تهیه و تنظیم: فرهاد قلیزاده
پنجشنبه 8 اسفند 1353
«هوشنگ نهاوندی، رئیس دانشگاه تهران، با نگرانی از وضعیت خودش، سراسیمه به دیدنم آمد. نمیتوانستم از احساس دلسوزی نسبت به او خودداری کنم. او با ازخودگذشتگی خدمت کرده است، اما با تمهیدات بیپایان از سوی نخستوزیر و همدستانش در ساواک روبهروست. آنها میترسند که گروه اندیشمندان و روشنفکران نهاوندی روزی رقیبی برای نخستوزیر محسوب شوند. نخستوزیر متقاعد شده که نهاوندی باید برود، اما طبق معمول، مزورتر از آن است که علنا عقیدهاش را بگوید. همین سهشنبه پیش که او را در فرودگاه دیدیم اظهار داشت که شاه هر تصمیمی که راجع به نهاوندی بگیرد، او از رفتنش متأسف خواهد شد. در این ضمن شاه به من دستور داده که با همکاری ساواک درباره وضعیت مرد بیچاره تحقیق کنم. من جرئت نکردم اشاره کنم که قبل از اینکه سراغ نهاوندی برویم باید اول بفهمیم که در ساواک سرنخ به دست کیست.»1
هوشنگ نهاوندی هنگام ایراد سخنرانی
شماره آرشیو: 83-849ن
پی نوشت:
1. اسدالله علم، گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم)، ج 2، تهران، طرح نو، بهار 1371، صص 559 ـ 660.