«شهید محمد علی رجایی و ارتقای نظام آموزشی پس از انقلاب» در گفتوشنود با کاظم نائینی
نگاه شهید محمدعلی رجایی به نظام آموزش و پرورش چه بود و پس از پیروزی انقلاب در زمینه تحول در آموزش و پرورش، به چه اقداماتی دست زد؟
آموزش و پرورش و ارتقای سطح علمی و مهارت و در کنار آنها تقویت فرآیند علمی ایران و نیز تعهد و مسئولیتپذیری دانشآموزان، دغدغه تمام عمر شهید رجایی بود. ایشان افرادی را در انجمن اسلامی معلمان شناسایی کرده بود و به محض ورود به وزارت آموزش و پرورش، اصلاحات اساسی را شروع و افراد شایسته، مسلمان، متعهد و متدین را جایگزین افراد قبل کرد و آنان را در رأس آموزش و پرورش استانها قرار داد و اختیارات کافی هم به آنها داد که رؤسای شهرستانهای تابعه و مناطق را از میان افراد انقلابی و دلسوز و کاربلد ناحیه خود، انتخاب و منصوب کنند.
ایشان در دولت موقت، کفیل آموزش و پرورش بود و از تجربههای بیستساله خود در آموزش و پرورش برای اصلاح و بهبود وضع موجود نهایت استفاده را کرد. او بیش از هر کسی، از مشکلات و دردهای تشکیلات عظیم و غولآسای آموزش و پرورش خبر داشت و خود شخصا تدریس در کلاسهای ابتدایی تا سالهای پایان دوره متوسطه را در مدارس جنوب شهر تجربه کرده بود و در کار خود متخصص بود و دقیقا میدانست عیب کار کجاست. او مشکل اصلی همه دستگاهها، بهویژه آموزش و پرورش را سوء مدیریت تشخیص داده بود و سعی میکرد با گماردن افراد دلسوز و مومن به انقلاب این اشکال را مرتفع سازد.
مشکل دیگر آموزش و پرورش، وضعیت معلمان بود. شهید رجایی اعتقاد داشت که اگر ما تمام عمر خودمان را هم صرف تربیت معلمان باوجدان، باسواد، متعهد و مسئول کنیم، باز هم کاری انجام ندادهایم! این حرف را تمام کسانی که در طول سالها همکار او بودهاند، به خاطر دارند که همیشه میگفت: جا دارد که آدم لباس تنش را هم که شده بفروشد و خرج تربیت معلم کند؛ چون آینده کشور در دست معلمانی است که شاگردان کارآمدی را تربیت میکنند.
مراکز تربیت معلم چه وضعیتی داشتند؟ آیا نیروهای لازم برای آموزش و پرورش را تربیت نمیکردند؟
مراکز تربیت معلم، معمولا بدون هیچ ضابطه اخلاقی و تربیتی، عدهای از افراد بیانگیزه و کسانی را که در کنکور در رشتههای دیگر قبول نشده بودند، میپذیرفتند و یک سری آموزشهای بیربط به آنها میدادند و بعد هم با حقوق بخور و نمیر، آنها را به کار معلمی میگماشتند! اینگونه معلمان کاری جز اتلاف وقت دانشآموزان از دستشان برنمیآمد و معمولا هم حاصل کارشان جز بالا بردن ارقام آماری، به درد کاری نمیخورد! اینها به محض اینکه میتوانستند مدرک بالاتری بگیرند، معلمی را رها میکردند و به کارهای پردرآمدی چون بساز و بفرشی یا خرید و تجارت روی میآوردند! وضعیت اسفباری بود.
شهید رجایی در جهت اصلاح این وضعیت، چه اقداماتی انجام داد؟
اولین کاری که ایشان کرد این بود که تعهدها را لغو و به دانشجویان مراکز تربیت معلم و دانشسراها ابلاغ کرد که فرقی با دانشجویان دیگر ندارند و تعهد دبیری کار بیهودهای است. آنها اگر پس از فارغالتحصیل شدن لیاقت احراز شغل معلمی را داشتند، استخدام و از امکانات مادی و معنوی شغل معلمی برخوردار خواهند شد، ولی اگر شایستگی نداشتند، سپردن سرنوشت نونهالان کشور به دست آنها صحیح نیست و وظیفه انقلابی به ما حکم میکند که جلوی نفوذ این افراد را به بدنه آموزش و پرورش بگیریم. ایشان در این زمینه واقعا فشار زیادی را هم تحمل کرد و اهانتهای زیادی به ایشان شد، ولی با قاطعیت در برابر نفوذ گروهکهای منحرف به بدنه آموزش و پرورش جلوگیری کرد. وقتی کسی درباره تربیت معلم صحبت میکرد، با دقت گوش میداد و دائم در فکر پیدا کردن کسانی بود که مثل خود او عاشق معلمی باشند و این حرفه را صرفا وسیلهای برای کسب درآمد نبینند و سرنوشت آینده نونهالان کشور برایشان مهم باشد. شهید رجایی به شکلی مستمر از مراکز تربیت معلم دیدن و با هر سخنرانی در این مراکز، شور و شوق و احساس تعهد جدیدی را در مسئولین و دانشجویان ایجاد میکرد. بیجهت نیست اگر بگوییم که عشق اول او، رسیدگی به شرایط تعلیم و تربیت کشور بود.
با توجه به علاقه و دغدغه جدی شهید رجایی به مسئله آموزش و پرورش، چرا ایشان نماینده مجلس و نخستوزیر شد؟
شهید رجایی مثل اغلب سران نظام، خط فکری ضد انقلاب بهویژه رویکرد انحرافی بنیصدر را شناخته بود و میدانست که او درصدد صدمه زدن به انقلاب است؛ به همین دلیل تلاش کرد در تریبون مجلس، با بهکارگیری تمام نیروهای مردمی، در برابر اینگونه انحرافات بایستد و جلوی ضربه دیدن انقلاب را بگیرد. اگر امثال شهید رجایی در مجلس یا نخستوزیری حضور نداشتند، بنیصدر و اعوان و انصارش میتوانستند کار را پیش ببرند و او با اتکا به یازدهمیلیون رأی، دست به تخریبهای غیرقابل جبرانی میزد، اما شهید رجایی به میدان آمد و با رویکردهای مستدل و متین و به همراه دیگر مسئولان انقلابی، زمینههای خلع بنیصدر را فراهم کرد و بعد هم خود با نزدیک به پانزدهمیلیون رأی به ریاستجمهوری رسید.
چگونه از شهادت ایشان باخبر شدید؟
عصر روز چهارشنبه 8 شهریور شنیدم که در نخستوزیری انفجاری رخ داده است. حرفها ضد و نقیض بودند و کسی خبر درستی نمیداد. فقط میدانستم که فاجعهای رخ داده است و مثل کسی که نزدیکترین عزیزش را از دست داده باشد، گیج و کلافه بودم! با اینکه یکی از دوستان مشترکمان گفت: مطمئن باش خبری نشده، دلم آشوب بود و بهشدت اضطراب داشتم تا بالاخره تلویزیون خبر انفجار دفتر نخستوزیری را اعلام کرد و دانستم که برادر رجایی و دکتر باهنر به شهادت رسیدهاند.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.