جهان خانم فرزند محمدقاسم خان قاجار قوانلو در 1220ق متولد و در 15 سالگی به حکم فتحعلی شاه و بنابه وصیت آقامحمدخان قاجار به عقد محمدمیرزای ولیعهد درآمد. حاصل این ازدواج 2 فرزند یکی دختر به نام عزتالدوله و دیگری پسری به نام ناصرالدین میرزا بود که از سوی محمدشاه به ولیعهدی برگزیده شد. پس از فوت محمدشاه قاجار، جهان خانم که در تهران بود تا رسیدن فرزندش از تبریز به تهران قدرت را در دست گرفت و طی نامهای به حکام ولایات اعلام کرد که تا رسیدن ناصرالدین شاه به تهران او حکومت میکند. فرامین این دوره با مهر وی تأیید میشد. عبارت یکی از مهرهای وی چنین است : « شه جم نگین را مهین مادرم».
او بلافاصله پس از در دست گرفتن قدرت، حاج میرزا آقاسی را از صدارت برکنار و به انتخاب خود صدراعظمی برگزید. پس از به سلطنت رسیدن ناصرالدین شاه جهان خانم ملقب به مهدعلیا شد و در دربار، صاحب قدرت بسیار بود. لیدی شیل، همسر وزیرمختار انگلیس در ایران پس از ملاقات با مهدعلیا چنین ترسیم میکند: « او خیلی باهوش است و در اغلب امور مملکتی دخالت دارد... مادر شاه از من سوالات متعددی درباره ملکه [ویکتوریا] نمود و ازجمله میخواست بداند که او چگونه لباس میپوشد و چند پسر دارد. از من خواست تصویری از ملکه را به او نشان دهم ولی من از اینکه تصویری از ملکه را به همراه نداشتم خیلی متأسف شدم. مادر شاه در ضمن در مورد وضع تئاتر در انگلستان نیز خیلی کنجکاوی کرد.» 1 مهدعلیا نتوانست با داماد خود امیرکبیر رابطه مناسبی برقرار کند و دربار ناصری، عرصه مطلوبی برای جولان این دو نبود چرا که هر دو خواهان آن بودند که از اقتدار شاهانه استفاده کنند. این منازعه تا پایان صدارت امیر ادامه داشت و سرانجام تدابیر مهدعلیا بود که حکم مرگ امیر را صادر کرد.
او در نامهای خطاب به شاه که عازم نخستین سفر خود به فرنگستان بود نوشت: « خداوند عالم ان شاءالله وجود مبارک شما را از جمیع بلیات حفظ کند. این روزها دیگر رسیدن انزلی و نشستن به دریا نزدیک است همه را به گرفتن ختم و دعا مشغولم، ان شاءالله به شما خوش خواهد گذشت، از تماشاها و سیاحتها، ولی ان شاءالله به فراموشخانه تشریف نخواهید برد اگر ببرید شیر هشت ماه داده را حلال نخواهم کرد. ان شاءالله فراموش نخواهید کرد». 2
جهان خانم مهدعلیا در سال 1290هـ . ق. در تهران درگذشت. شاه در این خصوص نوشت : « امروز معلوم شد که بیچاره والده ما اوقاتی که من برلن بودم فوت شدهاند و نعش هنوز در مسجد شاه است... دود از کله آدم برمیخیزد انا لله و انا الیه راجعون...» 3
پی نوشت:
________________________________
1. خاطرات لیدی میشل، ترجمه حسین ابوترابیان. تهران، نشرنو، 1362. صص 74-71 .
2. روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه در سفر اول فرنگستان. به کوشش فاطمه قاضیها. تهران، سازمان اسناد ملی ایران، ص 434 .
3. همان، ص 392 .