یکی از جدّیترین مشکلاتی که رضاخان در کار تجدید سازمان ارتش با آن روبهرو بود، سطح نازل تحصیلات و عدم صلاحیت و شایستگی افسران بود. تعداد کمی از افسران ایران با صف و تشکیلات یک ارتش منظم و علوم جنگهای جدید آشنا بودند؛ برای همین در درجه اول با این توجیه، بخشی از دانشآموزان را برای تحصیل فنون نظامی به اروپا فرستادند، اما بررسی اظهارات رضاخان نشان میدهد در این اعزام محصل، اهداف دیگری در اولویت قرار داشت
بهرغم همه تبلیغاتی که رضاخان با اخراج مستشاران خارجی (بهخصوص انگلیسیها) و طرح ادعای اداره قشون توسط ایرانیها انجام میداد، بررسی مواضع و اقدامات بعدی او نشان میدهد وی در امور تربیتی نظامیان، رویکرد جریان روشنفکری غربزده را مد نظر داشت و بعدها تلاش کرد با همان رویکرد غربی از آموزشهای نظامی به حوزه وسیعتر اجتماعی گام بردارد.
پس از جنگهای ایران و روسیه، عقبماندگی ایران از کشورهای اروپایی آشکار شد. در مقام چاره راهکار بزرگان قاجار اعزام محصل جهت کسب علوم و فنون از غرب بود. بعدها به سبب بههمریختگی اوضاع ایران این نیاز به مراتب بیشتر احساس شد و محصلان اعزامی بعد از بازگشت تأثیرات خوبی در حوزه تخصصی خود برجای گذاشتند. البته آفتی نیز با اعزام محصل به اروپا وارد کشور شد که در تاریخ معاصر ایران، آن را جریان منورالفکری یا روشنفکری غربزده نامیدهاند. تبعات منفی اعزام محصل به اروپا از آنجایی آغاز شد که شاید به صورت طبیعی برخی محصلان اعزامی فارغ از آموزش علوم و فنون غربی، جذب فرهنگ و آدابی شدند که سنخیتی با جامعه ایران نداشت. در ادامه گروهی عامدانه تلاش کردند فرهنگ غربی را جانشین فرهنگ ایرانی کنند؛ مقولهای که در دوره رضاشاه با ابعاد گستردهای پیگیری شد و به نوعی ادامه جریان روشنفکری غربزده بود.
اقدامات رضاشاه برای اعزام محصل در حوزه نظامی ادامه فعالیت روشنفکران غربزده بود که با تئوریپردازی ملکمخان، طالبوف، آخوندزاده و... قوام یافته بود. در نگاه ملکمخان غرب نماد ترقی و پیشرفت بود و رسیدن به این الگو در تبعیت و پیروی کامل از تمدن و فرهنگ غربی میسر میشد. او در وابستگی به تمدن غرب تا جایی پیش رفت که اعتقاد داشت تنها راه ترقی ایران تبعیت کامل و بیچون و چرا از فرهنگ غربی است. ملکم طرحهایی برای انسانسازی ایرانی به مانند انسان اروپایی داشت. او در خصوص لزوم اخذ تمدن از اروپا راه افراط پیمود و شدیدا باور داشت افراد ایرانی نمیتوانند به تنهایی عامل اجرای نقشه پیشرفت و توسعه گردند.
ملکم برای غلبه به مشکلات، توصیههایی داشت که اعطای امتیاز به کمپانىهاى خارجى، تسهیل ورود مستشاران خارجی به ایران و فرستادن دانشجویان به خارج از جمله آنها محسوب میشد. او در رابطه با اعزام دانشجو معتقد بود دولت باید هزار شاگرد به فرنگستان بفرستد که تحصیل علوم و فنون جدید کنند و آدم بشوند. درست مانند ملکمخان، آخوندزاده نیز طرفدار افراطی فلسفه تحصلى پوزیتیویسم و مظهر بارز غربزدگی بود. وی در آن مقطع علوم غربی (تجربی) را مقدم بر هر شناختی به خصوص فراتر از آموزههای دینی میدانست و عقل را تنها منبع شناخت آدمی میخواند.
وی شیفته فرهنگ غرب بود و بهصراحت اعلام میکرد هر ملتی برای رسیدن به مسیر پیشرفت و تمدن چارهای جز تقلید از غرب و فرهنگ آن ندارد. این اعتقاد بدین خاطر بود که او مخالف دین بود و امور شرعی و دینی را امری منسوخ و متعلق به گذشته و علوم غربی را متعلق به امروز بشریت میخواند. طالبوف هم یکی دیگر از مروجان فرهنگ و تمدن غربی بود. او براى علم ارزش والایى قائل بود و کمال نفس آدمى و نیکبختى جامعه انسانى را در ترقى و نشر علم مىپنداشت. وى تمدن جدید غرب را جهانشمول میدانست و خواهان اخذ دانش و فن و اصول و بنیادهاى اجتماعى و سیاسى جدید غرب بود.1
با روی کارآمدن رضاخان، بهرغم همه تبلیغاتی که برای بیرون راندن مستشاران خارجی در ایران شد، اعزام محصل به خارج در ابعاد گستردهای آغاز گردید و بازخوانی اظهارات رضاخان نشان میدهد او مروج و مجری تفکرات جریان روشنفکری در میان نیرویهای نظامی بود. البته برای توجیه این اقدام به کمبود نیروی متخصص ارجاع داده میشد. واقعیت هم این بود که یکی از جدّیترین مشکلاتی که رضاخان در کار تجدید سازمان ارتش با آن روبهرو بود، سطح نازل تحصیلات و عدم صلاحیت و شایستگی افسران بود.
اگر در اعزام دانشجو به خارج برای جریان روشنفکری یک نقد وارد باشد و آن را نابودی فرهنگ ایرانی در مقابل فرهنگ غربی بدانیم، برای رضاخان اتلاف منابع ملی را هم باید اضافه کرد
تعداد کمی از افسران ایران با صف و تشکیلات یک ارتش منظم و علوم جنگهای جدید آشنا بودند و تلاش خاصی هم برای کسب تجارب جنگ جهانی اول که ارتشهای اروپایی در آن زمان مشغول فراگیری آن بودند، به عمل نیامده بود. برای همین در درجه اول با این توجیه، بخشی از دانشآموزان را برای تحصیل فنون نظامی به اروپا فرستادند. اما بررسی اظهارات رضاخان نشان میدهد در این اعزام محصل، اهداف تربیتی بر اهداف علمی و نظامی برتری داشت و او رویکرد و توصیه ملکم و دیگران را اجرا میکرد. دلیل اول این است که او در سخنرانی خود برای محصلان اعزامی به خارج در 22 شهریور 1309، ضمن تفکیک تفاوت تربیت و آموزش گفت: «... مقصود ما از اعزام شما به خارجه تربیت است؛ زیرا میبینم که ممالک غرب و ملل غربی بهواسطه تربیت کامل مقام عالی و شامخی بهدست آوردهاند و به این درجه رسیدهاند. اگر مقصود از اعزام شما به خارجه صرفا تعلیم و تحصیل علم بود، اعزام شما لزومی نداشت؛ زیرا ممکن بود که در مملکت خودمان به وسیله استخدام معلمین و اقدامات دیگری به حدی که فعلا کافی بشود وسایل تعلیم شما را فراهم کنیم، ولی منظور اصلی ما تربیت شما بود و همه میدانیم که از حیث تربیت کلیه ملل شرقی و ایران به خصوص خیلی عقب هستند، اکنون ما این طور تشخیص دادهایم که سعادت مملکت از تربیت افراد آن حاصل میشود و تکمیل تربیت جوانان ایرانی فقط به وسیله اعزام آنها به ممالک خارجه حاصل میگردد. باید به خارجه بروند و تحصیل علم و تربیت کنند و ملل شرق اگر بخواهند تربیت شوند ناچار باید به ممالک غرب بروند و شاید ما بتوانیم به وسیله اعزام شما جوانان حساس و باذوق ایرانی به خارجه مملکت خود را به کلی عوض کنیم و آن را با قدمهای محکمتر و بلندتری به سوی ترقی ببریم... سال دیگر هم پسر خود را با شما میفرستم. خیلی فکر کردم دیدم باید فرستاد. بلی باید فرستاد. ناچار تصدیق میکنم که ما مردمان دیگری هستیم و آنها مردمان دیگر».2
دلیل دوم، این است که در دوره رضاشاه کمیسیونی برای بررسی کتابهایی که قرار بود چاپ شود تشکیل شده بود.3 این کمیسیون که با عنوان «کمیسیون انطباعات کل قشون» شناخته میشد برای تجددگرایان شناختهشده بود و ورای مطالبی که اعضای کمیسیون تهیه میکردند پیشنهاداتی نیز از اروپا برای آنها میرسید. ازجمله شخصی به نام میر حسینخان حجازی در 15 خرداد 1306 از یک مدرسه آمریکایی در ایران کتابی با عنوان «نسل آینده» برای چاپ و استفاده سربازان معرفی کرد.4 یا اینکه برای مجله «قشون» در 8 تیر 1306 کتابی با عنوان «راهنمای شوهران جوان» ترجمه و ارسال شد و ادعا گردید این کتاب میتواند دیدگاه سربازان و نظامیان را در خصوص مسائل مشترک زناشویی تغییر دهد. این کتاب تألیف دکتر استال آمریکایی است و در ایران ترجمه شده است.5 کتابهایی که فرهنگ غربی را تبلیغ میکردند مکمل کتابها و آموزشهایی بودند که تلاش میشد از آنها برای نظامیگری و شکلدهی به فرهنگ نظامی استفاده شود.
در این راستا کتاب «ارتش مقدم بر همه چیز» در سال 1317 توزیع شد و هدف از انتشار آن کمرنگ کردن باورهای مذهبی سربازان و نظامیان بود.6 این اقدامات را باید با سالهای اولیه فعالیت رضاخان در ارتش مقایسه کرد که سمتی مانند قاضی عسگر وجود داشت تا به امور شرعی نظارت نماید! در یک جمعبندی میتوان گفت: در مقابل موجی که برای تبلیغ فرهنگ غربی آغاز شده بود ترویج فرهنگ اسلامی به مرور کنار زده شد؛ برای نمونه در سال 1306، کتاب «مدیحهالمعصومین» بهرغم تلاشهای نویسنده در نهایت منتشر نشد. از نویسنده این کتاب، نامهها و اسناد متعددی جهت پیگیری چاپ این کتاب و نامهنگاریهای او با دفتر مخصوص شاهنشاهی وجود دارد که در نهایت راه به جایی نبرد.7
دلیل سوم، اینکه در این دوره با اینکه عمده محصلان برای امور نظامی اعزام میشدند، اما به مرور اعزام دانشجو به حوزههای دیگر نیز تعمیم داده شد. به واقع کاری که رضاخان انجام داد این بود که تلاش کرد امور تربیتی مورد نظر خود را از آموزشهای نظامی به حوزه وسیعتر اجتماعی بسط دهد؛ لذا اگر بر جریان روشنفکری یک نقد وارد باشد و آن را نابودی فرهنگ ایرانی در مقابل فرهنگ غربی بدانیم، برای رضاخان اتلاف منابع ملی را هم باید اضافه کرد؛ چرا که به سبب روحیه خاص رضاخان که شخصا به جای همه تصمیم میگرفت و مانع هر گونه ابتکار و استفاده از تخصص محصلان اروپارفته بود، عملا صرف هزینه گزاف گسیل دانشآموز به اروپا بیفایده بود.
به نظر میرسد رضاخان به سبب زندگی همیشه در مناقشه خود، فعالیت نظامیان تحصیلکرده و آگاه را برای آینده خود خطرناک میدانست. او بنا به تربیت قزاقی خود تنها به ارتش مطیع متکی بود و از ارتش نیز پادگانهای تهران برای او فوقالعاده اهمیت داشت. او نیروهای مستقر در تهران را هم به دو لشکر کاملا هم قوه، یعنی لشکر یک به فرماندهی کریم آقاخان بوذرجمهری و لشکر دوم به فرماندهی علی آقاخان نقدی تقسیم کرده بود تا در صورت بروز خطر آنها را کنترل نماید؛ یک فرمانده بیسواد (بوذرجمهری) در مقابل یک فرمانده تحصیلکرده (نقدی).8
بررسی اظهارات رضاخان نشان میدهد در اعزام محصل به خارج، اهداف تربیتی بر اهداف علمی و نظامی برتری داشت و او رویکرد و توصیه ملکم و دیگران را اجرا میکرد
رضاشاه پهلوی در میان اولین گروه از محصلان اعزامی به اروپا
شماره آرشیو: 130368-275م
پی نوشت:
1. مؤسسه فرهنگى قدر ولایت، تاریخ تهاجم فرهنگى غرب؛ میرزا ملکمخان، تهران، مؤسسه فرهنگى قدر ولایت، 1372، ص 33.
2. یادگار گذشته: مجموعه سخنرانیهای اعلیحضرت فقید رضاشاه کبیر، گردآورنده: سرهنگ عبدالرضا صادقیپور، تهران، نشر جاویدان، 1346، ص 54.
3. آرشیو اسناد ودجاء ـ مقطع قبل از 1320 ـ بخش اداری، قسمت منابع انسانی، زونکن 8، پرونده 867.
4. آرشیو اسناد ودجاء ـ مقطع قبل از 1320 ـ بخش اداری، قسمت منابع انسانی، زونکن 12، پرونده 1601
5. آرشیو اسناد ودجاء ـ مقطع قبل از 1320 ـ بخش اداری، قسمت منابع انسانی، زونکن 12، پرونده 1607
6. آرشیو اسناد ودجاء ـ مقطع قبل از 1320 ـ بخش اداری، قسمت منابع انسانی، زونکن 8، پرونده 901
7. آرشیو اسناد ودجاء ـ مقطع قبل از 1320 ـ بخش اداری، قسمت منابع انسانی، زونکن 12، پرونده 1605
8. خاطرات نصرالله انتظام: شهریور 320 از دیدگاه دربار، تهران، انتشارات سازمان اسناد ملی، 1373، ص 18.