شاید پس از سپری شدن 66 سال از دوران نهضت ملی ایران، مناسب باشد که باز بر برخی از مقولات بنیادی این واقعه مروری تحلیلی داشته باشیم. از منظر شما چرا آمریکاییها نهایتا تصمیم گرفتند در براندازی این نهضت حضور فعال داشته باشند؟
پس از ملی شدن صنعت نفت، به خاطر تهدیدات و تحریمهای شرکتهای نفتی انگلیس در قبال ایران، کشور دچار بحران شدید مالی شد، بهطوری که شاه هم از وضع اقتصادی کشور شکایت داشت. در چنین شرایطی دکتر مصدق تصمیم گرفت از دولت آمریکا تقاضای کمک مالی کند. اما دولت آمریکا به بهانههای مختلف این درخواست را رد میکرد؛ به عنوان مثال آقای جان فاستر دالس در مقابل درخواست کمک مالی دکتر مصدق به بهانه افزایش فعالیتهای حزب توده در ایران میگوید: دولت ایالات متحده آمریکا در مورد ایران بر سر دوراهی قرار گرفته و مادام که ایرانیان در مورد نفت با انگلستان کنار نیایند، برای دولت آمریکا مشکل است که کمک بیشتری به ایران کند.
هرچند اللهیار صالح این مسئله را رد میکند؛ در صحبتی که در 11 اوت با جان جرنیکان و جان استاتزمن ( John Stutzman)، مسئول امور ایران، دارد میگوید تودهایها در ایران کارهای نیستند و شما دارید اشتباه میکنید، اما آنها زیر بار نمیروند. در این دوره لوی هندرسون در مذاکراتی که با شاه دارد وی را متقاعد میکند که باید برای سرنگونی مصدق وارد میدان عمل و مبارزه شود؛ چون اگر با تأخیر، تعلل و ترس، فرصت از دست برود مقام سلطنت به خطر میافتد و احتمال اینکه ایران بهوسیله تودهایها تصرف و یکی از مستعمرات شوروی شود، زیاد است. البته در آن دوران به خاطر آزادی عملی که دولت مصدق به احزاب داده بود، تودهایها در تهران خیلی تظاهرات میکردند.
شاه چطور نسبت به همراهی انگلیس و آمریکا اطمینان پیدا میکند؟ این مسئله چطور برای وی مسجل میشود؟
چرچیل (Sir Winston Leonard Spencer-Churchill) و روزولت (Franklin D. Roosevelt) برای اینکه به شاه اطمینان بدهند که خواهان سقوط مصدق هستند، دو نفر را به سن موریس در سوئیس میفرستند تا با اشرف، خواهر دوقلوی شاه، مذاکره کنند. اشرف با این دو نماینده ملاقات میکند و در خاطرات به این ملاقات اشاره کرده است. در آن دیدار ژنرال والتر بیدل اسمیت، رئیس سیآیای (CIA) و معاونش آلن دالس به اشرف متذکر میشوند که به شاه بگوید: باید حکم برکناری مصدق را بنویسد. پس از آن هم اشرف با نام بانو شفیق (فامیلی همسرش) به تهران باز میگردد و از فرودگاه مهرآباد با یک ماشین کرایه به سعدآباد میرود.
مصدق چطور از ملاقات اشرف با دالس مطلع میشود؟
جاسوسان شرکتهای کوچکتر (minor) که با شرکتهای بزرگ (major) مخالف بودند به مصدق خبر میدهند والاحضرت اشرف با نام بانو شفیق وارد ایران شده است. مصدق سرهنگ حسینقلی اشرفی، فرماندار نظامی تهران، را به کاخ سعدآباد میفرستد که به شاه بگوید والاحضرت باید به موریس برگردند. والاحضرت هم بهانه میآورد که فرزندم مریض است و آمدهام مقداری از اموال و ثروتم را بفروشم و صرف درمان بیماری فرزندم کنم. منظورش شهریار، فرزند دومش، است که بعدها سرهنگ نیروی دریایی شد. اشرف در کاخ ملکه مادر در ساعت 9 شب با شاه ملاقات و پیامهای آلن دالس را به او ابلاغ میکند و به شاه میگوید ژنرال نورمن شوارتسکف (Herbert Norman Schwarzkopf Jr) آمریکایی ــ رئیس سابق ژاندارمری ایران که حالا بازنشسته شده است، اما مشاور (CIA) بود ــ هفته آینده به ایران میآید و دستورات جدیدی را برای شما میآورد. شاه هم پیام مصدق را در خصوص خروجش از کشور به او میرساند. تمام این اطلاعات در اسناد سیآیای (CIA) وجود دارد.
ژنرال شوارتسکف در ملاقاتش با شاه چه نکاتی را متذکر میشود؟
ژنرال شوارتسکف، که برای ارائه اطلاعات و مشاورت در خصوص ژاندارمری به پاکستان رفته بود، به تهران میآید و مورد حمله مطبوعات جبهه ملی و حزب توده واقع میشود. وی در ملاقاتی که با شاه دارد به او اطلاع میدهد سه سرهنگ اطلاعاتی آمریکا به نام کلنل جورج کارول (Colonel George Carol)، کلنل ریسر و کرمیت روزولت (Kermit "Kim" Roosevelt Jr) ــ نواده تئودور روزولت (Theodore Roosevelt Jr) ــ رئیسجمهور آمریکا، معاون دالس و مسئول امور خاورمیانه به ایران خواهند آمد. علاوه بر این ژنرال نورمن شوارتسکف در دیدارش به شاه میگوید یک افسر عالیرتبه ایرانی را به عنوان رابط بین افسران آمریکایی کودتاساز برگزیند و دستور عزل مصدق و نصب زاهدی را صادر نماید. شوارتسکف دو روز در ایران میماند و با مأموران سیاسی و نظامی آمریکا در ایران مذاکره میکند و بعد به کراچی میرود. کرمیت روزولت کتابی به نام «کودتا در کودتا» دارد. در آن کتاب نوشته است که با نام مستعار لاکریچ (Lock Rich) و پاسپورت غیر واقعی از مرز عبور میکند و خود را به تهران میرساند و در تهران با کلنل ریسر، کلنل جورج کارول و کلنل میت ملاقات میکند. این سه سرهنگ از برجستهترین افسران حادثهآفرین ایالات متحده بودند. علاوه بر این هندرسون نیز به شاه توصیه میکند که از زاهدی برای این عملیات استفاده کند. زاهدی سرهنگ بازنشستهای بود که در جنگ جهانی دوم به طرفداری از آلمانها پرداخت و در اصفهان توقیف و به فلسطین فرستاده شد. زاهدی تحت تأثیر آمریکاییها انگلوفیل میشود.
شاه چه کسی را به عنوان نماینده مذاکرهکننده با کودتاچیان انتخاب میکند؟
شاه سرلشکر هدایت گیلانشاه، سپهبد هوایی را که قبل از تصدی مصدق، فرمانده نیروی هوایی و در زمان مصدق معزول شده بود، معین میکند که با کودتاچیها صحبت کند و شوارتسکف به شاه گفته بود که زاهدی باید اسامی افسران طرفدار خودش را به گیلانشاه بدهد که با آنها تماس بگیرد تا در روز کودتا اقدام کنند. سرلشکر گیلانشاه روز بعد در ساعت 10 بعد از ظهر با یک اتومبیلی در تجریش، کوچه جنوب منزل آقای تدین با مستر گودوین (Mr. Goodwin)، رئیس و مسئول امور سیآیای (CIA) در ایران، که جدیدا به این سمت انتخاب شده است، ملاقات کند تا سرلشکر گیلانشاه با سرلشکر زاهدی و پسرش اردشیر، که هر دو از ترس مصدق در اختفا به سر میبردند، ملاقات کند. متعاقب آن یک میلیون دلار نیز به تهران حواله میشود. مستر وارن (William Warren) رئیس اداره اصل 4 ترومن (Harry S. Truman)، با تعلیمات کافی از واشنگتن وارد میدان میشود. سرهنگ تیمور بختیار، فرمانده تیپ کرمانشاه، سرتیپ مغروری، فرمانده تیپ خوزستان، سرهنگ ضرغام، رئیس تیپ لشکر اصفهان، هم دستور میگیرند نیروی نظامی تحت فرمانشان را برای عزیمت فوری به تهران آماده نگاه دارند. قرار میشود اگر ضربه اول کارگر نیفتاد، ضربه دوم مورد استفاده قرار بگیرد. ضربه چهارم بمباران منزل مصدق بهوسیله ده هواپیمای بمبافکن سبک است.
علت اختفای سرلشکر زاهدی چه بود؟
وقتی افشارطوس، رئیس شهربانی، کشته میشود، زاهدی تحت تعقیب قرار میگیرد. زاهدی تا 30 تیر به مجلس شورای ملی پناهنده میشود. در این روز دکتر معظمی به او میگوید ممکن است مردم بریزند و شما را بکشند. این بود که زاهدی از مجلس بیرون میرود و دوباره در خانههای مختلف پنهان میشود و چون برخی مأموران پلیس با او رابطه داشتند، هر وقت پلیس میخواست او را بگیرد این مأموران به او خبر میدادند. از جمله جاهایی که زاهدی در آن مخفی میشود منزل آقای مصطفی مقدم، رئیس بانک سپه، در اختیاریه است. همینطور در قلهک در منزل آقای رضا کینژاد و خانه امیرانی و جاهای مختلف دیگر.
علت عدم همراهی آیتالله کاشانی با مصدق در این دوران چه بود؟
آیتالله کاشانی چون با مصدق اختلافات زیادی داشت خودش را کنار کشیده بود. هرچند که بر حسب نقل عده ای، در شب کودتا نامهای به مصدق نوشت و به او نکاتی را گوشزد کرد.