سرتیپ محمودخان افشارطوس پسر حسینخان شبلالسلطنه معروف به باشی، برادر مادری محمدقلی خان مجدالدوله 1 در سال 1286 ش. متولد شد. پس از انجام تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد دانشکده افسری شده و در 1308 با درجه ستوانی فارغ التحصیل گردید. وی ابتدا با آفاق علیآبادی و بعد با خواهرزاده دکتر مصدق به نام فاطمه بیات دختر شیخ العراقین ازدواج کرد. پس از طی مراحل نظامی با درجه سرگردی به ریاست اداره املاک پهلوی در شمال که زیر نظر کریم آقا بوذرجمهری اداره میشد، رسید.
محمود افشارطوس و همسر و فرزندان وی؛
1. محمود افشارطوس 2. فرزین افشارطوس 3. بهشید افشارطوس
4. فرشید افشارطوس 5. همسر وی
شماره آرشیو عکس: 3490 - 4ع
افشارطوس برای حفظ اموال شاه در شمال بسیار خشن عمل کرد. وی در خوشخدمتی و غصب و تصاحب اموال مردم از هیچ کوششی فروگذار نکرد و حتی دست به شکنجه و کارهای غیرانسانی زد. به طوری که پس از شهریور 1320 روزنامهها درباره اعمال و فجایع او در مأموریت شمال مطالبی نوشتند؛ با این همه وی روزبهروز در ارتش درجات بالاتری احراز میکرد. 2
روزنامه داد در 29خرداد 1324 در شرحی زیر عنوان «سرهنگ افشارطوس در رأس شهربانی اصفهان»، نوشت:
افشارطوس کارپرداز غلاظ و شداد املاک اختصاصی رضاشاه که داستانهای وحشتناک رفتار او در مازندران نسبت به مردم زبانزد عامه است، نه تنها تحت تعقیب نیامده و به کیفر خود نرسیده است، بلکه با ارتقای رتبه و گرفتن درجه سرهنگی اینک در غیبت شاپور مختاری رئیس سابق شهربانی اصفهان عملاً رئیس شهربانی آنجا شده است!؟ رئیس ستاد ارتش در نامهای که به فداکار وکیل مجلس نوشته، این معنی را تصدیق نموده که برحسب دستور ایشان بدین سمت مشغول شده است! در این صورت دیگر حکومت مشروطه و وزارت کشور و همه این حرفها چه معنی دارد؟ مگر اصفهان حکومت نظامی است؟ مگر دژخیمهای دستپرورده رضاشاه را باید در رأس شهربانی گذاشت؟ 3
افشارطوس در 1330 درجه سرتیپی گرفت. به علت آشنایی که با خانواده بیات و مصدق داشت مورد توجه رئیس دولت قرار گرفت، در اوایل 1331 به جای سرتیپ زنگنه فرماندار نظامی تهران شد. در اول بهمن ماه 1331 به جای سرتیپ کمال به ریاست شهربانی کل کشور منصوب گردید. و در این سمت تلاش میکرد که میان مخالفین و افسران بازنشسته و دولت میانجی باشد. 4
در 1331 خورشیدی که دکتر محمد مصدق به وزارت دفاع رسید، افشارطوس به همراه چهار افسر دیگر «سازمان گروه ملی» را به طور مخفیانه در ارتش تشکیل دادند و به مصدق نزدیک شدند. افشارطوس در آن موقع در خنثیسازی توطئههای مخالفین نهضت، نقش اساسی ایفا میکرد. هیئتمدیره موقت این گروه به سرعت به 26 نفر رسید که از جمله آنها سرهنگ عزتالله ممتاز، سرهنگ غلامرضا مصور رحمانی، سرهنگ تقی ریاحی و سرگرد غلامرضا نجاتی بودند. این افراد با مشورت دکتر مصدق به تصفیه تدریجی عناصر ناصالح ارتش و نیروهای انتظامی پرداختند. 5
شب ۳۱ فروردین پس از اتمام کار و مطابق قرار تلفنی افشارطوس با حسین خطیبی، ساعت ۹ شب در کوچه صفی علیشاه پیاده شد و راننده او در کلانتری منتظر دستور رئیس شهربانی ماند ولی رئیس شهربانی دیگر بازنگشت. بعد از مدتی همسر افشارطوس که از تأخیر او نگران شده بود مطلب را پیگیری کرده و در نهایت مراتب به نخستوزیر اطلاع داده شد و بلافاصله به دستور نخست وزیر اقدام شد . از طرف دولت مبلغ ۵۰ هزار تومان مژدگانی برای یافتن رئیس شهربانی اعلام شد و به دستور دکتر مصدق، وزیر کشور پرونده را شخصاً زیر نظر گرفت. 6
جریان از این قرار بود که افشارطوس طبق قرار قبلی برای مذاکره با افسران بازنشسته به منزل حسین خطیبی فانی رفت، پس از ورود و مذاکرات مقدماتی ناگهان توطئهکنندگان که عبارت بودند از: سرگرد بلوچ، افشار قاسملو، احمد بلوچ، امیر رستمی، شهریار، سرتیپ مزینی، سرتیپ بایندر، سرتیپ زاهدی و سرتیپ منزه؛ وارد اتاق میشوند، ابتدا وی را بیهوش و سپس به خارج از تهران انتقال میدهند، و پیکر بیهوش او را در غاری میگذارند.
دکتر بقایی که تمام نقشه را او طراحی کرده بود تنها کسی بود که از ابتدای ماجرا با افشارطوس رو به رو نشده بود، پس با خیال راحت به جمع گفت: «آزاد شدن افشار طوس باعث میشود تا همهچیز را افشا کند»، تنها راه کشتن افشارطوس است. پس از زمانی که سرهنگ سررشته (افسر تجسس پرونده)، حسین خطیبی را دستگیر کرد، دستور بقایی به اجرا درآمد و نوکران امیرعلایی، افشارطوس را در غار تلو ــ حاشیه لشگرک ــ خفه کردند، تا مطمئن باشند که راز آنها سربسته میماند. 7
فضلالله زاهدی در کنار مظفر بقایی ملیگرای سابق!
شماره آرشیو عکس: 6092- 11ع
در روز 6 اردیبهشت ماه 1332 جسد افشارطوس در تپههای لشگرک واقع در شمال تهران کشف شد. در روز دوازدهم فرمانداری در اعلامیهای اطلاع داد که: «رئیس شهربانی به وسیله چند تن از افسران بازنشسته و مخالفان دولت، به قتل رسیده و دکتر بقایی و سرلشکر زاهدی در این جنایت دست داشتهاند». 8
علت همه این جریانات را شاید بتوان در حسادت و طمعکاری افراد دانست زمانی که دولت مصدق عدهای از افسران ارشد را بازنشسته کرد، این افسران برای آینده خود نقشهها کشیده بودند؛ عمل دولت مصدق آن هم بهدست سرتیپ افشارطوس آرزوهای آنها را بر هم زد، بیشتر از این جهت عصبانی شدند که چرا باید سرنوشت آنها بهدست امثال افشارطوس تعیین شود که سوابق خودش در املاک سلطنتی مازندران داستانها دارد، و میگفتند: «اگر قرار بر بازنشستگی ناصالحان باشد، باید اول همه سراغ خود افشارطوس رفت»؛ این حادثه چون پتک در مغز آنها اثر کرد و به فکر عکسالعمل افتادند. 9
در همان زمان روزنامه نیروی سوم نوشت: «روش مماشات حکومت دکتر مصدق به زودی نتیجه زحمات مردم را به هدر میدهد، دکتر مصدق باید از این روش لیبرال دست بردارد و با قدرت هر چه تمامتر، بدون هیچگونه ارفاق و سهلانگاری، مأموران خاطی و چاقوکشان و آدمکشان را مجازات کند. از تجربه سیتیر و نهم اسفند 31 عبرت بگیرید و کاری نکنید که پس از یک ماه ، زبان مخالفان و منافقان درازتر از گذشته گردد». 10
بعد از کودتای 28 مرداد، تمامی دستگیرشدگان تبرئه شدند، زاهدی نخستوزیر کودتا از تمامی مسببان ماجرا دلجوئی کرد به آنان مقام و موقعیتهایی دادند و شاه به خبرنگار یک مجله آلمانی گفت «نیمه شبی رئیس شهربانی کل کشور به وسیله فرد ناشناسی ربوده و کشته شد. دکتر مصدق از این جریان اطلاع داشت و اقدامی نکرد».
سرتیپ محمود افشارطوس تنها دو ماه در رأس شهربانی کشور قرار گرفت، اما همین برای او کافی بود که تاریخ، زندگینامه او را منحصر به همین دو ماه کرد و همه گذشته وی را نادیده گرفت. قضاوت تاریخ در خصوص سرنوشت انسانها حتی در مورد آنان که در نیمه راه عمر کشته میشوند، یکسان نیست و این جایگاه بستگی به فرصتهای کوتاهی دارد که زندگی رقم میزند.
افشارطوس در صف نیکنامان نشست؟ 11
پی نوشت:
1. مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲، ۱۳، ۱۴ هجری (تهران: زوار، ۱۳۵۷)، ج5، ص 197.
2. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظام معاصر ایران (تهران: نشر گفتار، نشر علم، 1380)، ج1، ص 154.
3. مجید تفرشی، محمود طاهر احمدی، گزارشهای محرمانه شهربانی (26- 1324) ([تهران]: سازمان اسناد ملی ایران، 1371)، ج 1، ص17.
4. باقر عاقلی، ج 1، ص 154.
5. رشیدیانها به روایت اسناد ساواک (تهران: وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1389)، ج 22، ص 7.
6. حسینقلی سررشته، خاطرات من یادداشتهای دوره 1334-13310 (تهران: نویسنده،1370)، ص 81.
7. مسعود بهنود، کشتگان بر سر قدرت ( تهران: نشر علم، 1378)، ص 614.
8. روحانی مبارز آیتالله کاشانی به روایت اسناد (تهران: وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخ، 1379) ص 115.
9. «اسراری از توطئه قتل افشارطوس»، خواندنیها، 66(1332):10.
10. حسینقلی سررشته، 81- 82.
11. مسعود بهنود، 615-616.