کتابهای درسی دوره پهلوی دوم را میتوان در دوره مجزا بررسی کرد؛ زیرا با اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، دولت توانی برای تألیف و چاپ کتابهای درسی نداشت و این وضعیت تا 18 اسفند 1341 و تصویبنامه هیئت وزیران درباره تألیف و نشر کتابهای درسی ادامه داشت
تصویر حکومت پهلوی در کتابهای درسی؛
متنخوانی و سفیدخوانی کتابهای درسی دوره پهلوی دوم
5 آذر 1398 ساعت 9:22
کتابهای درسی دوره پهلوی دوم را میتوان در دوره مجزا بررسی کرد؛ زیرا با اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، دولت توانی برای تألیف و چاپ کتابهای درسی نداشت و این وضعیت تا 18 اسفند 1341 و تصویبنامه هیئت وزیران درباره تألیف و نشر کتابهای درسی ادامه داشت
در دوران پهلوی اول با تأسیس نظام آموزشی مدرن، تلاش برای ساخت ارزشهای مطلوب حکومت در راستای مشروعیتسازی برای آن افزایش یافت؛ چنانکه در سال 1307 نظام واحدی بر تألیف کتابهای درسی حاکم شد. اما با اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، دولت توانی برای تألیف و چاپ کتابهای درسی نداشت. بنابراین از سال 1320 فضای باز بر انتشار این کتابها حاکم گردید تا اینکه شاه در دهه 1340، با برخورداری از حمایت آمریکا و بهکارگیری زور، بر کشور سیطره سیاسی کاملی یافت1 و وزارت فرهنگ بر مبنای تصویبنامه هیئت وزیران به تاریخ 18 اسفند 1341 تألیف و نشر کتابهای درسی را بر عهده گرفت.
در این مقطع و پیش از تألیف کتابهای درسی جدید، کمیسیونهای تعیینشده از طرف شورای عالی فرهنگ، کتابهای تألیفشده را بررسی و مناسبترین آنها را بر مبنای معیارهای خود با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی نظام حاکم به عنوان کتاب مجاز اعلام کردند.2 اگرچه انتخاب این کتابها بر اساس شرایطی خاص صورت گرفت، اما در تألیف کتب جدید نیز منویات حکومت بیتأثیر نبود. برای درک رابطه کتابهای درسی و حکومت پهلوی، این گزارش با انتخاب چند کتاب درسی در پی تصویر ترسیمشده حکومت پهلوی در این کتابهاست.
بررسی کتابهای درسی در سالهای 1320-1340
نخستین کتاب مورد بررسی در این مقطع، کتابی با عنوان «تاریخ ایران و اروپا» برای سال سوم دبیرستان، نوشته عباس اقبال آشتیانی است که طبق آخرین برنامه شورای عالی فرهنگ در سال 1327 در دبیرستانهای کشور توزیع شده است. در این کتاب حکومت قاجارها در قالب حکومتی نامطلوب ترسیم شده و محمدعلیشاه به دلیل ممانعت از آزادی و تجدد ایرانیان مورد انتقاد قرار گرفته است. هرچند مشروطه بهتفصیل و به نیکی یاد شده، روی کار آمدن رضاشاه عامل تمرکز قوا و افزایش اقتدار دولت مرکزی معرفی شده که ایران را صاحب آبرو و اعتبار در خارج کرده است.3 او حتی یک فصل را به سلطنت رضاشاه (1304-1320) اختصاص داده و اقدامات او را تحت اصلاحات و خدمات و همچنین سقوطش را بررسی کرده است.4
در کتاب درسی دیگری با عنوان «تاریخ ایران و عمومی» سال سوم دبیرستان (1328) نگاه منفی به شاهان قاجار ادامه دارد و آنان بیکفایت خوانده میشوند؛ همچنین در فصلی مجزا مشروطیت، حول تقابل میان آزادیخواهان با مستبدین مطرح میگردد5 و محمدعلیشاه دستنشانده روسها لقب میگیرد.6 بخشی از این کتاب با عنوان «وقوع کودتا و انقراض سلسله قاجاریه» به القای این امر میپردازد که در روزهایی که کشور به سوی نابودی پیش میرفت و «هیچ متفکر و سیاستمداری قادر به اصلاح کشور درهمریخته نبود سرتیپ رضاخان ... جهت نجات ایران ... در شب 3 اسفند 1299 پایتخت را متصرف شد».7 در ادامه فصلی با عنوان «سلسله پهلوی و ترقیات ایران در این عصر» قرار دارد که پهلوی را همنشین ترقی میکند.8 بنابراین هر دو کتاب یادشده، رضاشاه را به عنوان ناجی ایران معرفی میکنند.
در دوران پس از کودتای 28 مرداد در کتاب درسی دیگری با عنوان «تاریخ جهان» برای سوم دبیرستان بر هرج و مرج پیش از کودتای 1299 تأکید میشود. این کتاب از این کودتا به عنوان فصل جدید در تاریخ سیاسی ایران نام میبرد و ادعا میکند وقتی «اعلیحضرت فقید به سلطنت رسید به کلی نفوذ اجانب را از ایران برانداخت و همین امر در اجرای اصلاحات اساسی در کشور ما تأثیر بسزایی نمود».9 باز هم در قسمت دیگری با عنوان «وقوع کودتا و انقراض قاجاریه»، مشروطهطلبان در اعمال اصلاحات ناکام و رضاشاه، ناجی ایران معرفی میشود.10 به موازات این امر در بخش دیگری با عنوان «اوضاع ایران در دوره رضاشاه و اصلاحات او» به ستایش اقدامات حکومت پهلوی میپردازد که در راستای مشروعیتبخشی به حکومت پهلوی آن هم پس از کودتای 28 مرداد صورت میگیرد. در واقع این کتابها شکست اصلاحات به شیوه مشروطه را به رخ میکشیدند و برتری گفتمان امنیت و اصلاحات رضاشاهی و مشروعیت کودتاها (1299 و 1332) در حکومت پهلوی را تبیین میکردند.
در کتاب جغرافیای دوره سوم دبیرستان (1324) نیز هنگام تعریف انواع حکومت، وقتی از حکومت مشروطه سلطنتی سخن میگوید ایران را در کنار انگلیس و ژاپن مینشاند11 یا در جای دیگری وقتی از عشایر یاد میکند میآورد: از چند سال پیش و تحت توجهات اعلیحضرت همایون شاهنشاه، حکومت مرکزی دارای قدرت کامل شد و شهرنشین کردن ایلات عملی شده و وضعیت آنان از حالت اسفبار گذشته خارج شده است.12 همچنین هنگامی که درباره قوم لر سخن میگوید بار دیگر به نقش شاهنشاه در روند بهبود وضعیت محل سکونت آنان اشاره میکند که این قوم به واسطه «عدم تربیت و مواظبت دارای عادت ناپسندیده بودند و اگر اصلاحاتی که دولت آغاز کرده از نظر کشاورزی و پرورشی و روحی کامل عملی شود» این نواحی یکی از مراکز مهم استان و منابع ثروت کشور میشوند.13 افزون بر این، به فرمان شاه در جهت افزایش تولید مثل و اقدامات حکومت دراینباره میپردازد و از آن تمجید میکند. دراینباره، بار دیگر بر شهرنشین کردن ایلات به عنوان اقدام مفید پهلوی تأکید میکند.14
در کتاب جغرافیای دوره سوم دبیرستان (1324) نیز هنگام تعریف انواع حکومت، وقتی از حکومت مشروطه سلطنتی سخن میگوید ایران را در کنار انگلیس و ژاپن مینشاند یا در جای دیگری وقتی از عشایر یاد میکند میآورد: از چند سال پیش و تحت توجهات اعلیحضرت همایون شاهنشاه، حکومت مرکزی دارای قدرت کامل شد و شهرنشین کردن ایلات عملی شده و وضعیت آنان از حالت اسفبار گذشته خارج شده است
در کتاب تعلیمات مدنی سال ششم (1337)، بار دیگر حکومت ایران به عنوان حکومت مشروطه سلطنتی تعریف میشود و در کنار انگلستان، هلند و ژاپن قرار میگیرد.15 همچنین در سرفصلهای جداگانه قوه قانونگذاری، مجریه و قضائیه در ایران تشریح میگردد. در این قسمت مجلس به عنوان نمود مداخله مردم در حکومت بازنمایی میگردد.16 آنچه در عمل و در واقعیت صورت نمیپذیرفت. در قسمت دیگر با عنوان قوه مجریه، شاه و دولت، مینویسد: شاه، شخصا در کارها دخالت نمیکند و فقط رئیس قوه مجریه است! همچنین میآورد: «شاه ما اعلیحضرت همایونی محمدرضاشاه پهلوی است که از سال 1321 خورشیدی به جای پدر تاجدارش، اعلیحضرت رضاشاه کبیر فقید، بر تخت سلطنت تکیه زده است و از آن هنگام تا کنون هیچگاه از فکر ملت و دلسوزی برای ملت غافل نبوده است». در اینجا محمدرضا پهلوی، شاهی آزادمنش، فرهنگپرور و ملتدوست خطاب و ادعا میشود که به همین علت هم ملت ایران از ته قلب او را دوست دارند! و برای جانبازی و فداکاری در راهش آمادهاند! این قسمت با رنگی تیرهتر برجسته شده است و همین امر نشاندهنده اهمیت آن برای نویسندگان و نیز القای این مسئله به ذهن دانشآموزان است.17 در این کتاب سعی شده است شاه در کنار دولت به عنوان بخش جداناپذیری از تاریخ ایران تلقی گردد.18 همچنین ارتش به عنوان نهادی برخاسته از ملت و در دل ملت معرفی میگردد که متعلق به همه افراد ملت است.19
شماره آرشیو: 1225-135ر
کتاب فارسی سال دوم دبیرستان (1332) با شعری درباره یزدان و ستایش خدا و پیامبر(ص) و سپس ابیاتی درباره پادشاه آغاز میشود. در این کتاب، پادشاه سایه کردگار ترسیم میشود و بر دادگری ملوک ایران بهویژه پادشاهان هخامنشی که مورد توجه پهلوی قرار داشتند تأکید میگردد. همچنین حس ملیگرایی و باستانگرایی به عنوان اجزای ایدئولوژی پهلوی نیز ترویج میشود؛ برای مثال در همین کتاب با شعری با عنوان وطن دوستی20 ایدئولوژی حکومت در قالب ایده شاهنشاهی، باستانگرایی و ناسیونالیسم ترویج میشود. این امر در راستای مشروعیتزایی حکومت پهلوی صورت میگیرد. در این مقطع، شاهان پهلوی در قالب شاه خوب، ناجی و مصلح ترسیم میگردند و بیشتر حول شخصیت رضاشاه و بزرگنمایی او و اقداماتش، حکومت پهلوی برجسته و سفیدنمایی میگردد.
تصویر حکومت پهلوی در کتابهای درسی از دهه 1340 -1357
با آغاز دهه 1340ش، تحول در کتابهای درسی صورت میپذیرد. در صفحات ابتدایی کتابهای درسی، عکس محمدرضا پهلوی و فرح یا محمدرضا پهلوی و فرح و ولیعهد قرار میگیرد. در متن مقدماتی کتاب فارسی چهارم ابتدایی سال 1345 چنین میآید: شاهنشاه با «عنایات خاصه خویش!»، فرهنگ کشور را به جانب کمال هدایت کرده و به رفع نقیصه تجاری و بیکیفیت بودن کتب درسی توصیه کردند. آنها طبق آنچه در مقدمه کتاب درسی آمده است کوشیدند ضمن تعلیم خواندن نوشتن و حساب کردن، شیوه زندگانی و شناسایی محیط اجتماعی را آموزش دهند و روح ایمان، خداپرستی، شاهدوستی و وطنپرستی را در نهاد اطفال تثبیت نمایند. به عبارت دیگر خدا، شاه و میهن سه عنصری بود که در تحول کتابهای درسی محور قرار گرفته بود.
در کتاب فوق، در متنی با عنوان «ده»، به معرفی سپاه ترویج و آبادانی و سپاه دانش21 و در متن دیگری با نام «شرکت تعاونی راچ دایل» به شرکتهای تعاونی22 اشاره میگردد که جزئی از برنامه اصلاحات ارضی شاه بودند. حتی در بخش تمرینهای این کتاب آمده است: سپاهیان دانش و ترویج آبادانی در روستاها چه میکنند؟ یا شرکت تعاونی چیست؟23یا در درسی با نام روز ششم بهمن، روز 6 بهمن 1341 و انقلاب سفید شاه به عنوان روزی که مردم به فرمان شاه برخاستند تا کارهای مهمی در کشور صورت دهند یاد شده است؛24روزی که هدف آن رسیدن به آسایش و آبادی بیشتر بیان شده است!25 این پرداخت مستقیم به اصلاحات ارضی نشاندهنده اهمیت این اقدام از منظر حکومت بود. در این دوران نیز مانند مقطع پیش ایدئولوژی پهلوی، یعنی باستانگرایی، ناسیونالیسم و شاهدوستی ترویج میشد؛ چنانکه در انتخاب متون برای مثال در کتاب فارسی سال چهارم ابتدایی، میهندوستی26، باستانگرایی و شاهدوستی با اشاره به شاهان هخامنشی بهویژه داریوش و خشایارشا دیده میشود.27 همچنین به بهانههای مختلف از حکومت تمجید میگردد؛ برای مثال در سرفصلی با عنوان «راه آهن» با اشاره به تاریخچه راه آهن، رضاشاه پادشاهی بزرگ نامیده شده است28 یا در متن دیگری با عنوان «کتاب و کتابخانه» تلاش شده است فرح پهلوی و علاقه او به کتابخوان شدن بچهها عامل توسعه کتابخانهها معرفی گردد.29
ویژگیهای ناسیونالیستی در کتاب سوم دبستان در همان ابتدای کتاب و در جملاتی با جاهای خالی دیده میشود: وطن ما ایران است... ما کشور خویش را دوست داریم. نشان پرچم ما سبز سفید قرمز است. پرچم نشانه وجود هر کشوری است. ما به پرچم خود احترام میگذاریم.30 همچنین در تصویرهای کتاب با موضوع شاهان مثلا در کتاب فارسی سال چهارم، ارتباط شاه با مردم تحت حاکمیت و خشوع مردم در رابطه با شاه به نمایش درآمده و شاهپرستی به صورتی ضمنی القا شده است.31 به موازات این امر متون با محتوای مذهبی کاهش و مطالب ملیگرایانه و باستانگرایانه بر موضوعات مذهبی اولویت یافته است. حتی در کتابهای جغرافیا بر مرزها، نژاد آریایی و زبان فارسی و در متون ابتدایی بر وطن و پرچم تأکید میشود.
در مجموع تصویر حکومت پهلوی در کتابهای درسی با ترسیم اجزای ایدئولوژی حکومت حول باستانگرایی، ناسیونالیسم و شاهپرستی همراه بود. این امر به صورت غیرمستقیم و مستقیم صورت میپذیرفت. از دهه 1340 تبلیغ مستقیم حکومت در کتب درسی صورت پذیرفت و شاه و ملکه به عنوان چهرههای مهم و محوری و البته تأثیرگذار معرفی شدند. انتخاب متنها به گونهای بود که دو تصویر شاه خوب و بد ترسیم میشد. حکومت قاجارها در قالب الگوی شاهی بد و هخامنشیان و ساسانیان به عنوان الگوی آرمانی و مطلوب شاهی ترویج و القا میشدند و پهلویها در همان راستا نمادی از شاهان خوب بهشمار میآمدند. همچنین بررسیها نشان داد میان تغییر متون درسی در دهه 1340 و سیر صعودی قدرت شاه نسبتی نزدیک برقرار بود.
در دهه 1340، رقابت آزاد دوباره جای خـود را بـه انحـصار دولتـی داد و وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش کنونی) بر مبنای تصویبنامه هیئت وزیران به تاریخ 18 اسفند 1341 تألیف و نشر کتابهای درسی را بر عهده گرفت
شماره آرشیو: 549-45464ه
پی نوشت:
1. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران و دولت دستنشانده (1320 تا 1357)، تهران، قومس، 1376، ص 284.
2. موسی مجیدی، «تاریخچه مختصر کتابهای درسی و سیر تطور آن در ایران (از دارالفنون تا به امروز)»، نشریه تعلیم و تربیت، ش 4 (زمستان 1364)، ص 78.
3. عباس اقبال آشتیانی، تاریخ ایران و اروپا برای سال سوم دبیرستان، تهران، چاپخانه شرکت مطبوعات، 1327، صص 80-81.
4. همان، ص 81.
5. نصرتالله حکیماللهی، تاریخ ایران و عمومی سال سوم دبیرستانها، مطابق آخرین برنامه وزارت فرهنگ، تهران، چاپخانه اقبال و دانش، 1328، صص 91-94.
6. همان، صص 95-96.
7. همان، ص 100.
8. همان، صص 104-106.
9. محسن حداد و دیگران، تاریخ جهان برای سال سوم دبیرستانها، طبق برنامه جدید وزارت فرهنگ، تهران، شرکت نسبی حاج محمدحسین اقبال و شرکا، 1336، صص 68-69.
10. همان، صص 71.
11. جغرافیای دوره سوم دبیرستان، تهران، وزارت فرهنگ، 1324، ص 169.
12. همان، ص 209.
13. همان، ص 210.
14. همان، ص 321.
15. فضلالله صفا، مهدی نعمتاللهی و عزتالله زمانی، تعلیمات مدنی سال ششم، تهران، فرانکلین، 1337، ص 31.
16. همان، ص 42.
17. همان، ص 57.
18. همان، ص 72.
19. همان، ص 70.
20. فارسی دوم دبیرستان، تهران، چاپخانه مظاهری، 1332، صص 12-13.
21. فارسی سال چهارم ابتدایی، تهران، فرانکلین، 1345، ص 4.
22. همان، ص 115.
23. همان، ص 23.
24. همان، ص 102.
25. همان، ص 106.
26. همان، ص 44.
27. همان، ص 16.
28. همان، ص 76.
29. همان، ص 34.
30. لیلی ایمن، کتاب فارسی سوم دبستان، با همکاری زهرا خانلری و ثمینه باغچهبان (پیرنظر)، تهران، فرانکلین، 1345، ص 11.
31. کتاب فارسی چهارم دبستان، همان، ص 112.
کد مطلب: 8362