«روزهای خدمت در بیت رهبر کبیر انقلاب در آیینه خاطرهها» در گفتوشنود با حاج رضا جعفری
از چه سالی در منزل حضرت امام خدمت میکردید و از شب اولین دستگیری ایشان در سال 1342 چه خاطرهای دارید؟
بسمالله الرحمن الرحیم. من از سال 1341 در منزل حضرت امام بودم. در آن شب وحشتناک، تعداد زیادی از مأموران ساواک و شهربانی برای دستگیری حضرت امام به قم آمدند و همه کوچهها و خانهها و خیابانهای اطراف منزل ایشان را محاصره کردند. نیمهشب بود که چند تن از مأموران رژیم شاه در خانه را به شدت کوبیدند! بعد که دیدند کسی در را باز نمیکند، با طناب خودشان را از دیوار بالا کشیدند و وارد حیاط شدند. تا مدتها اثر دست و پای آنها روی در و دیوار خانه امام باقی مانده بود. بعد در اتاقها را باز کردند، ولی هر چه گشتند امام را پیدا نکردند. بعد مشهدی علی، خادم منزل، را ــ که در اتاق کنار اتاق امام خوابیده بود ــ از خواب بیدار کردند و کتک زدند! پس از آن یک پای او را گرفتند و درحالیکه همچنان کتکش میزدند، او را از این اتاق به آن اتاق بردند تا مُقر بیاید و بگوید که امام کجا هستند، اما مشهدی علی لام تا کام حرف نزد! بعد متوجه شدند که حضرت امام به منزل حاج آقا مصطفی ــ که در جنب خانه ایشان قرار داشت ــ رفتهاند؛ به همین دلیل به آنجا هجوم بردند و با قنداق تفنگ و لگد در خانه را شکستند و وارد شدند.
واکنش حضرت امام چه بود؟
امام وقتی سر و صداها را شنیدند، از اتاق آمدند بیرون و فرمودند: «چه کار دارید؟ چرا مردم را میزنید؟ چرا در را شکستید؟» مأموران وقتی صدای امام را شنیدند، دست از اذیت و آزار بقیه برداشتند و یکی از آنها گفت: «مأموریم که شما را ببریم». امام لباس و قرآنشان را برداشتند و همراه آنها سوار یک ماشین خیلی کوچک شدند و رفتند. ایشان را از آنجا تا بیمارستان فاطمی با همان ماشین بردند و سپس از آنجا با ماشین دیگری به تهران انتقال دادند. ماشین را تغییر داده بودند تا بتواند به داخل کوچه بیاید.
موقعی که حضرت امام در تهران تحت نظر بودند، توانستید ایشان را ببینید؟
بله؛ در آن مدت، چند وقتی در خدمتشان بودم. موقعی که از زندان آزاد شدند، مردم زیادی با اتوبوس و ماشینهای شخصی از شهرهای مختلف به دیدنشان آمدند. حکومت شاه از این وضعیت ترسید و ایشان را ممنوعالملاقات کرد!
چه شد که حضرت امام را از زندان به یک خانه انتقال دادند؟
حاج غلامحسین روغنی از متمولین مهم تهران بود و از دولت تقاضا کرد اجازه بدهند امام در خانه ایشان اقامت کنند. دولت به شرط اینکه غیر از اقوام درجه یک ایشان کسی برای ملاقات نیاید، قبول کرد. امام برای چهار ماه در این خانه ــ که در قیطریه بود ــ در حصر بودند. من و میرزا نادعلی اجازه داشتیم در خدمت امام باشیم و به نوبت ده روز ده روز، جایمان را با هم عوض میکردیم تا بعد از چهار ماه که امام را آزاد کردند و ایشان به قم رفتند.
از روزهایی که حضرت امام در منزل حاج غلامحسین روغنی در قیطریه اقامت داشتند خاطرهای دارید؟
من هر وقت که احساس میکردم مزاحم امام نیستم، از ایشان سؤالاتم را میپرسیدم. یک روز امام داشتند مطالعه میکردند که خدمتشان رسیدم و عرض کردم: «آقا! بعضی از مطالب کتاب نجاتالعباد با توضیحالمسائل فرق دارند». ایشان فرمودند: «کتاب ها را بیاورید». کتاب را بردم. مطالعه کردند و فرمودند: «به آنچه که در توضیحالمسائل آمده عمل کنید؛ آن صحیح است». بعد شهید آقا مصطفی به من گفتند: دو کتاب را با دقت مطالعه کن و هر جا با توضیحالمسائل تطبیق نداشت، یادداشت کن و به من بده تا من خدمت امام بدهم». من هم این کار را کردم و نوزده مسئله را که با هم تطبیق نداشتند پیدا و یادداشت کردم.
بعد از نخستین دستگیری و زندان، حضرت امام پس از یک سال به قم بازگشتند. از حال و هوای آن روزها برایمان بگویید.
آن روز جمعیت زیادی برای دیدن حضرت امام جلوی در منزل جمع شده بودند و تمام کوچهها و خیابانهای اطراف و همینطور حیاط و اتاقهای منزل ایشان، لبریز از جمعیت بود. امام از پنجره اتاق بالای زیرزمین با مردم دیدار کردند. فشار جمعیت به قدری زیاد بود که شبکههای جلوی دریچه زیرزمین شکست و فرو ریخت، ولی خوشبختانه کسی آسیب ندید. دریچه زیرزمین که خراب شد، راه خروجی برای مردم باز شد و مردم برای خروج از خانه امام از آنجا میرفتند.
پس از پیروزی انقلاب نیز، آیا با حضرت امام دیدار داشتید؟
پس از پیروزی انقلاب که حضرت امام به قم تشریف آوردند، آقای حاج شیخ عبدالعلی قرهی قول داد که مرا به خدمت ایشان در محل اقامتشان ببرد. متأسفانه در آستانه رسیدن به محل اقامت امام، ایشان مرا در میان جمعیت گم کرد! خودم به درب منزل رفتم و گفتم: فلانی هستم و میخواهم آقا را ببینم. صدای امام را از داخل شنیدم که فرمود: «مش رضاست؟ بگویید بیاید داخل!» این از خاطرات خوب و شیرین من است.
البته بعد از آن، حضرت امام چند بار برای دیدن مرحوم آیتالله پسندیده به این خانه آمدند و من توفیق زیارت ایشان را در اینجا پیدا کردم.