حسنالبکر به همراه صدام حسین و حردان تکریتی با کودتا روی کار آمده بودند ادعای حاکمیت مطلق عراق بر اروند رود را مطرح ساختند. در همین راستا دولت عراق تصمیم گرفت کشتیهای که وارد اروندرود میشود را بازرسی نماید. در پی این تصمیم بود که دولت عراق اروندرود را جزء لاینفک خاک عراق نامید و از مسئولین دولت پهلوی درخواست نمود تا پرچمهای خود را که بر روی کشتیهایش نصب کرده بود پایین کشد...
یکی از مسائلی که در حوزه روابط خارجی مطرح میشود مسئله روابط میان همسایگان است. در واقع کشورها به واسطه داشتن مرز آبی یا خاکی با یکدیگر، درگیر مناسباتی میشوند که بعضا صورت پیچیدهای پیدا میکند و حل معضلات آن از توان سیاستمداران خارج میگردد. اهمیت مسئله زمانی دو چندان و شرایط هنگامی پیچیدهتر میشود که پای قدرتهای بزرگ نیز به این مسائل کشیده شود. در واقع قدرتهای بزرگ تلاش میکنند منافع خود را از این رهاورد به دست آورند.
یکی از مناطقی که دارای این ویژگی است منطقه خاورمیانه و خلیج فارس است. کشورهای بزرگ و کوچک این منطقه به واسطه مشکلات و چالشهایی که ریشه عمیق تاریخی و سیاسی دارد همواره درگیر مسائل مختلفی بودهاند؛ از مسائل قومی و قبیلهای تا مشکلات ایدئولوژیک و حتی مرزی. این مسئله به خصوص در مورد همسایگان بیشتر مصداق پیدا میکند. حال اگر این همسایگان دارای مرزهای طولانی آبی و خاکی باشند اهمیت موضوع دو چندان میشود. مصداق عینی مباحث مطرحشده روابط ایران و عراق است که در طول دهههای گذشته با فراز و نشیبهای گوناگونی همراه بوده و متغییرها و شاخصهای گوناگونی بر آن تأثیرگذار بوده است.
یکی از مقاطعی که در آن رابطه این دو کشور از اهمیت بسزایی برخوردار است دوران پس از کودتای 28 مرداد 1332 است؛ دورهای که عراق شاهد جابهجایی متعدد قدرت است و محمدرضا پهلوی نیز در صدد تحکیم قدرت خود برآمده است؛ دورهای که روابط دو کشور با فراز و نشیبهای گوناگونی همراه شد و وقایع مختلفی بر مناسبات دو طرف و چالشهایشان سایه میافکند. بر همین اساس، در پژوهش زیر تلاش خواهیم کرد تا نگاهی هر چند گذرا به این مقطع زمانی داشته باشیم و روابط دو کشور را تا پیروزی انقلاب اسلامی مرور نماییم.
روابط ایران و عراق تا پیش از کودتای 28 مرداد 1332
نقطه آغاز روابط سیاسی ایران و عراق به سال 1308 باز میگردد؛ مقطعی که در آن عراق که یکی از میراثداران امپراتوری عثمانی بود، با اعزام هیئتی آغازگر روابط دو کشور گردید. با این حال دیری نپایید که پادشاهی عراق با ادعای حاکمیت بر آبهای اروندرود و نقض این حاکمیت از سوی ایران به جامعه ملل شکایت برد. سرانجام در سال 1316 طی قراردادی که میان دو کشور منعقد گردید حق کشتیرانی در سراسر اروند به استثنای 5 کیلومتری از آبادان تا خط تالوگ، به دولت عراق واگذار گردید. در این بازه زمانی عراق تحت حمایت دولت انگلستان بود.1
با این حال چهار روز بعد، یعنی در 17 تیر 1316، پیمانی میان کشورهای ایران، عراق، افغانستان و ترکیه به امضا رسید که به پیمان سعدآباد یا پیمان عدم تعرض شهرت یافت؛ پیمانی که در راستای منافع انگلستان و برای مقابله با سوسیالیسم تحت رهبری اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفته بود. با وجود این، پیمان یادشده نیز در بحبوحه جنگ دوم جهانی به دست فراموشی سپرده شد و جای خود را به پیمان بغداد داد که پیمانی امنیتی و نظامی بود و همچنان در راستای منافع جهان غرب تحلیل میشد.2
روابط ایران و عراق پس از کودتای 28 مرداد 1332
در واقع باید گفت که اولین نقطه عطف در روابط دو کشور پس از کودتای 28 مرداد 1332 و اولین حادثه مهم شکلگیری پیمان بغداد بود؛ پیمانی که نخست توسط وزرای خارجه دو کشور عراق و ترکیه در اسفند 1333 در بغداد به امضا رسید و سپس با پیوستن انگلستان، پاکستان و ایران در مهر 1334 تکمیل شد. با این حال، این بار پای آمریکا وسط بود و این کشور که پس از جنگ دوم جهانی نقش فاتح جنگ را یدک میکشید، برای مقابله با جهان کمونیسم بستر چنین پیمانی را بهوجود آورد.3
کودتای عبدالکریم قاسم در عراق و چرخش در مناسبات دو کشور
اما دیری نپایید که کودتا در عراق، که در سال 1337 اتفاق افتاد، زمینه تغییر در مناسبات دو کشور را فراهم کرد. در واقع کودتای عبدالکریم قاسم در عراق که جانمایه چپگرایانه داشت و سبب شد این کشور از پیمان بغداد خارج شود، ترس و نگرانی محمدرضا پهلوی را در پی داشت. بدین ترتیب روابط دو کشور وارد فازی جدید شد. اختلافات مرزی میان دو کشور تشدید شد و علاوه بر ادعای عراق نسبت به حاکمیت بر خوزستان و تشکیل جبهه آزادیبخش خوزستان، چالشهای ایدئولوژیک نیز روابط دو کشور را تحت تأثیر قرار داد.4
کودتای عبدالکریم قاسم در عراق که جانمایه چپگرایانه داشت و سبب شد این کشور از پیمان بغداد خارج شود، ترس و نگرانی شاه ایران را در پی داشت. بدین ترتیب روابط دو کشور وارد فازی جدید شد. اختلافات مرزی میان دو کشور تشدید شد و علاوه بر ادعای عراق نسبت به حاکمیت بر خوزستان و تشکیل جبهه آزادی بخش خوزستان چالشهای ایدئولوژیک نیز روابط دو کشور را تحت تاثیر قرار داد.
هرچند شاه ایران به فاصله اندکی از تشکیل حکومت عبدالکریم قاسم در عراق، آن را به رسمیت شناخت، اما وی مسیر خصومت و تنش را با حکومت پهلوی در پیش گرفت. به همین دلیل بود که در سال 1338 اروندرود به بحرانی در روابط دو کشور بدل گشت. طنز ماجرا در این بود که دولت جدید عراق مدعی بود که بغداد تحت فشار، عرضی به مساحت 5 کیلومتر را از اروند به ایران واگذار کرده و این عمل عراق نوعی بخشش بوده است و مالکیت ایران بر اروندرود را نشان نمیدهد. این ادعا در حالی از سوی وی مطرح میشد که قرارداد 1316 در سایه حضور انگلستان در منطقه منعقد شده بود؛ قراردادی که با توجه به فروپاشی امپراتوری عثمانی و حاکمیت انگلستان بر عراق به نوعی بر ایران تحمیل شده بود و در حقیقت حقوق تهران در آن به نوعی پایمال گشته بود. ایران در ابتدا تلاش کرد این چالش را از طریق مذاکرات دیپلماتیک حل کند، اما رژیم چپگرای عراق که بر ادعاهای خود اصرار داشت، کار را به درگیریهای نظامی پراکنده کشاند. در نهایت دو طرف به پای میز مذاکره کشیده شدند و تلاش شد مسئله از طریق گفتوگو حل شود. با این حال، روابط دو کشور تا پایان دوره عبدالکریم قاسم در عراق همچنان تیره و تار باقی ماند.5
با سقوط عبدالکریم قاسم در بهمن 1341 و روی کار آمدن عبدالرحمن عارف میانهرو، تا حدودی از دامنه تنش و تخاصم در روابط دو کشور کاسته شد. با این حال مسائل و اختلافات دو کشور که ریشه در تاریخ دور و دراز منطقه داشت همچنان لاینحل باقی ماند. این روند تا سال 1347 ادامه پیدا کرد تا اینکه شاهد روی کار آمدن حزب بعث در عراق و تشدید تنش در روابط دو کشور هستیم. در این دوران شاهد گرایش دو کشور به دو قطب نظام دو قطبی آن روز و همچنین گرایشهای پانعربی رژیم بعث عراق برای کنترل جهان عرب هستیم. به همه اینها باید مخالفت عراق با حاکمیت ایران بر سر جزایر سهگانه و روابط حسنه ایران با اسرائیل را نیز افزود. بر همین اساس بود که دولت عراق دست به پاکسازی ایرانیهای مقیم این کشور زد.6
در این مقطع که حسنالبکر همراه صدام حسین و حردان تکریتی با کودتا روی کار آمده بودند ادعای حاکمیت مطلق عراق بر اروندرود را مطرح ساختند. در همین راستا دولت عراق تصمیم گرفت کشتیهایی را که وارد اروندرود میشوند بازرسی نماید. در پی این تصمیم بود که دولت عراق اروندرود را جزء لاینفک خاک عراق نامید و از مسئولان دولت پهلوی درخواست نمود تا پرچمهای خود را که بر روی کشتیهایش نصب کرده بودند پایین کشند. در پی این تحرکات بود که دولت ایران اعلام کرد عهدنامه مرزی پیشین را که میان دو کشور در سال 1316 بسته شده بود به رسمیت نمیشناسد و خواهان قراردادی شد که خطوط مرزی دو کشور بر اساس خط تالوگ کشیده شود. در واقع درست در همین بازه زمانی بود که شاه ایران قصد داشت در پی خروج بریتانیا از منطقه در چهارچوب دکترین نیکسون خود را به عنوان قدرت برتر منطقه معرفی نماید. بدین ترتیب تیرگی در روابط دو کشور به حدی رسید که برخی گمان کردند احتمال برخورد نظامی میان دو کشور وجور دارد. با این حال، با میانجیگیری الجزایر این قائله نیز به صورت موقت فیصله پیدا کرد و دو کشور به توافقاتی جهت پایان بخشیدن به اختلافات میان خود دست یافتند.7
بر اساس این توافق بود که خط تالوگ به عنوان خطوط مرزی میان دو کشور شناخته شد و ایران نیز تلویحا پذیرفت که از حمایت کردهای عراق دست کشد و بخشی از خاک عراق را که در تصرف خود داشت به آن کشور بازگرداند. این قرارداد که به قرارداد الجزایر شهرت یافت در پی فشارهای آمریکا و حمایت این کشور از حکومت پهلوی و تضعیف اعراب در پی شکست از اسرائیل میان دو کشور منعقد شد. با این حال، این پایان کار نبود و انعقاد قرارداد الجزایر میان دو کشور آرامش پیش از طوفان بود. در واقع اختلاف دو کشور در زمینههای مختلف به قوت خود باقی مانده بود و عراق که از قراداد الجزایر ناراضی بود به دنبال موقعیتی بود تا جبران مافات نماید و به نحوی مقاصد خود را عملی کند.
مقدمه این قصد و نیت عراق را پیروزی انقلاب اسلامی در ایران فراهم آورد؛ انقلابی که ایران را از صف حامیان آمریکا در منطقه جدا کرده بود و تلاش داشت تهران را در زمینه سیاست خارجی مستقل نماید. بدینترتیب، دیری نپایید که با پیروزی انقلاب اسلامی صدام قرارداد الجزایر را به صورت یکطرفه لغو و اعلام کرد عراق دیگر حقی برای ایران در اروندرود قائل نیست و حاکمیت خود را به طور کمال و تمام بر اروندرود اعمال خواهد کرد.8 همین بهانه، زمینه جنگی را به وجود آورد که بیش از هشت سال به طول انجامید و در نهایت با پذیرش قطعنامه 598 از سوی دو طرف پایان یافت.
با میانجیگیری الجزایر اختلافات میان ایران و عرقا بر سر اروندرود به صورت موقت فیصله پیدا کرد و دو کشور به توافقاتی جهت پایان بخشیدن به اختلافات میان خود دست یافتند.
ضیافت محمدرضا و فرح پهلوی به مناسبت سفر عبدالرحمن عارف، رئیسجمهور عراق، به ایران
شماره آرشیو: 1-1524-252م
پی نوشت:
۱. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، تهران، نشر پیکان، ۱۳۸۰، صص ۳۹ و ۴۰.
۲. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفوریه تا پایان جنگ دوم جهانی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۳، صص ۳۹۰ـ ۳۹۵.
3. آزرمیدخت مشایخ فریدونی، مسائل مرزی ایران و عراق و تاثیر آن در مناسبات دو کشور، تهران، امیرکبیر، ص 197.
4. بنگرید به: روحالله پورطالب، روابط سیاسی ایران و عراق بعد از انقلاب اسلامی، تهران، مرکز مطالعات خلیج فارس، مؤسسه مطالعات ژئوپلیتیک، استراتژیک، تاریخ و جغرافیای خلیج فارس.
http://www.persiangulfstudies.com/fa/pages/809
5. احمد میرفندرسکی، دیپلماسی و سیاست خارجی ایران از ۳ شهریور ۱۳۲۰ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، تهران، نشر پیکان، ۱۳۸۲، صص ۱۹۴ ـ ۱۹۶.
6. همان، ص 197.
7. ظهور امپریالیسم ایران در منطقه و تحلیلی بر روابط ایران و عراق، تهران، انتشارات شباهنگ، 1354، ص 95.
8. حسن یکتا، «ایران و عراق از عهدنامه الجزایر تا رویارویی»، زمانه، ش 2 (1381)، ص 45.