مردم ایران در طول تاریخ از زمانی که به دین مبین اسلام گرویدند مانند سایر مسلمانان کشورهای دیگر، مبدأ تقویم تاریخی خود را هجرت پیامبر قرار دادند، اما برخی، شیوه محاسبه سالها و روزهای آنها بر مبنای چرخش ماه به دور زمین بود و برخی دیگر بر مبنای محاسبه، چرخش زمین به دور خورشید شد. در دوران پهلوی دوم برای مدت کوتاهی مبدأ تقویم ایرانیان پس از قرنها، برخلاف نظر مردم، از هجرت پیامبر به تاریخ تشکیل شاهنشاهی ایران تغییر پیدا کرد. در ادامه این نوشتار قصد داریم تا به صورت مبسوط چرایی این عمل، چگونگی تصویب، و فرجام آن را بررسی و کنکاش کنیم تا اقدام رژیم پهلوی بهتر درک شود.
1. شروع فکر تاریخ شاهنشاهی از یک توهم
شاه در جشنهای 2500 ساله، کوروش را به عنوان صاحب آیین شاهی و خود را به عنوان میراثدار او معرفی کرد. مردم نیز به دلیل استبداد نتوانستند واکنش قابل توجه و سریعی نشان دهند و همین امر باعث شد شاه دچار این توهم شود که سکوت مردم ایران دلالت بر پذیرش چنین آیینی دارد و به همین جهت به فکر عینیت بخشیدن به آن در بخش دیگری از زندگی مردم ایران افتاد. این توهم به قدری بود که شاه احساس کرد در قرار دادن کوروش و آیین شاهنشاهی ایران به جای حضرت محمد(ص) و آیین اسلامی موفق بوده است و میتواند گامهای بیشتری در جهت جانشینسازی فرهنگ پیش اسلام بردارد. بر همین اساس اولین اقدام او پس از جشنهای 2500 ساله، تغییر مبدأ تاریخ از هجرت پیامبر(ص) به پادشاهی کوروش، اولین شاه هخامنشی، بود. به گفته خود شاه «برای احیای فرهنگ ایرانی با همه اصالت و زیباییاش باید راههایی پیدا میشد؛ مثلا مبنای تاریخ کشور را به آغاز دوران هخامنشیان بازگردانیدیم».1
2. چگونگی آغاز تغییر تقویم کشور به شاهنشاهی
بر مبنای این فکر شاه و خواست او، شجاعالدین شفا، معاون امور فرهنگی و مطبوعاتی وزارت دربار، مسئول مطالعه و پیگیری تغییر تاریخ رسمی کشور به تاریخ شاهنشاهی شد. بعد از رایزنی و بررسیهای فراوان جلسهای با حضور شفا، هادی هدایتی، وزیر مشاور و معاون اجرایی نخستوزیر، خسرو بهروز، معاون سازمان برنامه و بودجه و امیر متقی، معاون دربار شاهنشاهی، در 27 آذرماه 1354 تشکیل شد. نتیجه جلسه این بود: تبلیغ شود که تقویم شمسی نه یک تقویم ایرانی است و نه یک تقویم مذهبی؛ زیرا هجری شمسی در زمان خلافت المعتضد بالله پایهگذاری شد، پس مبنای ملی ندارد و از طرف دیگر چون تقویم هجری قمری مورد قبول کشورهای اسلامی است، پس هجری شمسی منشأ مذهبی ندارد.2
همچنین در ارتباط با اینکه چه تاریخ و زمانی را مبدأ تاریخ شاهنشاهی مورد نظر شاه قرار دهند، هادی هدایتی، وزیر مشاور و معاون اجرایی نخستوزیر، پیشنهاد داد که سال 599 قبل از میلاد مقارن با سال جلوس کوروش کبیر به سلطنت مبدأ تاریخ شاهنشاهی ایران شناخته شود. وی در توجیه گفت: «سال 2500، سال جلوس کوروش مقارن با جلوس محمدرضا پهلوی، آریامهر شاهنشاه ایران و آغاز فر و شکوه ایران است»3. هویدا این پیشنهاد را به شاه عرضه و پس از مدتی نظر محمدرضا را این گونه بیان کرد: «طرح هدایتی، یعنی مبدأ قرار دادن سال جلوس کوروش مورد تصویب ذات اقدس ملوکانه قرار گرفت».4
3. فرار شاه از قبول مسئولیت و شروع روند تصویب تقویم شاهنشاهی
ازآنجاکه تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی برای شاه گران تمام میشد و محمدرضا که به اندازه کافی از نبود مشروعیت رنج میبرد، قصد نداشت مسئولیت این اقدام را قبول و وجه خود را در بین مردم خرابتر از آنچه بود کند، تصمیم بر این گرفته شد که سازمانی غیر از شاه مسئولیت چنین پیشنهادی را به عهده بگیرد؛ به همین جهت قرار شد: «شورای عالی، سازمان برگزارکننده آیین ملی بزرگداشت پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی، طی عریضهای از خاک پای اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر استدعا نماید تا اجازه مرحمت فرماید تاریخ هجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی تغییر نماید و برای آنکه اشکالی پیش نیاید در تقویمهای تهیهشده همان سال جاری شمسی بهکار رود، ولی به ترتیب از آغاز سال جدید تاریخ شاهنشاهی 2534 در مکاتبات دولتی و سازمانهای ملی مورد استفاده قرار گیرد و از آغاز سال 1356 هجری شمسی، تاریخ شاهنشاهی به کلی جانشین تقویم هجری شمسی گردد و در کلیه تقویمها و مکاتبات این مطلب مراعات شود».5
برای اجرای این طرح علاوه بر استفاده از رادیو و تلویزیون قرار شد روزنامهها در طول زمانی طولانی به طور متناوب یکی درباره اعتبار مذهبی مطلق تقویم هجری قمری داد سخن بدهند، دیگری از بیاعتباری مذهبی سال شمسی و سومی پس از چند ماه ادامه بحث، از ضرورت داشتن یک تقویم ملی سخن بگویند
این سازمان برای قانونی کردن تغییر تاریخ، لایحهای را تهیه و به مجلس سنا و شورای ملی ارسال کرد. روز 24 اسفند به مناسبت تولد رضاشاه و به دلیل اهمیت موضوع هر دو مجلس جلسه مشترکی تشکیل دادند و این لایحه را تصویب کردند. در این جلسه هویدا اعلام کرد: «روزی که به دین اسلام مشرف شدیم دوازده قرن از تاریخ ملت و تمدن و فرهنگ ما میگذشت». هویدا با این جمله میخواست ثابت کند فرهنگ و تمدن ایرانی بر فرهنگ اسلامی قدمت دارد و ما باید یک تاریخ متعلق به خود داشته باشیم نه اسلام. پس از هویدا، هلاکو رامبد در یک سخنرانی چاپلوسانه برای تعظیم خاندان پهلوی به کلی منکر افتخارات گذشته شد و گفت: «رضاشاه وارث میراثی غمانگیز از گذشتگان بود». او در ادامه گفت: «افتخارات چندهزارساله تاریخ ایران همچون بقایای یک بنای کهن در زیر آوار بدبختیها و فلاکتها مدفون شده بود» و رضاشاه این خرابهها را از زیر آوار بیرون آورد. روزنامه «رستاخیز» هم در صفحه اول ضمن اعلام خبر تصویب تقویم شاهنشاهی نوشت: «در طول 2534 سال شاهنشاهی پهلوی از هر جهت برجسته و ممتاز است».6
4. تئوریزه کردن و تبلیغ تقویم شاهنشاهی در اذهان عمومی مردم
برای هر اقدامی خلاف عقاید و خواست مردم نیاز به تبلیغات و فریب افکار عمومی است. پس از تصویب تغییر تقویم کشور، شورای عالی طی نامهای پیشنهاد کرد که شاه اجازه فرمایند گروهی از دانشمندان صلاحیتدار انتخاب شوند تا از رادیو و تلویزیون و مطبوعات و سخنرانیها و نوشتههای علمی و پژوهشی این موضوع را به صورتی جامع و روشن برای افکار عمومی مورد بررسی و تحلیل قرار دهند.7 در این راستا دستاندرکاران امور فرهنگی به ریاست قطبی، مدیر عامل رادیو تلویزیون، یک طرح توجیهی برای تغییر تقویم کشور تهیه نمودند تا افکار ملت ایران، افکار منطقه و افکار جهان را در راستای این اقدام نابخردانه توجیه کنند.
در این طرح توجیهی قرار شد موقع و مقام سال هجری قمری در افکار عمومی برجسته و گفته شود که اصلا تاریخ هجری شمسی هیچ ربطی به مذهب ندارد و این هجری قمری است که یک تاریخ مذهبی است و کشورهای اسلامی حتی در داخل کشورشان از تاریخ میلادی استفاده میکنند و تقویم شاهنشاهی تنها تقویم ملی خواهد بود. برای اجرای این طرح علاوه بر استفاده از رادیو و تلویزیون قرار شد روزنامهها در طول زمانی طولانی به طور متناوب یکی درباره اعتبار مذهبی مطلق تقویم هجری قمری داد سخن بدهند، دیگری از بیاعتباری مذهبی سال شمسی و سومی پس از چند ماه ادامه بحث، از ضرورت داشتن یک تقویم ملی سخن بگویند.8 اجرای این طرح در ابعاد تبلیغاتی وسیع آغاز شد و روزنامهها همراستا با طرح قطبی شروع به تئوریزه کردن و توجیه این موضوع کردند، ولی مردم مذهبی هرگز این توجیهات را باور نکردند.
5. فرجام
بیشک این اقدام شاه از بیخردانهترین کارهای او در دوران حکومتش بود، به گونهایی که پارسونز در این راستا میگوید: «تقویم شاهنشاهی یکی از نامعقولترین اقداماتی بود که شاه در چند سال قبل به آن دست زد و موجبات خشم و بدگمانی عناصر مذهبی را نسبت به خود فراهم ساخت».9 محمدرضا با این اقدام نه تنها موجب جریحهدار ساختن احساسات مذهبی مردم شد و توده مردم را هم خشمگین و ناراضی کرد، بلکه طبقه روشنفکر و تحصیلکرده نیز آن را به تمسخر و استهزا گرفتند. علت استهزای طبقه روشنفکر و تحصیلکرده این بود که برای شاهنشاهی ایران هیچ سابقه افتخارآمیزی قائل نبودند.10
با توجه به تمامی این موارد رژیم شاه تلاش میکرد ایران قبل از اسلام و تاریخ شاهنشاهی را دوباره احیا کند. بعد از تغییر رسمی تقویم تاریخ، مردم مذهبی چنان خشمگین شدند که استمپل، رایزن سیاسی آمریکا در ایران، گزارش کرد: «اگر این نارضایتیها ادامه پیدا کند و نظم عمومی بر هم بخورد، روحانیون و پیروانشان مشتمل بر تجار ثروتمند تهران و شهرستانی یک نیروی متشکل آزاد تشکیل خواهند داد و میتوانند ... به مبارزه واقعی دست بزنند»11. بر مبنای همین نارضایتی شدید مردم بود که دولت شریفامامی در نخستین عقبنشینی در سال 1357، تقویم تاریخ شاهنشاهی را مجددا به هجری شمسی برگرداند و مهر باطلی بر این فکر زده شد و این ماجرا پایان یافت.
پرویز راجی: «با نگاهی به روزنامه دیلی تلگراف متوجه شدم که تاریخ شاهنشاهی را در ایران دوباره به تاریخ اسلامی برگرداندهاند ... شاه در مورد دولت جدید اظهار داشته که احترام به اصول عقاید اسلامی سیاست دولت را تشکیل خواهد داد.»
جعفر شریفامامی (نخستوزیر) هنگام سخنرانی در مجلس شورای ملی جهت کسب رای اعتماد از مجلس
شماره آرشیو: 2838-11ع
پی نوشت:
1. محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، 1979، ص 224 .
2. روحالله حسینیان، انقلاب اسلامی، زمینهها ـ چگونگی و چرایی (چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 453.
3. پهلویها (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، ج 3، به کوشش فرهاد رستمی، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1382، صص 167-172.
4. همان، ص 172.
5. همان، ص 175.
6. روحالله حسینیان، همان، ص 456.
7. پهلویها (خاندان پهلوی به روایت اسناد)، همان، ص 189.
8. روحالله حسینیان، همان، صص 455-457.
9. سرآنتونی پارسونز و ویلیام سولیوان، خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، نشر علم، تهران، 1373،
ص 344.
10. محمدعلی کاتوزیان، اقتصاد سیاسی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، نشر مرکز، 1373، ص 150.
11. ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا مهدوی، انتشارات پیکان، 1381، ص 350.