تهران کلانشهری است که از زمان ایجاد خود در عصر قاجار تا به امروز هر روز در حال گسترش است؛ به همین دلیل دستگاه اداره این شهر، یعنی شهرداری تهران، جایگاه اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی بسیار مهمی را دارا میباشد و به طبع آن شهردار تهران نیز سمت مهمی را در اختیار گرفته است. یکی از مهمترین این شهرداران که در عصر پهلوی دچار حواشی سیاسی متعددی شد، احمد نفیسی است که زندگی سیاسی او در شهرداری موضوع مقاله حاضر است.
احمد نفیسی که بود؟
احمد نفیسی، در سال 1299 در اصفهان به دنیا آمد. وی دوران تحصیلات دبیرستان خود را در همانجا گذراند و بعد از آن جهت ادامه تحصیل راهی تهران شد. در تهران و در حین تکمیل تحصیلات خود به فراگیری زبانهای خارجی همت گماشت و به چند زبان خارجی مسلط شد. احمد نفیسی بعد از اتمام دوران دبیرستان، در رشته ادبیات مشغول به تحصیل شد. وی در گفتوگویی درباره تحصیلات خود گفته بود: «پس از گرفتن دیپلم به تشویق مرحوم سعید نفیسی ــ پسر عموی پدرم ــ به دانشکده ادبیات رفتم، ولی پس از دو سال رشته حقوق را ترجیح دادم و از دانشکده حقوق در رشته سیاسی لیسانس گرفتم. چند سال بعد به یک بورس دولتی دست یافتم، به آمریکا رفتم و در American University واشنگتن یک دوره حسابداری صنعتی و مدیریت را طی کردم و همه این کارها را موازی با شغل دولتی که در آغاز در اداره کل غله بود پرداختم».1
نفیسی در دوران تحصیل خود در ایران به کار در سازمانها و نهادهای مختلف نیز مشغول بود. از جمله این مشاغل میتوان به فعالیت در اداره خواروبار در یکی از حساسترین دوران تاریخی کشور، یعنی شهریور 1320، اشاره نمود که کشور با قحطی بیسابقه نان مواجه بود. بااینحال، نفیسی بعد از بازگشت به ایران در سازمان برنامه، وزارت اقتصاد، سازمان رفاه اجتماعی و... به کار و فعالیت پرداخت و سمتهای زیادی را کسب کرد، اما در کنار این فعالیتها، شاید بتوان گفت ورود او به شهرداری و در نهایت انتصابش به عنوان شهردار تهران، مهمترین و جنجالیترین بخش زندگی سیاسی و کاری نفیسی محسوب میشود.
انتصاب نفیسی به عنوان شهردار تهران
نفیسی در سال 1340 و در زمان نخستوزیری
علی امینی به عنوان شهردار انتخاب شد؛ البته پیش از آن و در زمانی که اداره شهر تهران بر عهده محسن نصر بود، اداره امور شهر تهران را در دست داشت. در نهایت او در 5 خرداد 1340 به عنوان شهردار انتخاب شد و تا زمان دستگیری، یعنی 18 آذر 1342، در این سمت باقی بود.2 زمانی که نفیسی شهرداری را به دست گرفت، چند روزی بود که بسیاری از کارکنان و کارمندان این سازمان به اعتصاب دست زده بودند و مشکلاتی در آن وجود داشت. نفیسی با پیشنهادات و برنامههایی توانست حقوق کارگران و کارمندان شهرداری را افزایش دهد و بر بخشی از نارضایتیها غلبه کند.
وی در دوران مدیریت خود بر شهر تهران، به عنوان مسئول تشکیل کنگره زنان و مردان انتخاب شد. این کنگره که همزمان با اصلاح قانون انتخابات و اعطای حق رأی به زنان تشکیل شده بود ظاهرا قرار بود در راستای نمایش انتخاباتی آزاد و دموکراتیک به اجرا درآید. «کنگره که ظاهرا محصول انقلاب سفید شاهانه و مجمعی از نمایندگان کارگران و کشاورزان و روشنفکران و زنان بود، کاندیداهای نمایندگی مجلس شورای ملی و سنا را تعیین نمود. ولی در واقع کنگره نمایشی برای تأیید و تصویب صورت کاندیداهانی بود که از طرف یک گروه پنجنفری مرکب از احمد نفیسی، حسنعلی منصور، عطاءالله خسروانی (وزیر کار)، حسن زاهدی رئیس بانک کشاورزی و نصرتالله معینیان (وزیر مشاور و سرپرست تبلیغات) تعیین شده بودند.»3
نفیسی خود در پاسخ به سؤالی درباره علل ایجاد این کنگره گفته بود: «ادعا شده بود که قصد داریم کارها را به مردم واگذار کنیم و آنان را در سرنوشت خودشان دخالت دهیم و بهاصطلاح مردم را از قید و بندهای گذشته آزاد سازیم. این کلمه آزاد به دهان شاه مزه کرد. شاه هم عادت عجیبی داشت و وقتی لغتی را میآموخت سعی میکرد آن را به خود بچسباند و از آن در سخنرانیها استفاده کند. همیشه میگفت میخواهیم کارگران را آزاد کنیم؛ جنگلها را آزاد کنیم».4
البته گفته میشود نفیسی در ابتدا تمایلی به اداره کنگره نداشت و به اصرار حسنعلی منصور، دبیر کلی کنگره را قبول کرد. گویا منصور از او خواسته بود با ریاست بر این کنگره، به او در کسب پست نخستوزیری کمک نماید. بااینحال نفیسی این پیشنهاد را قبول کرد و «در همین کنگره بود که لیست کاندیداهای نمایندگی تهیه شد و اجرت شهردار در این اقدام این بود که زنش از یکی از شهرهای دورافتاده کشور کاندیدا و سپس به نمایندگی منصوب شود».5
همانطور که گفته شد، در همین انتخابات بود که همسر وی به عنوان یکی از اولین زنان توانست به مجلس راه یابد. بنا بود کنگره که با حضور چندین هزار نفر از سراسر کشور تشکیل شده بود، نامزدهای وکالت مجلس سنا و شورای ملی را تعیین کند، اما در نهایت افراد مورد نظر شاه و منصور به مجلس راه یافتند. بهرغم این اقدامات، نفیسی طی یک سال فعالیت خود در شهرداری، نتوانست نظر مساعد شاه را جلب نماید و تا جایی پیش رفت که به تیرگی روابط شاه و نفیسی نیز منجر شد و در نهایت دستگیری نفیسی به جرم فساد مالی را در پی داشت.
دستگیری نفیسی و اتهامات وارده
نفیسی در سال ۱۳۴۲ بازداشت شد و چندین ساعت تحت بازجویی قرار داشت. خبر دستگیری نفیسی بازتاب گستردهای در کشور داشت؛ زیرا وی گذشته از شهردار بودن، ریاست کنگره آزاد زنان و مردان را بر عهده داشت و در دوران مدیریت خود بر شهرداری پنج کلید طلایی شهر تهران را به پنج تن از پادشاهان و رؤسای جمهور کشورهای بزرگ تقدیم کرده بود که این موضوع نشان از قدرت و نفوذ او داشت. در زمان نفیسی «پادشاه دانمارک، رئیسجمهور آلمان غربی، دختر ملکه هلند، شهردار استانبول، ژنرال دوگل، رئیسجمهور هندوستان و برژنف کسانی بودند که از تهران دیدن کردند»6 و طی یکی از همین دیدارها بود که نظر مساعد ژنرال دوگل نسبت به اقدامات نفیسی جلب شد و او را مورد ستایش قرار داد.
بااینحال، نفیسی بهرغم شهرت و نفوذی که داشت به اتهام اختلاس و فساد مالی در جریان خرید زمین در رباط کریم تحت بازجوییهای شدید قرار گرفت و هفت ماه در زندان به سر برد. البته بسیاری معتقدند علت دستگیری وی ترس شاه از افزایش نفوذ او در بین مردم و رؤسای کشورهای خارجی بود؛ چنانکه گفته میشود چاپ عکس نفیسی در کنار ژنرال دوگل در یکی از مجلات معتبر فرانسوی خشم و حسادت شاه را برانگیخته بود؛ ازاینرو به باور بسیاری، اتهام فساد مالی، کاملا غیرواقعی و دور از انتظار بود.
محمد درخشش، از سیاستمداران دوره پهلوی، در این خصوص گفته بود: «براساس گزارشهایی که دریافت داشتهام، قابل قبولترین توضیح برای دستگیری نفیسی این است که نفیسی در چند ماه گذشته در موقعیتهای مختلف و در بین گروههای متفاوت مردم، گفته است که دوست نزدیک شاه میباشد و اینکه تشکیل مجلس بیستویکم به طور موفقیتآمیز در اصل ناشی از کوششهای وی بوده است و شاه بدون کمک وی نمیتوانست آن را پیش ببرد... اگر نفیسی به علت سوءاستفاده مالی دستگیر شده باشد، مضحک است».7
اینکه آیا واقعا نفیسی از جایگاه و سمت خود سوء استفاده کرده است یا خیر را میتوان از فضای سیاسی آن دوره تا حدودی دریافت. به نظر میرسد سخن شخصیتهایی چون درخشش با توجه به تجربههای متعدد دیگر نباید خالی از واقعیت باشد. بازداشت او بهخوبی نشاندهنده ترس و تردید شاه نسبت به قدرت گرفتن نفیسی از لحاظ سیاسی است.
سرانجام بعد از بازجوییهای بسیار، دادگاه نفیسی برگزار شد. ابتدا قرار مجرمیت برای او صادر شد، اما بعد از نزدیک به دو سال تحقیق و تفحص حکم برائت او صادر و مشخص شد که اتهاماتی که به او وارد شده، ناشی از سؤظنهای سیاسی شاه و تردید او پیرامون قدرت یافتن نفیسی بوده است.
سخن نهایی
سخن گفتن درباره رجال عصر پهلوی کاری سهل و ممتنع است: از یکسو آنان به همکاری با حکومتی از اساس غیرمشروع تن دادهاند و از سوی دیگر از سوی همان حکومت در مظان اتهام قرار گرفتهاند؛ اتهاماتی که ممکن است سیاسی و بر اساس تسویههای شخصی یا جناحی باشد. احمد نفیسی را میتوان به مثابه نخبهای سیاسی دانست که به علت جاهطلبی سیاسی شاه و ترس او از خدشهدار شدن قدرت مرکزی، از دایره سیاسی قدرت کنار گذاشته شد؛ سیاستی که طی آن نخبگان سیاسی با کنارهگیری اجباری از سیاست، جای خود را به شخصیتهای نالایق میدهند و همین امر لایههای پنهان نارضایتی سیاسی را بهوجود میآورد؛ موضوعی که در حکومت پهلوی نیز اتفاق افتاد و یکی از بسترهای مهم اعتراضهای سیاسی در دهه 1340 و 1350 را فراهم کرد.