بحران فلسطین و آرایش قدرت و مقاومت در ایران
بحران فلسطین از آغار همواره برای ایرانیان مسئله بوده و بعد از انقلاب اسلامی نیز این مسئله، وارد گردونه نه تنها امنیت ملی، بلکه امنیت هستیشناختی ما شده است.1 همزمانی این رخداد با قدرتیابی و نضجگیری پهلوی در ایران، امری تصادفی نبود.2 صرف نظر از چند موضع سیاسی کماهمیت، عناصر قدرت رژیم پهلوی همواره همسو با منافع اسرائیل عمل کردند. همدلی پهلوی پدر و پسر با اسرائیل کافی بود تا جریانهای مقاوم و بهاصطلاح گفتمان مقاومت علیه پهلوی در معرکه فلسطین همواره طرف اعراب مسلمان باشند. به عبارت دیگر بحران فلسطین اگرچه به لحاظ جغرافیایی در فاصلهای بعید با ایران قرار داشت، اما با توجه به شرایط ویژه آن در مختصات قدرت و نیروهای مقاومت در ایران کارگر افتاد. در این میان واکنشهای اصلی و بنیادی در قبال این بحران از سوی علمای شیعه صورت گرفت. علمای شیعه متکی به اصل صیانت از اسلام و مسلمین همواره علیه صهیونیستها و حامی فلسطینیان بودند. با وجود این جریانهای ملیگرا نیز گامهایی همسو با علما در مسئله مورد نظر برداشتند. البته استدلال و مبنای آنها با جریانهای اسلامی متفاوت بود، اما به اقدام مشترک در این باره منتج شد.
جریانهای اجتماعی ایران علیه اسرائیل
دیگر جریانهای اجتماعی و سیاسی نیز در زمینه مسئله مورد نظر میراث قابل توجهی از خود بر جای گذاشتند. رویکرد محمد مصدق به عنوان یکی از رجال تاریخ معاصر ایران به مسئله فلسطین و اسرائیل حائز اهمیت است. این موضوع از آن روی مهم است که از سوی یکی از عناصر لیبرال و ملی صورت گرفته است. در تاریخ ایران اغلب حمایتها از فلسطین و مقابله با اسرائیل توسط جریانهای اسلامی یا جریان چپ صورت گرفته بود، اما مصدق با وجود اختلاف شدید با جریانهای ذکرشده، در زمینه حمایت از فلسطین و مقابله با اسرائیل رویکردی شبیه دغدغههای جریان اسلامی و جریان چپ اتخاذ کرد. البته برخی از طیفهای جریان چپ بسته به رویکرد شوروی به مسئله فلسطین، سیاستهای خود در قبال آن را تغییر میدادند. با توجه به توضیح فوق علت همسویی جریانهای اجتماعی در ایران در زمینه بحران فلسطین چه بود؟ در این بررسی درصدد تبیین این رویکرد در ایران هستیم و آن حمایت از فلسطین و تقابل با اسرائیل به عنوان یک رویکرد عمومی در جریانهای سیاسی و فکری و اجتماعی در ایران است؛ رویکردی که باعث شده است این جریانها صرف نظر از اصول حاکم بر بنیانهای تئوریکشان در این مسئله، یعنی مسئله فلسطین، به سیاست مشترکی برسند. البته باید توجه کرد که همه طیفهای جریانهای مورد اشاره چنین رویکردی را اتخاذ نکردند. آنچه در اینجا مورد توجه است رویکرد جریان ملی با الگوی مصدق است.
رویکرد مصدق در قبال بحران فلسطین
مواجهه محمد مصدق با بحران فلسطین را در دو بخش میتوان فهم کرد: نخست مراوده شخصی و در ادامه سیاسی وی با محمد امین الحسینی، مفتی فلسطینی، و رویکرد سیاسی و بروکراتیک وی در تعطیلی کنسولگری ایران در اسرائیل و فسخ شناسایی اسرائیل توسط ایران.
جبهه مشترک نفت و فلسطین
گو اینکه در هر یک از موارد مورد نظر مصدق در کنار دیگر عناصر نظیر آیتالله کاشانی و مجلس شورای اسلامی توانست چنین سیاستی را در پیش گیرد. با وجود این در ایران و منطقه این سیاستها به دولت مصدق و شخص وی و جریان ملی الصاق شد. به عبارت دیگر در کشوری که تا قبل از روی کار آمدن مصدق سیاستهای دولت در بحران فلسطین در همسویی و همدلی با اسرائیل بود اینک نوعی تغییر رویه جدی دیده میشد. این امر باعث همدلی و حمایت اعراب منطقه خاصه در مصر و عراق از مصدق و نیروهای جبهه ملی شد.
حمایت از آرمان فلسطین صرفا مؤلفهای از گفتمان اسلامی معاصر نیست، بلکه در گفتمان ملی نیز منافع ما در حمایت از فلسطین است
در باب اتخاذ سیاست مورد نظر توسط مصدق میتوان اضافه کرد که عامل بینالمللی و داخلی نیز در این رویکرد نقش داشت: توافقی بین مصدق و برخی از کشورهای عربی بهوجود آمده بود که طی آن محمد مصدق بر آن شد تا در پی فسخ شناسایی کشور اسرائیل، از حمایتهای کشورهای عربی در قبال موضوع نفت برخوردار شود. این مسئله یکی از دغدغههای جهان عرب در آن روزگار نیز بود و افکار عمومی و بهویژه روحانیان این کشورها در این مسیر مجاهدت بسیار کردند. از طرف دیگر بافت مذهبی جنبش ملی شدن صنعت نفت در پیش گرفتن سیاستی غیر از قطع روابط با اسرائیل را ناممکن میساخت. در واقع حضور نیروهای مذهبی به رهبری آیتالله کاشانی و نقش پررنگ این نیرو در رویارویی با انگلستان و کمک در جهت ملی شدن صنعت نفت قطع روابط با اسرائیل را اجتناب ناپذیر میساخت.3
رابطه با مفتی فلسطینی (امین الحسینی)
گو اینکه این موارد در تصمیم مصدق در حمایت از فلسطین و اقدام علیه اسرائیل نقش داشتند، اما مسئله دیگری نیز در این رویکرد دخیل بود و آن از خلال رابطه مصدق و امین الحسینی مشخص میشود. البته این ماجرا به نوعی در ادامه جنبش ملی شدن صنعت نفت نیز فهم میشود. محمد امین الحسینی، مفتی فلسطین، در نامهای به مصدق ضمن اعلام تهنیت به مناسبت پیروزی عظیمی که به دست دکتر مصدق به انجام رسیده نوشت: هیئتهای اسلامی به پا خواسته «رجال الازهر شریف»، «الشبان المسلمین»، «اخوان المسلمین»، «هدایت اسلامیه» و... شما را به مبارزه نیکوی خود تأیید میکنند. مصدق نیز در پاسخ جواب داد: ملت ایران در این قدم خطیری که برداشته است، خیلی احتیاج به ادعیه عموم مسلمین و مخصوصا به دعای آن جناب دارد.4 در اینجا هیچ فشار یا اصراری بر مصدق برای ابراز همدلی با فلسطین دیده نمیشود بلکه میتوان در اینجا رویکرد مستقل او را دید؛ رویکردی که ملی و منطقهای میاندیشد و از خلال چنین رویکری نیز منافع ملی را در حمایت از فلسطین و اقدام علیه اسرائیل میبیند.
حاصل سخن
در ایران هیچ جریان اجتماعی اصیلی نمیتواند رویکرد عادیسازی روابط با اسرائیل را در پیش گیرد. جریانهای اسلامی از اساس تقابل با اسرائیل و حمایت از فلسطین را در دستور کار خود قرار دادهاند. جریانهای چپ و راست نیز در صورت اتخاذ مولفههای ملی و حتی منطقهای به این مهم میرسند. گواینکه برخی از طیفهای چپ این رویکرد را نقض کردند. با بررسی کوتاهی که صورت گرفت مشخص شد مسئله فلسطین از سوی جریان جبهه ملی خاصه دکتر مصدق نیز مورد توجه بوده است و نه تنها اوریال بلکه همه گروهها و جریانها در ایران به این موضوع توجه داشتهاند.
در این میان و با عمده شدن تأثیر محمد مصدق در سپهر سیاسی ایران مسئله فلسطین نیز در کنار دیگر مسائل ملی و بینالمللی ایران مورد توجه قرار گرفت. در ایران عصر پهلوی غالب رویکردهای حمایتی نسبت به اسرائیل از سوی قدرت صورت میپذیرفت و جریانها و گروههای ناسازگار با قدرت غالبا رویکری خصمانه نسبت به اسرائیل داشتند و از هر فرصتی برای ابراز حمایت خود از فلسطین استفاده میکردند. همچنین متکی به بررسی صورتگرفته میتوان اذعان کرد که جریانهای لیبرال و گروههایی که عقبه فکری خود را به جریانهای ملیای همچون مصدق وصل میکنند اما در قبال بحران فلسطین رویکردی همدلانه با اسرائیل و در تقابل با آرمان فلسطین دارند، جریان اصیل به معنای اتصال به سرچشمه فکریای که ادعا میکنند نیستند. حمایت از آرمان فلسطین صرفا مولفهای از گفتمان اسلامی معاصر نیست، بلکه در گفتمان ملی نیز منافع ما در حمایت از فلسطین است.
دیدار آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی با محمد مصدق پس از بازگشت وی از سفر آمریکا
پی نوشت:
1. محمدرضا تاجیک، «فلسطین از نگاه ایرانی»، مندرج در: فلسطین؛ نگاه ایرانی، تهران، موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، 1386، ص 13.
2. موضوع ارتباط تأسیس رژیم پهلوی در ایران و بحران فلسطین، مسئلهای است که پژوهش مفصلی را میطلبد و در اینجا فرصت پرداختن به آن نیست.
3. محمدرضا چیتسازیان، چرا کابینه مصدق شناسایی اسرائیل را پس گرفت؟
4. محمد مصدق، نامههای دکتر مصدق، ج 1، تهران، نشر هزاران، 1374، ص 224.