در فرودین 1336، سازمان ساواک کار خود را شروع کرد. رئیس ساواک، معاون نخستوزیر محسوب و به فرمان شاه منصوب میشد. نخستین انتخاب شاه، تیمور بختیار بود؛ فردی که با وجود ترقی رتبه، از سال 1339 در فرود قدرت افتاد و در سال 1349 به سرنوشتی شوم دچار شد
به مناسبت سالمرگ تیمور بختیار؛
سرنوشت شوم بختیار را چه کسی رقم زد؟
20 مرداد 1398 ساعت 8:00
در فرودین 1336، سازمان ساواک کار خود را شروع کرد. رئیس ساواک، معاون نخستوزیر محسوب و به فرمان شاه منصوب میشد. نخستین انتخاب شاه، تیمور بختیار بود؛ فردی که با وجود ترقی رتبه، از سال 1339 در فرود قدرت افتاد و در سال 1349 به سرنوشتی شوم دچار شد
تیمور بختیار، نخستین رئیس ساواک، نقش برجستهای در تقویت حکومت پهلوی بهویژه پس از کودتای 28 مرداد داشت. او هنگام ازدواج محمدرضا پهلوی با ثریا اسفندیاری، از عموزادههای بختیار، به درجه سرهنگی رسیده بود. بختیار پس از این ازدواج و نشان دادن حسن نیتش در ماجرای کودتای 28 مرداد 1332 مدارج ترقی را بهسرعت طی کرد، اما در نهایت در عراق توسط ساواک ترور شد. این نوشتار نگاهی است به فرازوفرود بختیار و چگونگی و چرایی سرنوشت شومش.
زندگینامه
تیمور بختیار، فرزند سردار معظم بختیاری، متولد سال 1292 در شهرکرد بود. پدر بزرگش از سران ایل بختیاری محسوب میشد. تیمور در این خانواده با تربیت ایلیاتی پرورش یافت و در شهر کرد دوران تحصیل ابتداییاش را به پایان برد.1 بعد به اصفهان رفت. در این زمان توان نظامی و وجود شخصیتهای سرشناس ایل از جمله سردار اسعد سوم به تهدیدی برای سلطنت رضاشاه تبدیل شد و رضاشاه در پی خلع سلاح، سرکوب و در نهایت اسکان ایل بختیاری برآمد (1304)2 و اقتدار ایل بختیاری را در هم کوبید. حتی قوانینی تصویب کرد که به موجب آن پسران ایل بختیاری حق تحصیل در دانشکده افسری در ایران را نداشتند.3 همین موجب شد تا تیمور برای ادامه تحصیل راهی لبنان شود. وی پس از اخذ دیپلم برای ادامه تحصیل، از آنجا به پاریس رفت و در دانشکده سوارهنظام «سنسمور» مشغول تحصیل شد و این دوره را با درجه ممتازی به پایان رساند.4
بختیار پس از بازگشت به ایران در سال 1315 با درجه ستوان دومی وارد ارتش گردید و در سالهای 1317 و 1325 از ستوان یکمی به درجه سرگردی نائل آمد؛ همچنین در سال 1325 رئیس نظام وظیفه زنجان شد. او در این مقطع با جنگهای پارتیزانی زنجان را از تصرف دموکراتها خارج کرد و به سبب همین کار تقدیر شد. پس از مدتی فرمانده سوار هنگ ماکو گردید. در سال 1327 سرهنگ دومی گرفت و سال بعدش وارد دانشگاه جنگ شد و توانست دوره فرماندهی و ستاد را با رتبه اول به پایان ببرد. در سال 1329 به درجه سرهنگی نائل شد و به ریاست ستاد گارد منصوب گردید.5
با انحلال لشکر گارد و تبدیلش به سه تیپ مستقل، فرمانده تیپ سه کوهستانی شد. در اردیبهشت 1332 نیز فرماندهی تیپ مستقل زرهی کرمانشاه را بر عهده گرفت. این در حالی بود که در تیرماه 1329، محمدرضاشاه با ثریا اسفندیاری، از عموزادگان او، ازدواج کرده بود. این ارتقای جایگاه و مناصب نتیجه این پیوند فامیلی بود. از این پس، او یکی از مدعوین میهمانیهای دربار بود که نزد شاه نیز جایگاه خاصی داشت.6 در 26 مرداد 1332 تیمور بختیار برای ساقط کردن دولت مصدق اعلام آمادگی کرد و پس از آرایش جنگی اردو زد و منتظر دستور مرکز ماند.7 او در جریان کودتا نقش فعالی داشت و به همین دلیل در 29 مرداد به پاس خدماتش به درجه سرتیپی رسید و پس از مدتی نیز به تهران فراخوانده شد تا به فرماندهی لشکر 2 زرهی که به تازگی تأسیس شده بود منصوب شود.
بختیار از اعضای اصلی دادگاه نظامی مصدق نیز بود که حکم محکومیت او را امضا کرد. او در 6 دی 1332 نیز بار دیگر ارتقای مقام یافت و با حفظ سمت در فرماندهی لشکر زرهی 2، به فرمانداری نظامی منصوب شد.8 او به پاس خدماتش در سال 1335 به درجه سرلشکری نائل شد. در فرودین 1336 نیز با انحلال فرمانداری نظامی، سازمان ساواک وابسته به نخستوزیری کار خود را شروع کرد.9 رئیس ساواک، معاون نخستوزیر محسوب و به فرمان شاه منصوب میشد.10 نخستین انتخاب شاه، تیمور بختیار بود. او در مهر 1339 به مقام سپهبدی رسید. از این پس به فراتر از ریاست ساواک اندیشید.11 آنچه موجب شد با از دست دادن هر آنچه بود آواره کشورهای دیگر شود و سرنوشتی شوم بیابد و در 16 مرداد 1349 کشته شود؛ مرگی که به ساواک نسبت داده شد. چرایی فراز و فرود حیات سیاسی او را میتوان به روابط پیچیده و مثلثگونه بختیار ـ شاه و متحد شاه آمریکا باز گرداند.
چگونگی قدرتمند شدن بختیار
بختیار پس از کودتای 28 مرداد در سمت فرمانداری نظامی در راستای تقویت سلطنت محمدرضاشاه اقدامات چندی صورت داد. او با مساعدت افسران رکن دوم ستاد ارتش به تعقیب، دستگیری و بازداشت اعضای سازمان افسران حزب توده و فدائیان اسلام پرداخت و تعداد زیادی از آنها را زیر شدیدترین شکنجهها قرار داد.12 از همان فردای کودتا جو وحشت و اختناق را بر فضای کشور حاکم کرد. او به دستگیری مصدق همراه عده زیادی از اعضای دولت ملی و جبهه ملی، روزنامهنگاران مستقل و اعضای حزب توده پرداخت. مطبوعات آزاد را توقیف و در همه شهرهای ایران حکومت نظامی اعلام کرد.13
در این دوران بختیار به موازات سیاست دولت کودتا و حمایت شاه و آمریکاییها به هر خشونتی دست میزد؛ از زندانی کردن هزاران مخالف شاه با هر ایدئولوژی و اعدام یا سر به نیست کردن آنها14 تا تبدیل پادگان مرکزی 2 زرهی به یک شکنجهخانه تمامعیار یا انداختن خرس به جان دختران و زنان.15 گویی به گفته حسین فردوست، او در سایه قدرت مطلقه دچار توحشی کامل شده بود؛16 چنانکه سیدعبدالحسین واحدی، شخص دوم فدائیان اسلام، را در جلسه مواجهه با او و در پی رد و بدل پرسش و پاسخ با پنج گلوله کشت؛ هرچند دلیل این قتل، شلیک مأموران به واحدی به علت فرار اعلام شد.17
از عوامل ترقی او جز جاهطلبیها و خوشخدمتیها و نسبت نزدیکش با ملکه، روابطش با دول خارجی نیز بود. به گفته فردوست، او در زمان مصدق سرهنگ تمام و فرمانده تیپ زرهی مستقر در کرمانشاه بود و چون از خانواده خوانین بختیاری بود انگلیسیها برایش پرونده مستقل شکل داده و روحیات و جسارتش را در حوادث آذربایجان ثبت کرده بودند؛ ازاینرو در جریان کودتا او را به آمریکاییها وصل کردند. فردوست میگوید تیمور با آن خصوصیت تیپی که داشت مورد توجه آمریکاییها قرار گرفت. او حتی به نقل از رئیس «ام.آی.سیکس» (MI-6) میآورد که آمریکاییها قصد داشتند در کودتا یک دیکتاتور نظامی را سر کار بیاورند، اما انگلیسیها مانع از این کار شدند؛ چون از نظر آنها هیچ افسری وجود نداشت که همه ارتش آن را قبول داشته باشند. فردوست گزینه آمریکاییها را بختیار میداند که خودش نیز مایل به انجام این کودتا بود.18
بختیار در سال 1339 برای کسب مقام نخست وزیری و حتی پادشاهی با مقامات دولت آمریکا وارد مذاکره شد تا با حمایت آنها به درجه شخص اولی مملکت برسد. در همین راستا با دین راسک، وزیر امور خارجه آلن دالس، وزیر اطلاعات، کرمیت روزولت و جان اف کندی، رئیسجمهور، درباره کودتایی علیه شاه مشورت کرد و کمک خواست
اقدامات بختیار و خوشخدمتیهایش همگی نشانه سرمستی او از قدرت بود. به عبارت دیگر تیمور بختیار برای جلب رضایت آمریکاییها و انگلیسیها هر کاری را انجام میداد و چون تثبیت سلطنت شاه جزء اهداف این دولتها بود، او در این راستا گام برداشت. خوشخدمتیهای او به گونهای بود که در اواخر سال 1332 پس از شاه رتبه اول را در کشور داشت. حتی هنگام تأسیس ساواک، که همچون فرمانداریِ نظامی ایده آمریکاییها بود و توسط مستشاران آمریکایی نیز اجرا شد، تیمور بختیار چون به عنوان رئیس فرمانداری نظامی تا آن زمان از محبوبیت زیادی در بین مستشاران آمریکایی برخوردار بود با نظر مثبت آمریکاییها به ریاست ساواک منصوب شد. 19
بااینحال، بختیار به دلیل اقداماتش محبوبیتی در میان مردم نداشت و حتی شخص شاه نیز از قدرت رو به افزایش او هراس داشت.20 بختیار پس از آغاز کار خود به عنوان رئیس ساواک در پی جمعآوری ثروت برآمد. پروندهسازی برای بازاریان و گرفتن پول در ازای آزادی آنها موجب شد به ثروتی میلیاردی برسد.21 به تناسب نفوذ ساواک در جای جای سازمانها و شرکتها بر دامنه نفوذ و ثروت او افزوده میشد. همین امر بر اعتماد به نفس وی افزود و با تشدید امیال جاهطلبانه او موجب شد در پی دست یافتن به مقام شاهی باشد. او در سال 1339 برای کسب مقام نخستوزیری و حتی پادشاهی با مقامات دولت آمریکا وارد مذاکره شد تا با حمایت آنها به درجه شخص اولی مملکت برسد. در همین راستا با دین راسک، وزیر امور خارجه، آلن دالس، وزیر اطلاعات، کرمیت روزولت و جان اف کندی، رئیسجمهور، درباره کودتایی علیه شاه مشورت کرد و کمک خواست. آمریکاییها که با درخواست او موافق نبودند و خواستار نخستوزیری علی امینی و اصلاحات آمریکایی او بودند، خبر درخواست بختیار را به شاه دادند و شاه نیز به برکناری او تصمیم گرفت.22
اعتراضات دانشجویی به وقوع تقلب گسترده در انتخابات مجلس بیستم در سال 1340 و سرکوب شدید معترضان توسط بختیار این فرصت را فراهم کرد؛ چون امینی به خاطر حفظ وجهه خویش، خود را بیخبر از این اقدام خواند و شاه و بختیار را مسئول آن دانست.23 شاه نیز که مدتها نگران قدرت رو به ازدیاد بختیار بود، او را مسئول این کار معرفی و از ریاست ساواک عزل کرد؛ همچنین به دلیل افزایش ثروت بختیار در این سالها اتهام رشوهخواری نیز بر وی زده شد.24
بختیار پس از این، با افسرانی که در پی عزلش استعفا کرده بودند گروه فشاری را ایجاد کرد تا تلاش نماید از خودش در برابر اتهامات وارده دفاع کند؛ همچنین با مخالفانی چون مظفر بقائی دیدار و با دادن پول به مجلات خود را به عنوان نخستوزیر آینده معرفی کرد.25 آنچه مورد حمایت اشرف، خواهر شاه، نیز بود، اما شاه با دادن وعدههایی به او خواست که ایران را ترک کند و پس از مدتی نیز بختیار بازنشسته شد و ویزای سیاسیاش نیز به حالت عادی برگشت.26
همین عوامل موجب طغیان او علیه شاه شد. او به لبنان رفت، اما به اتهام قاچاق اسلحه بازداشت و زندانی شد. ولی به دلیل پذیرفتن تابعیت عراق، دولت لبنان از بازگرداندن او به ایران سرباز زد و درحالیکه دولت ایران خواسته بود به دلیل وجود شاکی خصوصی او را به ایران برگردانند،27 بختیار به دولت عراق تحویل داده شد و در عراق مورد استقبال قرار گرفت و به دلیل خصومت دیرینه عراق با ایران، صدام به حمایت از شخص بختیار در مقابل شاه پرداخت. بختیار در آنجا اعلامیه ضد حکومتی مینوشت و آنها را از طریق رادیو عراق منتشر میکرد تا مخالفان شاه را جذب کند، اما در این کار موفق نبود.28 در نهایت نیز گویا توسط عناصر ساواک کشته شد.
او در پی رسیدن به مقامات بالا از هر خوشخدمتی به نظام سلطنت دریغ نورزید، اما پس از مدتی با افزایش قدرت و حمایت آمریکاییها از او بهویژه پس از کودتای 28 مرداد، این خیال در او پرورانده شد که میتواند نقشه کودتای دوباره علیه شاه را اجرا نماید. اما منافع آمریکاییها در این مقطع با تثبیت قدرت پهلوی و اصلاحات امینی گره خورده بود؛ شاید به این دلیل که حمایت از شخص مقتدری با آن کارنامه نامطلوب نمیتوانست سیاست ریاکارانه آمریکا را در حمایت از دموکراسی تبیین نماید؛ بنابراین ترجیح دادند از علی امینی، یکی از چهرههای تقریبا مستقل و نزدیک به آمریکا، حمایت کنند.
همچنین انگیزه بختیار برای رسیدن به شاهی میتواند ریشه در کشتار ایل بختیاری و درهم شکستن اقتدار ایل بخیتاری داشته باشد. از این منظر او سعی کرد در سلطنت پهلوی رشد نماید و قدرت بگیرد تا با همان قدرت بر پهلویها بشورد، اما منافع قدرتهای بزرگ با منافع او در تضاد قرار داشت؛ بنابراین آنها دست از حمایت او برداشتند تا شاه که از او در هراس بود، او را قربانی مطامع خود نماید. در نهایت بختیار قربانی نظام سیاسی و سازمانی شد که خود زمانی در رشد و نموش کوشیده بود.
تیمور بختیار در دیدار با اورل هریمن
شماره آرشیو: 12668-3ع
پی نوشت:
1. حشمتالله سلیمی، شکنجه به روایت شکنجهگران ساواک، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 67.
2. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه کاظم فیروزمند، تهران، نشر مرکز، 1377، ص 16.
3. نجفقلی پسیان و خسرو معتضد، معماران عصر پهلوی، تهران، نشر ثالث و آتیه، 1379، ص 501.
4. محمود طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ج 2، تهران، نشر علمی، 1373، ص 273.
5. حشمتالله سلیمی، همان، ص 94.
6. دولتمردان عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد وزارت اطلاعات، 1385، ص 274.
7. سعید صمدیپور، شکنجه در رژیم شاه، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، ص 95.
8. حشمتالله سلیمی، همان، ص 25.
9. عباس مخبر، سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ج 1، بیجا، قیام، 1371، ص 103.
10. دولتمردان عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 292.
11. سعید صمدیپور، همان، ص 98.
12. سازمان مجاهدین خلق، به کوشش جمعی از پژوهشگران، ج 1، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384، ص 103.
13. حشمتالله سلیمی، همان، ص 95.
14. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، اطلاعات، 1371، ص 417.
15. همانجا.
16. سازمان مجاهدین خلق، همان، ص 125.
17. همان، صص 416-417.
18. عباس مخبر، همان، ص 103.
19. دولتمردان عصر پهلوی، همان، صص 275-276.
20. حسین فردوست، همان، ص 418.
21. دولتمردان عصر پهلوی، همان، ص 292.
22. عباس مخبر، همان، ص 126.
23. سپهبد تیمور بختیار به روایت اسناد ساواک، ج 1، تهران، مرکز اسناد تاریخی، 1370، ص 43.
24. سازمان مجاهدین خلق، همان، صص 231-232.
25. همان، ص 232.
26. سپهبد تیمور بختیار به روایت اسناد ساواک، همان، ص 22.
27. همانجا.
28. تقی نجاریراد، همکاری ساواک و موساد، ج 1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 71.
کد مطلب: 8022