تهیه و تنظیم: فرهاد قلیزاده
جمعه 16 ـ پنجشنبه 29 اسفند 1348
«... هر چه در توان داشتم انجام دادم تا میانجی پریسیما،1همسر والاحضرت عبدالرضا، بشوم که یازده سال است از دربار طرد شده... ولی فقط خشم شاه را برانگیختم. گفت: "این زنیکه چادر سرش میکرد و پنهانی به دیدن دکتر
مصدق میرفت، بعد هم شایعاتی را پخش میکرد و در دربار پشت سر من غیبت میکرد. در آن زمان من وارث ذکور نداشتم. خوب به یاد میآورم که یک روز با پریسیما در باغ کاخ قدم میزدیم. پسرش به طرف ما دوید و درحالیکه او به طرف ما میآمد، برگشت و به من گفت: از هماکنون نشانههای پادشاهی ایران را در ناصیه او میبینم. تحمل من هم اندازهای دارد و حقیقتا این زن بیشتر از حدی که بشود او را بخشود پایش را از گلیم خودش درازتر کرده است." من هم احساس کردم که پایم را از گلیمم بیشتر دراز کردهام.»2
عبدالرضا پهلوی و پری سیما زند به اتفاق فرزندشان کامیار
شماره آرشیو: 5778-11ع
پی نوشت:
1. شاه پس از جدایی از ثریا قصد داشت با ماریا گابریلا، دختر پادشاه سابق ایتالیا، ازدواج کند. ابتدا همه چیز بر وفق مراد پیش رفت و بهرغم تفاوت در مذهبهایشان، راه حل رضایتبخشی پیدا شده بود، اما پرنسس گابریلا، بدون هیچ هشدار قبلی، ناگهان تغییر عقیده داد. شاه تردید نداشت که پریسیما در این قضیه مقصر بوده و با شایعهپراکنی در مورد فساد دربار پهلوی، شاهزاده خانم ایتالیایی را فراری داده است.
2. اسدالله علم، گفتگوهای من با شاه (خاطرات محرمانه امیراسدالله علم)، ج 1، تهران، طرح نو، بهار 1371، صص 211ـ212.