
سیّد شخص عالم، متّقی، پاک و منزّه بود. وی احاطه کامل به قرآن، احادیث و اشعار نخبه داشت. او مدتی در «حسینیه ارشاد» حضور داشت، ولی در اواخر عمرش به دلیل کهولت و ضعف در منزل مرحوم میناچی در زعفرانیّه از او به نحو احسن پذیرایی میشد و یک قسمتی از ساختمان در اختیار او بود. چه بسا که آرم حسینیه ارشاد را او انتخاب کرده باشد.
به یاد آقای موسوی گرمارودی
دکتر سیّدعلی موسوی گرمارودی، که عمرش دو چندان باد، اشعار نغزش در مبعث و اعیاد دیگر به قدری گیرا و جذّاب بود که تحسین همه را برمیانگیخت. دیوان کاملی از او در دسترس است؛ که «خَطِّ خونش» سرآمد اشعار اوست. انرژی و تن صدا و بیان کلمات و واژههای زیبا که او خلاّق لغات و کلام بود، فراموشنشدنی است. وی با اینکه جوانی رشید و پرتحرّک بود، همانند شعرای سلف محکم و استوار با زیر و بم نمودن صوت خود، یادگار زیبایی در «حسینیه ارشاد» برای همیشه بر جا گذارد. ناگفته نماند ترجمه قرآن کریم او برگزیده بیستونهمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بخش ترجمه در سال 1390ش، به ثبت رسید. تألیفات دیگرش «داستان پیامبر 2 جلد، خواب ارغوانی، صحیفه سجّادیه، کوتاهی آه به بلندای ماه، از ساقه تا صدر، آغاز روشنایی آیینه» و کتب دیگر میباشد که اکثر این آثار توسط انتشارات قدیانی و هرمس در دسترس است.
به یاد آقای نجفی
استاد محمدعلی نجفی که مدت مدیدی پس از انقلاب ریاست مجتمع هنری فارابی را عهدهدار بودند، همکاری تنگاتنگی با هنرمند مشهور آقای محمدرضا شریفینیا و تنی چند از جوانان داشتند. در آن جو خفقان و ترس و وحشت از حکومت و استیلای کامل ساواک، اثر هنری بدیعی را به نام «سربداران» در حسینیه ارشاد عرضه نمودند. محل تریبون سالن را در تاریکی مطلق فرو بردند و با فانوسهایی با نور قرمز که در چند ردیف از سقف محل سخنرانی آویزان شده بود و با نظم خاصی بالا و پایین میبردند و کلامهایی تکاندهنده و اشعاری حماسی را فریادگونه و با استفاده از لوازم صوتی خاص به صورت اکو اجرا کردند و این اثر هنری مورد استقبال جوانان و روشنفکران قرار گرفت. دیری نپایید که از اجرای آن جلوگیری به عمل آمد.
دستاندرکاران و مجریان حسینیه ارشاد
مدیر اجرایی و نظم امر حسینیه ارشاد با آقای حاج حسین مقدّم بود که سالها همکاری تنگاتنگی با مرحوم میناچی داشت. او به تمام امکانات و تأسیسات و ساختوسازها و برنامهریزی احاطه کامل داشت و با اذن مرحوم میناچی با صبر و حوصله و در حدی عجله و دلشوره انجام میداد. عمر او دو چندان باد. حاج علی معمار نیز، که از پیشکسوتهای معماران تهران بود، در تمام زوایای حسینیه یادگارهای زیبا و مبتکرانه از خود به جای گذاشت. هر زمان که وارد صحن حسینیه ارشاد میشدم، او را در گوشه و کنار مسیر میدیدم که با کارگران دلسوز و امینی که داشت در اجرا و پیشرفت ساختوساز حسینیه فعال بود.
زندهنام حاج مراد بیگلری نیز از کارمندان صدیّق شرکت یوش بود. او مردی پرتحرّک و پرانرژی بود که اکثر کارهای اجرایی سفر مکه را با همکاری کارگران بومی و محلی به نحو احس انجام میداد. چهره خندان و خوشرویش به یاد تمام دوستانش هست. وی به خواست خدا پس از مدّتی تأسیسات پختوپز را شروع کرد؛ کما اینکه پس از مدت کمی تمام دوستان و آشنایان حسینیه ارشاد که با او آشنا بودند برای ضیافتها و مجالس به او سفارش غذا میدادند و همگی بر آن بودند که دستش برکت دارد. برای 150 نفر میهمان اگر سفارش صد نفر میدادند، غذا به همه میرسید. فرزندانش نیز دنبالهرو راه پدرشان هستند و چراغی که او روشن کرد هنوز میدرخشد. روحش شاد.
ناگفته نماند پختوپز کاروان حسینیه ارشاد در تمام زمان حج به عهده مرحوم افشار بود که مالک چلوکبابی البرز اوّل خیابان دولت بود. او مردی خوشرو و شیکپوش و خوشبرخورد بود. نهار، غذا ایرانی بود و شب با غذاهای سبک و فرنگی پذیرایی میکرد. روحش شاد.
قنبر باوفای حسینیه نیز آقای حسن یزدی بود و با اینکه چندین سال است که در تهران زندگی میکند، ولی هنوز لهجه غلیظ یزدی را از دست نداده است. گویا هنوز هم با حسینیه همکاری میکند. چندین سال هم برادر ارجمندم جناب آقای حاج ناصر کلاری، که از مردان خوشنام بازار (صنف چاپ) میباشد، عهدهدار برگزاری اعیاد و مناسبتهای مذهبی بودند و سعی داشتند تمام هیئتهای مذهبی شمیران را در این مراسم به حسینیه ارشاد دعوت کنند و مراسمی را که تدارک دیده بودند اجرا نمایند. ایشان در نظم این امور ید طولایی دارند و نظر اصلیشان الفت بین هیئت شمیران بود.
و در انتهای گفتار از شخصیت علمی، دینی و شجاع زندهنام آیتالله سیدصدرالدین بلاغی یادی کنم. چندین جلد کتاب ره توشه اوست: صلح حدبیّه، ترجمه شعر معروف فرزدق و کتب دیگر. به قدری مرحوم صدر بلاغی جاذبه داشت و شیرین سخن بود که من که نوجوانی بودم اذن سؤال کردن را داشتم. یک روز در مدینه پس از مدتی گفتوگو سؤال کردم: «سقیفه بنیساعده کجاست؟» مدّتی پس از اینکه دریافت من واقعا خواهان پیدا کردن این محل نحس و عبوس هستم فرمودند: «میدان میوه مدینه نزدیکی ماست. سقیفه آنجاست و هر ظلمی که در «دنیا» میشود حلقهای از سقیفه بنیساعده هست. قبول کن! جنگ ویتنام یکی از آن حلقهها میباشد» و امّا! آقای محمدرضا شریفینیا برخورد تنگاتنگ و دوستانهای با مرحوم صدر بلاغی داشتند که حاصل آن جزوه زیبا و نفیسی شد که به خط عباسعلی حاج آقا محمّد مزیّن شد و این اثر زیبا و نادر راجع به شعر فرزدق بود که انتشارات سبز منتشر کرد. اگر در دسترس باشد، در بین کتابهای کتابخانه بهخوبی میدرخشید و این گونه قدردانی از مرحوم صدرالدین بلاغی نمود.
با سپاس از مرحوم صدرالدین بلاغی برای استفاده از شرح و ترجمه قصیده فرزدق، شاعر نامدار عرب که در مدح حضرت سیّدالساجدین امام علی بن الحسین(ع) میباشد. در صفحه مقابل سپاس آورده است: اگر شعر فرزدق نبود، یکسوم لغت عرب از میان میرفت «ابوعبیده».
پایان
برای مطالعه بخش نخست این خاطرات رک: آرم حسینیه ارشاد از کتاب «خطوطالعربیه» تهیه شد
کد مطلب: 7885