در ساعت 7 بعدازظهر روز شنبه 25 شهریور 1357، زلزله شدیدی با قدرت بیش از 7 ریشتر، شهرستانهای جنوب خراسان را به لرزه درآورد که در نتیجه آن، شهر طبس با خاک یکسان شد، اما این بلای طبیعی تنها یک فاجعه زیستمحیطی نبود
نسبت میان زلزله طبس و سقوط پهلوی
31 شهريور 1398 ساعت 12:19
در ساعت 7 بعدازظهر روز شنبه 25 شهریور 1357، زلزله شدیدی با قدرت بیش از 7 ریشتر، شهرستانهای جنوب خراسان را به لرزه درآورد که در نتیجه آن، شهر طبس با خاک یکسان شد، اما این بلای طبیعی تنها یک فاجعه زیستمحیطی نبود
زلزله طبس در شهریورماه 1357، همانند سایر بلایای طبیعی تنها یک فاجعه زیستمحیطی نبود، بلکه با توجه به زمانِ وقوعِ آن، کاتالیزوری بود که نظام سیاسیِ پهلوی را با چالشی جدی و آزمونی دشوار، تنها یک هفته پس از واقعه جمعه سیاه، روبهرو کرد. ازآنجاکه محمدرضا پهلوی، در بدترینِ سال سلطنتِ خود، بهگونهای فزاینده از دستدادنِ اعتبار و مشروعیتِ خود را در جامعه ایرانی تنها نظارهگر بود، گروههای منتقدِ او، بهویژه روحانیان با رهبری امام خمینی ابتکار عمل را در واکنش به این فاجعه در اختیار گرفتند و روندِ نزولیِ حیثیت و مشروعیت نظام پهلوی را سرعت بخشیدند. در این نوشتار کوتاه با بازخوانی پیام امام خمینی در واکنش به فاجعه طبس تلاش شده است نقش عوامل سیاسی و انسانی در سقوط نظام پهلوی و اعتلایِ رهبریت امام خمینی بررسی شود.
زلزله در طبس و ناکامیِ شیروخورشید سرخ
در ساعت 7 بعدازظهر روز شنبه 25 شهریور 1357، زلزله شدیدی با قدرت بیش از 7 ریشتر، شهرستانهای جنوب خراسان را به لرزه درآورد که درنتیجه آن، شهر طبس با خاک یکسان شد. در مورد تعداد دقیقِ جانباختگانِ این فاجعه، بهواسطه التهاب سیاسیِ آن روزها آمار دقیقی در دست نیست، اما ارقام تا عدد 25هزار نفر ذکر شده است که با توجه بهشدتِ وقوع زلزله چندان دور از واقعیت نیست. پس از زلزله، بر اساس ساختار نظام سیاسی پهلوی «جمعیت شیر و خورشید سرخ» به یاریِ زلزلهزدگان شتافت. واحد امدادیِ جمعیت شیر و خورشید سرخ، برای اینکه هنگام بروز حوادث غیرمترقبه و بلایای ناگهانی مثل آتشسوزی، زلزله، سیل و... مساعدتهای فوری و سریع به مصدومان و آسیبدیدگان ارائه دهد، تحت نظارت خواهر شاه تأسیس شده بود.1
بخش امدادِ این جمعیت مستقل بود و با همکاری یکی از افسران عالیرتبه با معرفینامه ستاد ارتش و عضویت در جمعیت شیر و خورشید سرخ اداره میشد. استقلال این بخش با این هدف بود که از همکاری کامل لشکرها و پادگانهای هر محل برخوردار شود و پس از وقوع هر اتفاقی بیدرنگ به مساعدت و یاریِ آسیبدیدگان بپردازد. سازمان امداد نهفقط رسیدگی به وضع آسیبدیدگان داخل کشور و مساعدت به آنان را بر عهده داشت، بلکه در مواردی هم که ایجاب میکرد با اطلاع اتحادیههای بینالمللی صلیب سرخ با ارسال لوازم کمکی به آسیبدیدگانِ سایر کشورها کمک میکرد.2
حکومت پهلوی با ایجاد چنین نهادهایی قصد داشت به کاهش و دفع پیامدهای مخرب معضلات ناشی از تحولات سیاسی ـ اجتماعی و حوادث غیرمترقبه اقدام کند، اما در سالهای پایانی حکومت شمار این نهادها کاهش قابلتوجهی داشت که مؤید دو نکته است: نخست آنکه زیرساختهای رفاهی بهداشتی طی سالهای گذشته و در پی اقدامات عامالمنفعه و خیریه دولت و مردم ایجاد شده بود و شرایط وقت، تأسیس مؤسسههای جدید و کلانی را ایجاب مینمود. دوم آنکه، دولت بهواسطه تمرکزگرایی روزافزون نمیتوانست گروههای مخالف و منتقد را به مشارکت در امور خیریه رفاهی ـ بهداشتی جذب نماید؛ چراکه از نظر این گروهها مشارکت در خیریههای موجود همکاری با حکومت ظالم بهشمار میآمد.3
زلزله طبس نیز ازآنجاکه در روزهای پرالتهاب آخرین سالِ حیاتِ نظام پهلوی رخ داده بود، بیش از سایر وقایع و بلایای طبیعی، رنگ و بوی سیاسی داشت؛ و درست بعد از باخبر شدن از این حادثه از زبان اشرف4 شاه عازم طبس شد تا از این واقعه، فرصتی برای منحرف کردن افکار عمومی و تجدید قوا و آرایش سیاسی بهدست آورد. کاهش مشروعیت نظام سیاسی پهلوی و بدبینیِ مردم نسبت به اقدامات و سیاستهای محمدرضا پهلوی سبب شد از نخستین ساعتِ پس از زلزله، طبس به صحنه کشمکش میان بازیگرانِ سیاسی تبدیل شود. بخش امدادی جمعیت شیر و خورشید به علت اظهارنظرهای پراکنده و تعلل در کمکرسانی به آسیبدیدگان بهسرعت قافله را به رقبا باخت. عدمِ مشروعیت نظامِ سیاسی سبب ایجاد شایعههای زیادی شده بود و همین شایعهها جعفر شریفامامی، نخستوزیر وقت، را در تنگنا قرار داده بود. شایعهها مستقیما شخص اول مملکت را مقصر میدانست؛ زیرا براساس آن، شاه با اجازه دفن فضولات اتمی آمریکا در خاک ایران سبب ایجاد چنین زلزلهای شده بود. برخی دیگر پا فراتر گذاشته و عمدی بودن این حادثه را بهمنظور فراموشیِ رخدادِ 17 شهریور خاطرنشان میساختند.5
کاهش مشروعیت نظام سیاسی پهلوی و بدبینیِ مردم نسبت به اقدامات و سیاستهای محمدرضاشاه سبب شد از نخستین ساعتِ پس از زلزله، طبس به صحنه کشمکش میان بازیگرانِ سیاسی تبدیل شود
گفتههای نخستوزیر مبنی بر اینکه چرا مردم صدمات ناشی از این زلزله را به گردن دولت میاندازند و همچنین قول مساعدت و اعطای وامهای کشاورزی از یکسو، عدم تحقق وعدههای رسانهای شاه از طرف دیگر با واکنش شدید مردم روبهرو و کاهشِ هرچه بیشتر مشروعیت نظام سیاسی را سبب شد، بهگونهای که حتی حضور شاه و ملکه در مناطقِ زلزلهزده نتوانست مرهمی بر آلام و رنجهای زلزلهزدگان باشد. در سویه دیگر ماجرا، گروههای انقلابی، از چریکهای فدایی خلق تا کنفدراسیون دانشجویانِ خارج از کشور اقدام به ایجاد پایگاه کردند، اما در میانِ همه این گروهها پایگاهی که نام امام خمینی را داشت از همه شاخصتر و فعالتر بود.
برخی از افراد حاضر در این پایگاه، کسانی همچون آیتالله خامنهای، آیتالله صدوقی و هاشمینژاد پیشازاین در زلزله سال 1347 کاخک و فردوس، تجربههایی برای سازماندهی نیروها کسب کرده بودند. امدادرسانی به زلزلهزدگان و همدردی و همراهی با بازماندگان فاجعه طبس از سویِ روحانیان، با رهبریِ امام خمینی که در تبعید بهسر میبردند، اذهان و قلوب مردم را بیشازپیش نسبت به مرجعیت شیعه متمایل ساخت. جناحِ رقیب که در برابر انسجام و سرعت کمکرسانی پایگاه امام کاری از دستش ساخته نبود، تنها به طرح ادعاها و شعارها بسنده میکرد. در حقیقت نظام پهلوی تمامِ قدرت تبلیغاتی خود را به کاربست تا بتواند افکارِ عمومی را نسبت به حرکتِ روبهجلوی نهضتِ اسلامی بیاعتنا کند و آنها را از مسائلی همچون نارسایی در کمکرسانی به زلزلهزدگان و حرکت ارتش برای امداد و بازسازیِ مناطق زلزلهزده، به سمت مسائلی مانند دلسوزی مقامات سیاسی نسبت به زلزلهزدگان منحرف سازد.6 با اینکه طرح چنین گفتههایی فقط بر بدبینیِ مردم میافزود، امام خمینی با ارسالِ پیام تاریخیِ خود به ملتِ ایران راهِ هر نوع بهرهبرداری سیاسی از این فاجعه را از سوی نظام سیاسی پهلوی مسدود نمود.
پیامِ امام خمینی و بیاعتباریِ تبلیغات شاه
اعتماد و اقبالِ عمومی مردم به روحانیت زیر پرچمِ رهبری امام خمینی و همچنین توانایی بسیج مردم و گروهها بهویژه بازاریان و تجار برای جمعآوری کمکهای لازم برای آسیبدیدگان بر همگان روشن ساخته بود که نظام سیاسی پهلوی با رقیبی جدی روبهروست؛ بااینهمه امام خمینی، که خود در تبعید بهسر میبرد، با ارسال پیامی آخرین تلاشهای حکامِ وقت، برای نشان دادن چهرهای خیرخواه و مردمدار از خود را بیاعتبار ساخت. در این پیام تاریخی، امام از مسلمانان غیرتمند میخواهد که مستقیم و نه از طریق عمال حکومت، کمکهای خود را به زلزلهزدگان برسانند.
امام خمینی با تأکید بر این ایده که هرگونه ارسال کمک به حکومت، فقط به حیفومیل اموال و چپاول آنها منجر میشود، نامشروع بودن نظام پهلوی را خاطرنشان ساختند، اما نکته مهم در این پیام تاریخی تأکیدی صریح بر ارتباط میان کشتار مردم در 17 شهریور و گرفتنِ ژستِ خیرخواهی پس از زلزله طبس میباشد. در متن این پیام آمده است: در این موقع حساس آنچه لازم است به ملت شریف ایران تذکر دهم آن است که دولت و بوقهای تبلیغاتی شاه از فرصت استفاده کرده و به اغفال مردم دستزدهاند. آنهایی که هزاران نفر از بهترین فرزندانِ ما را دیروز بیرحمانه قتلعام کرده و ملتی را به عزا نشاندهاند، امروز برای انحراف اذهان به تعزیهسرایی پرداخته و اشک تمساح برای زلزلهزدگان میریزند.7
ایشان در ادامه بهصراحت از مردم میخواهند: بیدار باشید و نگذارید زلزله و سیل و سایر عوامل، شما را از مسیر خود منحرف کند و به تبلیغات اغفالکننده دستگاه شاه گوش ندهید و نهضت اسلامی را ادامه دهید و تا برچیده شدن دستگاه قلدری و استبداد از قیامِ خود دست نکشید.8 تذکرِ بهموقع امام، دیگر هیچ شک و شبههای را نسبت به بیاعتبار بودن نظام سیاسی وقت و تبلیغهای آن برجای نگذاشت. پیامِ امام خمینی روح تازهای در فعالیتهای امدادیِ پایگاه روحانیون در طبس دمید و رهبریتِ امام خمینی و پشتیبانیِ ایشان از مردم را در همه رخدادها مسجل ساخت. شکست تبلیغات و سیاستهای نیمهتمام محمدرضاشاه در طبس، سرآغاز دورانِ جدید در ایران را نوید میداد. نهضت اسلامی به رهبریِ امام خمینی که برای پیروزی تنها به پنج ماه زمان نیاز داشت، یکی از مهمترین گامهایشف یعنی نفوذ در عمق جانِ مردمِ خسته را برداشته بود.
فرجامِ سخن
در بحث از دلایل چرایی انقلابها، همواره رخدادهایی هستند که وقوع آنها سرعتبخش و کاتالیزور پیروزی انقلاب قلمداد میشود. زلزله فاجعهبارِ طبس و ناکامی سیاستها و اقداماتِ نظام سیاسی پهلوی را میتوان چنین رخدادی در نظر گرفت. از خرداد سال 1342، پایههای مشروعیت سلطنت محمدرضاشاه به لرزه افتاده بود، اما شهریور 1357، زمانی است که جوشوخروش مردم با سودایِ بنافکنی نظام سیاسی پهلوی، ضربهای جدی به اعتبار و حیثیت نظام وارد ساخت. روحانیت شیعه با توانایی بسیج مردم، با رسوخ در جان و دلِ آنها زمینههای افول سلطنت پهلوی و اعتلایِ رهبری امام خمینی را فراهم ساخت. زلزله طبس نهتنها گسلهای تقابل میان نیروهای سیاسی در ایران را فعال نمود، بلکه به روشن شدن نتیجه این تقابل به سودِ مردم مسلمان و انقلابی نیز منجر و نویدبخش پیروزیِ انقلابی اسلامی بر ویرانههای نظام پهلوی شد.
فوکو، که آن روزها در ایران به سر میبرد، پیشبینی میکند که مردگان طبس در صف قربانیان میدان ژاله قرار خواهند گرفت و خونخواه آنها خواهند شد
ساختمان تخریبشده حزب ایران نوین در شهرستان فردوس هنگام زلزله طبس
شماره آرشیو: 15568-4ع
پی نوشت:
1. نواب شمسپور و همکاران، «یک قرن دوستی: جمعیت هلالاحمر در سالهای 1320 تا 1357»، فصلنامه علمی پژوهشی امداد و نجات، سال هفتم، ش 1 (1394)، ص 120.
2. همان، ص 123.
3. الهام ملکزاده، مؤسسات خیریه رفاهی ـ بهداشتی ایران در دوران پهلوی دوم (1320 تا 1357شمسی)، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1396، ص 369.
4. جهت کسب اطلاعات بیشتر رک: آلبرتو بنیچی، زندگی و عیاشیهای اشرف، تهران، نشر بهروز، بیتا.
5. اکبر خلیلی، گامبهگام با انقلاب، تهران، سروش، 1387، ص 43.
6. پرویز راجی، خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه ح.ا. مهران، تهران، اطلاعات، 1363، صص 262 -263.
7. روحالله خمینی، صحیفه نور، ج 3، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1379، ص 474.
8. همان، ص 475.
کد مطلب: 8162