«گرایشهای سیاسی و تئاتر تهران پس از شهریور 1320» در گفتوشنود با زندهیاد داریوش اسدزاده
روزهایی که بر ما گذشت، تداعیگر چهلمین روز درگذشت هنرمند دیرپا و مردمی کشورمان، زندهیاد داریوش اسدزاده بود؛ هم ازاینروی و در نکوداشت مقام هنری وی و نیز همکاریهای ارزندهاش با پژوهشکده تاریخ معاصر، گفتوشنودی با آن مرحوم با موضوع «گرایشات سیاسی و تئاتر تهران پس از شهریور 1320» را به شما تقدیم میکنیم. روحش شاد.
پس از شهریور 1320 و با توجه به رها شدن جامعه از یک دیکتاتوری بیستساله، نوعی سیاستگرایی در اصناف گوناگون اجتماعی پدیدار شد که قطعا هنرمندان نیز از این قاعده مستثنی نبودند. با توجه به حضور دیرین شما در عرصه تئاتر، این هنر چگونه سیاسی شد؟
به نام خدا. قبل از پیدا شدن سر و کله تودهایها در سالهای 1321 و 1322، در هنرستان هنرپیشگی هیچ نوع گرایش سیاسی وجود نداشت، ولی از دهه 1320، حزب توده بهشدت فعال شد و توانست در تمام اصناف و گروههای اجتماعی، از جمله هنرمندان نفوذ زیادی پیدا کند. در سال 1322 سندیکای هنرمندان با ریاست فضلالله بایگان تأسیس شد که من، اصغر تفکری و بدری هورفر هیچوقت در آن شرکت نکردیم؛ چون من هیچوقت به فعالیتهایی که به جریانهای حزبی وابسته بودند اعتقاد نداشتم و ندارم. علتش هم این است که احزاب سیاسی پس از مدتی از بدنه اجتماع دور میشوند و راه خودشان را میروند. من همواره تلاش کردم آلوده این مسائل نشوم و در هنر به دنبال حقیقت بالاتری بودهام.
شخص مرحوم عبدالحسین نوشین تا چه حد توانست گرایشهای چپ را به تئاتر تهران بیاورد؟
بههرحال حزب توده در تمام نهادهای جامعه نفوذ کرده بود و طبعا بسیاری از هنرجوهای هنرستان هنرپیشگی هم تحت تأثیر آن قرار گرفته بودند. مرحوم عبدالحسین نوشین ــ که انصافا در پیشبرد تئاتر ایران نقش بهسزایی داشت ــ از کادرهای مرکزی حزب توده بود، منتهی کسانی که با تماشاخانه تهران قرارداد بسته بودند، نمیتوانستند در گروههای نمایشی دیگر فعالیت کنند؛ بنابراین طبیعتا تا وقتی که در استخدام تماشاخانه تهران بودند، فعالیت در گروه نمایشی نوشین هم برایشان میسر نبود. در مجموع گروه نوشین، محدود به علاقهمندان و شاگردان خودِ آن مرحوم بود.
یکی از هنرهای سیاسی یا نیمهسیاسی در آن دوره، هنر پیشپردهخوانی است. نقطه آغاز این هنر محل اختلاف نظر راویان و تحلیلگران است. شما دراینباره چه دیدگاهی دارید؟
از مرحوم اسماعیل مهرتاش یک فایل صوتی باقی مانده که گفته است: پیشپردهخوانی در سال 1308 یا 1309 در هنگام اجرای یکی از کارهای میرسیفالدین کرمانشاهی توسط مجید محسنی و حمید قنبری شروع شد. این روایت کاملا غلط است؛ چون حمید قنبری ــ که همکلاس خودم بود ــ در آن سالها کودک بود و مجید محسنی هم یک دوره قبل از ما وارد هنرستان شده بود. این موضوع را که میگویند اولین پیشپرده را مجید محسنی در سال 1318 اجرا کرد، اشتباه است. پیشپردهخوانی را اولینبار احمد منزوی در سال 1321 و در تماشاخانه تهران اجرا کرد. قضیه از این قرار بود که در دهه 1320، برای تغییر دکور تئاتر وقت زیادی صرف میشد. هر نمایش هم سه یا چهار پرده داشت که باید دکورش را تغییر میدادید. در فاصله ده پانزده دقیقه تغییر دکور برای اینکه تماشاچیها خسته نشوند، پیشپرده را درست کردند. مضمون پیشپردهها بیشتر نقد اوضاع اجتماعی وسیاسی بود؛ مثلا آن روزها به مردم کوپن تریاک میدادند و پرویز خطیبی دراینباره شعری سروده بود که احمد منزوی در سال 1321 آن را در یک پیشپردهخوانی در صحنه تماشاخانه تهران اجرا کرد. اجرای بسیار جالبی هم بود. همیشه در سالن نمایش حداقل یک پلیس برای مراقبت از مردم حضور داشت. آن شب وقتی پس از اتمام پرده اول نمایش چراغهای سالن خاموش شدند و بعد چراغهای جلوی سن روشن و برنامه و نام هنرمندان اعلام شد، یکمرتبه از وسط سالن یک نفر فریاد زد: «بردند، بردند، دزدیدند!» مردم همه آشفته شدند و سالن به هم ریخت. پلیس دخالت کرد و مردی از وسط جمعیت بیرون آمد و روی صحنه رفت و در جای مقرر ایستاد و رو به مردم گفت: «بردند. بردند.» بعد موزیک شروع کرد به نواختن و او خواند: «گم شده کوپن تریاکم/ آقایون، خانوما» مردم روی صندلیهایشان نشستند و فهمیدند این بخشی از نمایش بوده است. درهرحال اولین کسی که پیشپردهخوانی را باب کرد احمد منزوی بود. علت این نامگذاری هم این بود که اجرا جلوی پرده نمایش انجام میشد. این کار کاملا یک کار ابتکاری و برای پر کردن زمان تغییر دکور بود و قبلا نه در غرب و نه در شرق سابقه نداشت و کاملا ابداع خودمان بود. البته در غرب عدهای جلوی صحنه میآیند و اجراهایی هم دارند، اما پیشپردهخوانی در تئاتر ما، کاملا ابتکار خودمان بود.
در آن دوره بیشتر چه کسانی پیشپردهخوانی میکردند؟ چون در این فقره هم بین برخی تاریخنگاران اختلاف است.
افراد زیادی هم از پیشپردهخوانی شروع کردند و بعدها هنرمندان بزرگی شدند؛ از جمله عزتالله انتظامی، حمید قنبری، مجید محسنی، جمشید شیبانی، مرتضی احمدی، نصرت کریمی، عبدالعلی همایون و ناهید سرافراز که با قنبری همراهی میکرد. در کتاب «ترانه نمایشنامههای پیشپردهخوانی» اردشیر صالحپور برخی از افراد به عنوان پیشپردهخوان آمدند که پیشپردهخوان نبودند؛ از جمله جعفر بزرگی که در خیابان اسماعیل بزاز مغازه لوازم برقی داشت. موقعی که مدیر داخلی تماشاخانه تهران بودم، در دهه 1340 از او میکروفون و بلندگو کرایه میکردم و میآمد و برایمان نصب میکرد. صدای خوبی داشت و ضرب هم خوب میزد و گاهی در مجالس خوانندهها را همراهی میکرد. بعد از انقلاب توسط عطاءالله زاهد به سینما آمد.
نام دیگری که در این کتاب به عنوان پیشپردهخوان آمده مرتضی حنانه است که این هم اشتباه است. او موسیقیدان معروف و متبحری بود و هرگز پیشپردهخوانی نکرد. همینطور مصطفی اسکویی، محمدعلی جعفری، اکبر گرجستانی، هوشنگ سارنگ که بازیگر معروف و هنرپیشه اول تئاتر بود و اصلا پیشپردهخوانی در شأن او نبود. حسین سرشار هم که به اروپا رفت و در آنجا درس موسیقی خواند و خواننده اپرا بود. عیسی صفایی شغلش حسابداری بود و به تئاتر علاقه داشت، اما یادم نمیآید یک وقتی در جایی خوانده باشد. مینو شفیعی هم که بچه بود و پدرش بازیگر تئاتر بود و اصلا در سنی نبود که بتواند پیشپرده بخواند. مرسده بایگان هم بچه بود و نقش بچهها را در تئاتر بازی میکرد. زلیخا جهانبخش و اعلم دانایی هم پیشپردهخوان نبودند.
پیشپردهخوانی در تماشاخانه تهران تا سال 1329 اجرا میشد و از آن به بعد ادامه پیدا نکرد، ولی در تئاترهای دیگر کموبیش ادامه داشت. بیشتر مضامین پیشپردهخوانیها انتقادی و درباره مسائل روز مثل حقوق کارمندان، وکیل مجلس شدن زنها، گردش در خیابان لالهزار و کوپن تریاک بود. این مضامین به صورت کمدی بیان میشدند. در دورهای که پیشپردهخوانی شکل گرفت، فضای سیاسی ـ اجتماعی تا حدودی باز بود و میشد بعضی از انتقادات را در قالب طنز ارائه کرد. مردم هم از پیشپردهخوانی خیلی خوششان میآمد و از آن استقبال میکردند، بهطوری که حتی اگر نمایش مهمی مثل تاجر ونیزی شکسپیر اجرا میشد، مردم پیشپردهخوانی را بیشتر دوست داشتند. به این ترتیب پیشپردهخوانی، که در ابتدا فقط برای پر کردن فواصل پردههای نمایشهای مهم ابداع شده بود، خود به صورت یک نمایش پرطرفدار و مستقل درآمد.
چه وقایعی موجب شد که پیشپردهخوانی، که بیشتر مضامین سیاسی و اجتماعی داشت، محدود شود؟
بعد از ترور شاه در سال 1327 فضای سیاسی و اجتماعی بستهتر شد و درنتیجه بار انتقادی و اجتماعی پیشپردهخوانیها هم کم شد. پیشپردهخوانیها همیشه با موسیقی همراه بودند و افرادی چون خادم میثاق، پورتراب، حسن رادمرد، ظهیرالدینی و سپری آهنگهای لازم برای پیشپردهخوانیها را میساختند. البته موسیقی برای سایر آثار تماشاخانه تهران هم به عهده آنها بود. اشعار پیشپردهخوانیها را هم غالبا ابوالقاسم حالت، کریم فکور و پرویز خطیبی میسرودند.
اوج پیشپردهخوانی سالهای 1321 تا 1327 بود که آزادی نسبی سیاسی و اجتماعی وجود داشت، اما همانطور که اشاره کردم، با ترور شاه فضا بسته شد. بعد از کودتای 28 مرداد هم که پیشپردهخوانی سر از کافهها درآورد و بهکلی پیش پا افتاده و سخیف شد و دیگر نمیشد به آن پیشپردهخوانی گفت. به نظر من بهترین شاعر پیشپردهخوانی پرویز خطیبی و بهترین پیشپردهخوان مجید محسنی بود. نهایتا بسته شدن فضا و توسعه نگاه امنیتی مسئولان وقت به این هنر ارزشمند اجازه پیشرفت و پویایی بیشتر نداد. شاید اگر ادامه پیدا میکرد، به جاهای خیلی بهتر و جالبتری میرسید.