بلافاصله پس از پیوستن ایران به پیمان بغداد، سیل یادداشتهای اعتراضی از مسکو روانه ایران شد؛ فصل مشترک تمامی این یادداشتها نیز این بود که شوروی به هیچ وجه ادله ایران برای پیوستن به این پیمان را کافی نمیداند
تقابلهای ایران و روسها در عصر پهلوی دوم؛
چرا شوروی با پیمان بغداد کنار نیامد؟
1 آبان 1398 ساعت 9:56
بلافاصله پس از پیوستن ایران به پیمان بغداد، سیل یادداشتهای اعتراضی از مسکو روانه ایران شد؛ فصل مشترک تمامی این یادداشتها نیز این بود که شوروی به هیچ وجه ادله ایران برای پیوستن به این پیمان را کافی نمیداند
مقابله با نفوذ شوروی و البته در رأس آن ایدئولوژی مارکسیسم که همواره از این کشور به مشام میرسید سبب شده بود به ویژه در دوران جنگ سرد راهکارهای متعددی برای مقابله با آن در نظر گرفته شود. پیمانهایی همچون ناتو و سیتو اساسا ماهیت وجودی خود را از فوبیای کمونیسم گرفته بودند و پیمان بغداد نیز در این راستا منعقد شده بود. ایران در سالهای بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ چرخشی اساسی در سیاست خارجی خود ایجاد کرد و آن هم این بود که رسما به جای انگلستان، جانب آمریکا را گرفت و در بسیاری از عرصههای بینالمللی از منویات این کشور تبعیت میکرد که یکی از نمودهای آن پیمان بغداد و پیوستن به آن در سال ۱۹۵۵ بود. در واقع حضور در پیمان بغداد، موضعگیری ایران در جنگ سرد را به صورت علنی مشخص کرد و آن هم حمایت از آمریکا در مقابل شوروی به بهانه مقابله با نفوذ کمونیسم بود.
ماجرای یک پیمان
در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد، دولت شوروی در عرصه بینالملل درصدد تقویت جایگاه خود برآمد و تا حدود زیادی به این امر نیز نائل شد و همین مسئله زنگ خطر را برای سیاست خارجی آمریکا به صدا درآورد. در این زمان جان فاستر دالس در جایگاه وزیر امور خارجه آیزنهاور معتقد بود سیاست «سد نفوذ» رئیسجمهور هری ترومن دیگر کارساز نیست و باید آن را کنار گذاشت؛ زیرا این سیاست دیگر توان مقابله با بحرانهای منطقهای را ندارد.۱ مولود این جهتگیری، تولد ایده «ایجاد کمربند امنیتی به دور بلوک شرق» بود۲ در واقع آمریکاییها درصدد بودند از پیمان جدیدی به عنوان یک حلقه واسط میان دو پیمان ناتو و سیتو بهره گیرند و از سوی دیگر یک کمربند امنیتی محکم در برابر شوروی ایجاد کنند.۳
در نهایت ایده مشترک جان فاستر دالس و آنتونی ایدن به عنوان وزرای امور خارجه آمریکا و انگلیس به شکلگیری پیمان بغداد منجر شد که ابتدا صرفا میان ترکیه و عراق با هدف تأمین امنیت خاورمیانه به امضا رسید، اما سپس ایران (در دوره صدارت حسین علاء و مقارن با ۳۰ مهر ۱۳۳۴) و پاکستان و انگلیس نیز به آن پیوستند و چون مراحل نهایی انعقاد و مذاکره در مورد قرارداد در عراق صورت گرفت به پیمان بغداد شهره شد.۴ نکته جالب این است که آمریکاییها خود رسما به این پیمان نپیوستند؛ زیرا از سویی نمیخواستند وارد رویارویی علنی با شوروی شوند و از سوی دیگر قصد نداشتند برخی اعراب را با این حرکت از خود برنجانند و به عضو ناظر در این پیمان اکتفا کردند و بر فعالیتهای کمیسیونهای نظامی و اقتصادی این پیمان نظارت داشتند.۵
واکنش قابل پیشبینی شوروی
در بحبوحه جنگ سرد میان آمریکا و شوروی، نوک تیز پیکان پیمان بغداد، به صورت علنی شوروی را نشانه گرفته بود و البته آمریکاییها با کیاست و با عدم پیوستن رسمی به این پیمان خود را از انتقاد شوروی در امان نگه داشته بودند، اما بیشترین هجمه و انتقادات در این زمینه از سوی شوروی متوجه دولت ایران بود. بلافاصله پس از پیوستن ایران به پیمان بغداد، سیل یادداشتهای اعتراضی از مسکو روانه ایران شد و فصل مشترک تمامی این یادداشتها نیز این بود که شوروی به هیچ وجه ادله ایران برای پیوستن به این پیمان را کافی نمیداند. آنها پس از مرگ استالین سیاست «همزیستی مسالمتآمیز» را در پیش گرفته بودند و یکی از اصول سیاست خارجی خود را مخالفت شدید با هر نوع گروهبندی ضد کمونیستی قرار داده بودند۶ و از این زاویه به اقدام ایران در پیوستن به پیمان بغداد خرده میگرفتند.
«بیاعتنا» نخواهیم بود
هنوز مهر و امضای ایران پای پیمان بغداد خشک نشده بود که شوروی سه یادداشت اعتراضی به ایران ارسال کرد و سپس ویاچسلاو مولوتف، وزیر امور خارجه وقت شوروی، نامهای به ابوالقاسم اعتصامی، کاردار ایران در مسکو، تسلیم کرد مبنی بر اینکه شوروی نمیتواند نسبت به پیوستن ایران به پیمانی دفاعی که انگلستان نیز در آن عضو است بیاعتنا باشد.۷ از سوی دیگر، مقامات مسکو بر این کلیدواژه تأکید کردند که پیوستن ایران به پیمان بغداد قطعا با اصل حسن همجواری میان این دو کشور منافات کامل دارد و پیمان بغداد نیز هدفی جز محکم کردن قیدوبندهای استعماری در میان کشورهای عضو این پیمان ندارد.۸
روش دیگری که شوروی در قبال این پیمان در دستور کار قرار داد روش دیرآشنایی بود که آنها بارها و بارها و در مقاطع مختلف تاریخ ایران از جمله در شهریور ۱۳۲۰ و یا در تمام دوران دهه 13۲۰، که اوج فعالیت حزب توده در ایران بود، آن را به کار گرفته و در مواردی نیز به نتیجه رسیده بودند
حربه تبلیغات رسانهای
روش دیگری که شوروی در قبال این پیمان در دستور کار قرار داد روش دیرآشنایی بود که آنها بارها و بارها و در مقاطع مختلف تاریخ ایران از جمله در شهریور ۱۳۲۰ و یا در تمام دوران دهه 13۲۰، که اوج فعالیت حزب توده در ایران بود، آن را به کار گرفته و در مواردی نیز به نتیجه رسیده بودند. آنها بار دیگر به حربه تبلیغات رسانهای در قبال اقدام ایران متوسل شدند. رادیو مسکو بلافاصله پس از پیوستن ایران به پیمان بغداد در بخش فارسیزبان خود شروع به انتقاد از دولت ایران در قبال پیوستن به پیمان بغداد کرد.۹ روزنامههای شوروی نیز اقدام مشابهی در قبال پیوستن ایران صورت دادند.
واکنش ایران
ایران اما در قبال تمامی انتقادات صورتگرفته از سوی شوروی بر این مسئله تأکید میکرد که این پیمان مطابق با منشور ملل متحد است و ایران از حق حاکمیت خود برای پیوستن به این پیمان بهره گرفته است. دولت ایران همچنین طی یادداشت رسمی به دولت شوروی اطمینان داد که به هیچ کشوری اجازه تأسیس پایگاه پرتاب موشک در خاک ایران داده نخواهد شد و این پیمان تنها یک پیمان دفاعی است.۱۰ محمدرضا پهلوی همچنین برای دلجویی و نزدیکی بیشتر به شوروی، عبدالحسین مسعود انصاری را که به خوبی با زبان و فرهنگ روس آشنا بود، به عنوان سفیر ایران در شوروی برگزید، اما مولوتف، وزیر امور خارجه شوروی، نه تنها به سردی از این انتصاب استقبال کرد، بلکه سؤالی اساسی در نخستین دیدار خود با انصاری پیش روی وی گذاشت: «اگر پیمان بغداد یک پیمان منطقهای است، انگلیس در آن چه میکند؟ نقش نظارتی آمریکاییها در کمیسیونهای نظامی و اقتصادی پیمان برای چیست؟»
رایزنی با مقامات شوروی
وظیفه اصلی انصاری در شوروی این بود که دائم با مقامات شوروی دیدار داشته باشد و به آنها اطمینان دهد که پیمان بغداد صرفا یک پیمان دفاعی است و ایران قصد تجاوز و تعرض به هیچ کشوری را ندارد. وی در دیدار خود با مقامات این کشور عنوان میکرد که کشورهای سوسیالیستی نیز در نهایت به این جمعبندی رسیدند که پیمان ورشو را امضا کنند و ایران نیز طبق همین قاعده تأکید بر حق حاکمیت، از ورود خود به پیمان بغداد دفاع میکند. اما نگرانی اصلی مقامات شوروی در این جریان از آمریکا بود؛ در این برهه هنوز موشکهای قارهپیما بهوجود نیامده بود و آنها از تأسیس احتمالی پایگاههایی برای حملات هوایی آمریکا به شوروی در کشورهای همسایه یا تبدیل شدن این کشورها به محلی برای تبلیغات جاسوسی و رادیویی علیه شوروی هراس داشتند.۱۱
اثرات سوء پیوستن ایران به پیمان بغداد همچنان در روابط ایران و شوروی اثرگذار بود و تلاشهای انصاری نیز چندان مؤثر واقع نشد؛ زیرا شوروی در نهایت این پیمان را ضد منافع خود میدید. آنها حتی بلافاصله پس از انعقاد این پیمان و پیوستن ایران به آن، از سفر هفت موسیقیدان خود، که طبق برنامه قرار بود به ایران روانه شوند، جلوگیری کردند و برنج صادراتی ایران را نیز تحویل نگرفتند.۱۲
پیشبینی خروشچف
نقل قولی در همین ایام از خروشچف، دبیرکل حزب کمونیست و نخستوزیر شوروی، درباره آینده پیمان بغداد وجود دارد که آینده این پیمان نیز مشابه آن رقم خورد. وی در این برهه در تحلیل پیوستن ایران به پیمان بغداد عنوان کرده بود که در نهایت این پیمان، علیه شوروی است، اما شوروی صبر میکند تا این پیمان مانند کف صابون بترکد.۱۳ البته در نهایت نیز این گونه شد و با کودتای عبدالکریم قاسم در عراق و متعاقب آن فروپاشی خاندان هاشمی در این کشور، پیمان بغداد نیز ماهیت وجودی خود را سه و نیم سال پس از انعقادش از دست داد.
نتیجهگیری
آمریکا بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال 13۳۲، به بازیگر عمده تحولات ایران و جهان تبدیل شد؛ آنها همواره فوبیایی دائمی از نفوذ شوروی و کمونیسم در خاورمیانه و کشورهای تحت نفوذ خود داشتند و در این راستا تلاش میکردند با پیمانهایی منطقهای متأثر از سیاست جدید خود در عرصه خارجی، کمربندی امنیتی برای کشورهای همپیمان خود در مقابل شوروی ایجاد کنند و کارکرد پیمان بغداد نیز اساسا همین بود. این پیمان تا مدتی روابط ایران و شوروی را رو به سردی برد؛ زیرا شوروی این پیمان را مغایر با اصل حسن همجواری و عدم مداخله در امور کشورهای دیگر میدانست و تا مدت زیادی، چتر پیمان بغداد بر روابط ایران و شوروی سایه افکنده بود.
مولوتف، وزیر امور خارجه شوروی، درباره پیمان بغداد این سؤالی اساسی را مطرح میکرد که «اگر پیمان بغداد یک پیمان منطقهای است؛ انگلیس در آن چه میکند؟ نقش نظارتی آمریکاییها در کمیسیونهای نظامی و اقتصادی پیمان برای چیست؟»
افسران ارشد کشورهای عضو پیمان بغداد در بازدید از تاسیسات اتمی انگلستان
شماره آرشیو: 1-1772-461-الف
پی نوشت:
1. ابراهیم متقی، تحولات سیاست خارجی آمریکا، مداخلهگرایی و گسترش، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران، ۱۳۷۶، ص ۵۵.
2. جواد منصوری، بیست و پنج سال حاکمیت آمریکا بر ایران، بیجا، بینا، ۱۳۶۴، ص ۴۹.
3. ترومن لنچافسکی، رؤسای جمهور آمریکا و خاورمیانه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، البرز، ۱۳۷۳، ص ۹۴.
4. جمعی از نویسندگان، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ جستارهایی از تاریخ معاصرایران، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۷۰، ج ۱، ص ۵۳۳.
5. جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، ج ۱، ۱۳۶۹، ص ۵۷۳.
6. احمد میرفندرسکی؛ در همسایگی خرس؛ دیپلماسی و سیاست خارجی ایران از سوم شهریور ۱۳۲۰ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، تهران، پیکان، ۱۳۸۲، ص ۸۵.
7. روزنامه اطلاعات، ۲۳ مهر ۱۳۳۴.
8. ا.گرانتوسکی، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کیخسرو کشاورزی، تهران، پویش، ۱۳۵۹، ص ۵۵۷.
9. عبدالحسین مسعود انصاری، زندگانی من و نگاهی به تاریخ سیاسی ایران و جهان، تهران، ابن سینا، ۱۳۵۳، ج ۵، ص ۶۰.
10. احمد میرفندرسکی، همان، صص ۸۴-۸۶
11. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، بیجا، مولف، ۱۳۶۸، ص ۱۲۷.
12. پیتر آوری، تاریخ معاصر ایران (از کودتای ۲۸ مرداد تا اصلاحات ارضی)، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، مؤسسه انتشارت عطایی، ۱۳۷۱، ج ۳، صص ۶۱-۶۲.
13. جلالالدین مدنی، همان، ص ۳۳۳.
کد مطلب: 8254