از سال ١٨٥٧م که به موجب قرارداد پاریس، افغانستان از ایران جدا شد، بر سر آب رودخانه هیرمند، میان دو کشور اختلاف بوده است. رود هیرمند یکی از این رودخانههایی است که از کوههای بابا در افغانستان سرچشمه میگیرد و با عبور از چند استان در داخل خاک افغانستان، در نهایت به خاک ایران واصل میشود. این رود در دوره پهلوی ماجراهایی را رقم زد
یکی از مسائلی که در روابط کشورهای همسایه از اهمیت شایانی برخوردار است مسئله سرحدات مرزی و چگونگی مدیریت آن میباشد. این امر به خصوص در مورد کشورهای قارهای از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ کشورهایی که به وسیله مرزهای خاکی و آبی دارای گستره وسیعی از همسایگان میباشند و همین امر بر میزان و دامنه اختلافاتشان با همسایگان میافزاید. مسئلهای که به طور عام در مورد منطقه خاورمیانه و به صورت خاص ایران نیز مورد توجه میباشد. در واقع وجود همسایگان متعدد و داشتن مرزهای طولانی با این کشورها سبب شده است یکی از محورهای مورد بحث ایران با همسایگانش همواره اختلافات مرزهای خاکی و آبی باشد. این مسئله در مورد یکی از همسایگان ایران، یعنی افغانستان، نیز مصداق مییابد؛ کشوری که خود بخشی از ایران بود و به واسطه ضعف حکومت قاجاریه و توطئههای استعماری از ایران جدا شد. موضوع رود هیرمند بهانهای شد تا اختلافات میان دو کشور ایران و افغانستان نهادینه شود و روابط دو کشور در مقاطعی رو به سردی و حتی خصومت گذارد. بر همین اساس، تلاش خواهد شد تا این متغیر مهم در تاریخ روابط دو کشور و بهویژه در دوران پهلوی اول و دوم ارزیابی شود.
قرارداد پاریس و جدایی افغانستان از ایران
دو کشور ایران و افغانستان از علقهها و پیوندهای عمیق تاریخی، فرهنگی، قومی و مذهبی برخوردار میباشند و آنچه امروز با نام کشور افغانستان شناخته میشود از جنگ دوم افغانها با انگلستان و انعقاد عهدنامه «گندمک» با این غول استعماری تا انعقاد معاهده پاریس، بخشی از سرزمین ایران بود، اما امپراتوری بریتانیا بر آن سلطه داشت و در واقع تحتالحمایه بریتانیا محسوب میشد.1 در سال 1275ق، منافع انگلستان اقتضا کرد که افغانستان از خاک ایران جدا و بین ایران و هند حایل شود. درواقع آنچه در تفکیک سیاسی افغانستان از ایران تأثیرگذار بود است، ترفندهایی استعمار انگلیس برای تضعیف سرزمین یگانه مردم افغانستان و ایران بود؛ لذا در زمان ناصرالدینشاه با انعقاد قرارداد پاریس انگلیس به هدف خود رسید و کشور افغانستان استقلال پیدا کرد.2
هیرمند مهمترین موضوع مورد اختلاف میان کابل و تهران
پیش از آنکه نفت نقش محوری خود را در تحولات جهان سیاست ایفا کند آب نیروی محرکی بود که در سپهر سیاسی مناطقی همچون ایران نقش اساسی ایفا میکرد. در واقع آب نقش راهبردی در گستره وسیعی از مناطق کشور و همچنین کشورهای همسایه داشت و این به واسطه آن بود که منطقه با بحران کمبود آب روبهرو بود. به همین دلیل بود که نقش این عنصر اساسی در روابط ایران و افغانستان، با تفکیک سیاسی آن آشکار گردید. مضاف بر این، باید به بازی بزرگ میان روسیه و بریتانیا در این مقطع اشاره کرد که منطقه سیستان در آن از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار بود. در واقع افغانستان به دلیل مجاورت با شمال غربی هندوستان از نقاط مهم و کلید فتح هندوستان بهشمار میآمد و در نتیجه سیستان نقش مهمی در این مسئله داشت.3
در هر صورت، از سال ١٨٥٧م که به موجب قرارداد پاریس، افغانستان از ایران جدا شد، بر سر آب رودخانه هیرمند، میان دو کشور اختلاف بود. بر اساس بند ششم قرارداد پاریس، دو طرف باید هنگامی که دچار اختلاف میشدند میانجیگری انگلستان را میپذیرفتند. این اختلاف برای بار اول در سال ١٨٧٣م، یعنی پیش از روی کار آمدن رضاشاه و در دوران قاجاریه بروز پیدا کرد. مسئله مورد مناقشه تقسیم آب هیرمند بود. در نتیجه حکمیت تبعه انگلیسی، یعنی گلد اسمیت در این مقطع، سیستان به دو قسمت اصلی و خارجی تقسیم و رود هیرمند مرز دو کشور ایران و افغانستان تعیین گردید و آب هیرمند به طور مساوی میان دو طرف تقسیم شد.4
بااینحال کمتر از ربع قرن بعد، یعنی در سال 1896م و در نتیجه اختلافات میان دو کشور بر سر میزان و چگونگی تقسیم آب هیرمند، مکماهون شهروند انگلیسی، که حکم میان دو کشور بود، بر خلاف نظر گلداسمیت، سهم ایران از آب رود هیرمند را به یکسوم کاهش داد. در نتیجه بر پیچیدگی مسئله افزوده شد و اختلافات میان دو کشور بر سر این مسئله شدت یافت.5
هیرمند در دوران پهلوی اول
با استقلال افغانستان از بریتانیا و به رسمیت شناخته شدن آن توسط ایران، که تقریبا مصادف با روی کار آمدن رضاشاه در ایران بود، مذاکرات میان تهران و کابل بر سر این مسئله تنها راه حل مناسب به نظر میرسید. در سال 1302ش، با حمله افغانها به هشتادان و خواف مسئله اختلافات مرزی مجددا مطرح شد. بااینحال به دلیل وجود درگیریهای داخلی در افغانستان مذاکرات میان دو طرف به جایی نرسید و اقدامات در حد مکاتبات میان دو طرف باقی ماند.6
با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، کمیسیونی با شرکت سه متخصص از کشورهای شیلی، آمریکا و کانادا تشکیل شد. نظر این کمیسیون [...] آن بود که ایران درباره آب مورد استفاده از سیستان نسبت به سایر مصارف که بعد از سال ١328 ایجاد شود، حق اولویت دارد و دولت افغانستان نباید به عملیات و کاری دست بزند که موجب عدم تداوم جریان آب و ورود آن به خاک ایران شود. بااینحال، تهران به دلیل آنکه کمیسیون از اقداماتی که دولت افغانستان پیش از سال 1328 انجام داده بود چشم پوشید، از پذیرش رأی کمیسیون امتناع کرد
در همین بازه زمانی بود که افغانها برنامه بلندپروازانهای برای آبیاری در منطقه را شروع کردند و یک کارشناس آلمانی با نام مازوخ را استخدام کردند تا به مطالعه منطقه بپردازد. این امر سبب نگرانی دولت ایران و اصرار آن بر انعقاد توافق برای حفظ سهمیه آب سیستان شد. بااینحال عدم توافق دوباره سبب درگیری میان دو طرف شد و در فروردین 1306 بند لخشک به آتش کشیده شد. این درگیریهای پراکنده ادامه داشت تا اینکه محمد نادرشاه در سال 1308 در افغانستان روی کار آمد.7
روی کار آمدن محمد نادرشاه نیز کمکی به حل این چالش ننمود و مسئله آب دوباره به عامل بحرانزا در روابط دو کشور تبدیل شد. افغانها بند پریان را تصرف کردند و در نتیجه مانع از تداوم جریان آب به سمت ایران شدند. این مسئله سبب تشدید درگیریها میان دو طرف شد. افغانها خواستار اجرای حکمیت مکماهون بودند که این امر با مخالفت دولت ایران روبهرو شد. سفیر ایران در کابل دوبار به صورت مکرر و به خواست وزارت خارجه افغانستان، نظر دولت ایران در مورد حکمیت مکماهون را به وزارت خارجه افغانستان اعلام کرد. «از همان وقتی که مکماهون رأی خود را درباره آب هیرمند صادر کرد دولت ایران مراتب اعتراض خود را به دولت انگلستان، که عهدهدار امور خارجی افغانستان بود، رسانده و مکتوبات آن موجود است و امروز که دولت افغانستان طرف مذاکره است نمیتواند به این مسئله اعتراض کند.»8
این مذاکرات نیز به نتیجهای نرسید تا اینکه در سال 1313 مذاکرات با حکمیت ترکیه آغاز شد و در همان سال با انضمام 160 فرسخ از خاک ایران به خاک افغانستان پایان یافت. دولت ایران برای جلب اعتماد افغانها برای پیوستن به پیمان سعدآباد و جلب دوستی ترکیه حکمیت را پذیرفت. اگرچه انتقادات بسیاری به این تصمیم وارد شد، سیاست رضاشاه در این مقطع بر حسن همجواری و برطرف کردن اختلافات با همسایگان برای رسیدن به یک ائتلاف بود.9
این مسئله زمینه را برای انعقاد قراردادی موقت میان دو طرف فراهم کرد. در سال 1315 ایران و افغانستان قراردادی به نام «کوهک» به امضا رساندند که در آن موافقت شده بود آب هیرمند از یک مبدأ مشخص به صورت مساوی میان دو طرف تقسیم شود. بااینحال این قرارداد نیز اجرا نشد و مجددا دو سال بعد، یعنی در سال 1317، همین مسئله در قرارداد کابل میان دو طرف مطرح شد و طرفین متعهد شدند که از هرگونه اقدامی که موجب عدم دستیابی به آب در کشور دیگری شود جلوگیری کنند، اما کابل به بهانه عدم تصویب این قرارداد در مجلس افغانستان، از اجرای آن نیز امتناع کرد.10
هیرمند در دوران پهلوی دوم
با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، کمیسیونی با شرکت سه متخصص از کشورهای شیلی، آمریکا و کانادا تشکیل شد. نظر این کمیسیون، که «کمیسیون دلتا» لقب گرفت، آن بود که ایران درباره آب مورد استفاده از سیستان نسبت به سایر مصارف که بعد از سال ١328 ایجاد شود، حق اولویت دارد و دولت افغانستان نباید به عملیات و کاری دست بزند که موجب عدم تداوم جریان آب و ورود آن به خاک ایران شود. بااینحال، تهران به دلیل آنکه کمیسیون از اقداماتی که دولت افغانستان پیش از سال 1328 انجام داده بود چشم پوشید، از پذیرش رأی کمیسیون امتناع کرد. پس از آن، تهران و کابل چندین بار بر سر این موضوع گفتوگو کردند که در نهایت به نتیجهای نرسید. با وجود این، در همان مقطع زمانی بود که دولت وقت افغانستان تصمیم گرفت با احداث یک سد مقداری از آب هیرمند را مهار و در اراضی خود مورد استفاده قرار دهد. بدینترتیب، سد کجکی در استان هلمند افغانستان به منظور تأمین آب اراضی جنوب این کشور طراحی شد؛ سدی که در سال ١٣٤٥ش به صورت رسمی به بهرهبرداری رسید. در نتیجه احداث این سد، مقدار آبی که از رود هیرمند به هامون میریخت بسیار کم شد و این باعث نگرانی اهالی سیستان گردید.11
همین امر سبب گردید محمدرضا پهلوی قراردادی را در سال ١٣٥١ با کابل به امضا رساند؛ قراردادی که در سال 1352 به تصویب مجلس ایران رسید. در دیدار نخستوزیر وقت ایران، امیرعباس هویدا، و همتای افغانی او، محمد شفیق، توافق شد سالانه 820 میلیون متر مکعب از آب هیرمند وارد مرزهای ایران شود. در این قرارداد برای زمان پرآبی و کمآبی هیرمند نیز جداولی طراحی شد. بااینحال، از زمان عقد این قرارداد، آب هیرمند پر بود و به دلیل بالا بودن حجم آب رسیده به مرزهای ایران، طرفهای ایرانی و افغانی اهمیت چندانی به رعایت آن نمیدادند؛12 قراردادی که بهزعم برخی همچون اسدالله علم کاملا به ضرر ایران بود و بهخصوص در سالهای کمآبی، سهم ایران از حجم آب ورودی بسیار کم میشد.13 بدین ترتیب قرارداد دیگری به ضرر و زیان کشور بسته شد؛ موضوعی که در سالهای پس از پیروزی انقلاب و حتی تا به امروز به چالشی در روابط دو کشور بدل گشته است.
.
امیرعباس هویدا در سفر به افغانستان هنگام عقد قرارداد
شماره آرشیو: 917-8975ه
پی نوشت:
1. لودویک آدامک، تاریخ روابط سیاسی افغانستان، ج 2، ترجمه محمدفاضل صاحبزاده، انتشارات پاییز، 1384، ص 78.
2. جمیله روح زنده، گذری بر تاریخ روابط سیاسی ایران و افغانستان، تهران، صبحدم، 1384، صص 98-104.
3. کاظم فیروززاده، روس و انگلیس در ایران 1914-1814، ترجمه منوچهر امیری، ج 2، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1371، ص 378.
4. محمدعلی بهمنی قاجار، ایران و افغانستان از یگانگی تا تعیین مرزهای سیاسی، تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1395، ص 193.
5. محمدعلی مخبر، مرزهای ایران، تهران، چاپخانه کیهان، 1324، صص 29-31.
6. داریوش رحمانیان، فضلالله براقی، «جایگاه مسائله آب هیرمند در مناسبات ایران و افغانستان در دوره رضاشاه»، تاریخ ایران، ش 6 (بهار 1389)، ص 45.
7. همان، ص 46.
8. همان، ص 47.
9. حسین مکی، تاریخ بیستساله ایران، ج 6، تهران، امیرکبیر، 1358، صص 362-363.
10. فریدون زند، «مساله آب هیرمند»، نشریه وزارت امور خارجه، دوره دوم، ش 3، صص 47-48.
11. مسعود کوهستانینژاد، «منافع ملی در قربانگاه روابط منطقهای»، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، ش 13 (تابستان 1381)، صص 94-141.
12. https://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/01/10/697620
13. امیراسدالله علم، یادداشتهای علم، ج 6، تهران، معین، 1389، صص 480-481.