سرگردانی مشمولین آماده به خدمت/وضع اسفبار بیکاری در آبادان/35 هزار کارگر پالایشگاه آبادان در نتیجه سیاست نفتی کنسرسیوم به کمتر از نصف رسیده است!/یکی از رؤسای کنسرسیوم به من گفت: بیکاری مردم آبادان به ما ربطی ندارد و آبادان به شهر ارواح تبدیل خواهد شد!/مزد یک روز کارگر ایرانی مساوی حقوق یک ساعت کارگر آمریکایی است!/شرکت ملی نفت ایران از لحاظ تجارت خارجی فاقد اعتبار و فعالیت است/نماینده اصفهان: اگر مشکلات مردم در روزنامهها منتشر میشد نیازی به سخن گفتن در مجلس نبود!/نامه کارگر یک کارخانه درباره حقوق ازدسترفته!/کارگران برای مرگ لحظهشماری میکنند و آن را با آغوش باز میپذیرند!/برکناری مشاوران شهردار/فسادی که وزیر دادگستری را متعجب کرد، ولی مردم به آن عادت دارند!/در دادگستری هم از این مفاسد زیاد است؛ جاهای دیگر که جای خود دارند!
سرگردانی مشمولین آماده به خدمت
روزنامه «اطلاعات» نوشت: در جریان قرعهکشی مشمولین دیپلمه که در روز یکشنبه این هفته انجام شد، عدهای برای سپاه دانش و گروهی برای خدمت در کادر گروهبانی انتخاب شدند و تکلیفشان روشن شد، ولی قریب به دوهزار نفر بقیه دیپلمههای مشمول که برای خدمت مراجعه کرده بودند برگ اصابت قرعه گرفتند تا پس از شش ماه دیگر به خدمت پذیرفته شوند و این گروه کثیر جوانان که حاضرند هر لحظه به خدمت سربازی بروند میگویند ما در این شش ماه چه کنیم نه میتوانیم شغلی داشته باشیم و نه به تحصیل ادامه دهیم. شش ماه تمام باید سرگردان و بلاتکلیف در خیابانها پرسه بزنیم.1
وضع اسفبار بیکاری در آبادان
در جلسه امروز مجلس شورای ملی امانالله ریگی درباره وضعیت بیکاری در آبادان گفت: در تعطیلات هفته گذشته فرصتی برای بنده دست داد که سفر کوتاهی به آبادان بکنم و شهری را که سالها قسمتی از عمر خود را در آن صرف کرده و مدتی هم شهردار انتخابی آن بودم از نزدیک دیدن نمایم. متأسفانه برخلاف انتظار که گذشت زمان در هر جا پیشرفت و ترقی است و بیننده تازهوارد چیزهای بیشتر و بهتری به چشم میبیند. بنده آبادان را خالیتر از گذشته و از لحاظ کار و فعالیت اقتصادی کمتر از سابق یافتم.
نمایندگان محترم میدانند که این شهر که اکنون سیصدهزار نفر جمعیت دارد . پنجاه سال پیش یک دهکده گمنام بود وشاید بیش از هزار نفر جمعیت نداشت، ولی از سال ۱۹۰۹ که نفت در صفحات خوزستان پیدا شد و کارخانجات تصفیه نفت در محل مزبور نصب گردید، تدریجا شروع به توسعه و ترقی نمود؛ به طوری که در سال ۱۹۵۱ پالایشگاه آن بزرگترین پالایشگاه جهان شد و ظرفیت تصفیه آن بالغ بر ۲۵ میلیون تن در سال و قریب ۳۵ هزار کارگر در آنجا کار میکرد.
35 هزار کارگر پالایشگاه آبادان در نتیجه سیاست نفتی کنسرسیوم به کمتر از نصف رسیده است!
اما امروز در نتیجه سیاست جدید نفتی کنسرسیوم در پالایشگاه آبادان فقط پانزدههزار نفر کارگر کار میکنند و تصفیه نفت آن نیز به هفدهمیلیون تن در سال تقلیل داده شده است و از طرفی با سیاستی که هماکنون کنسرسیوم مشغول اجرای آن میباشد قرار است به زودی این پانزدههزار نفر هم به هشتهزار نفر تقلیل داده شوند.
نمایندگان محترم میدانند در شهری که روزی بزرگترین مرکز کاریابی بود و از تمام نقاط کشور مردم برای تحصیل شغل به آن هجوم میآوردند نه تنها امروز کسی استخدام جدید نمیشود، بلکه فقط در دو سال اخیر کنسرسیوم دوهزار نفر از کارگران ورزیده و صنعتگران نفتی آن را از کار بر کنار نموده است.
یکی از رؤسای کنسرسیوم به من گفت: بیکاری مردم آبادان به ما ربطی ندارد و آبادان به شهر ارواح تبدیل خواهد شد!
طبق آماری که خود کنسرسیوم در سال گذشته انتشار داده هر یک نفر که از شرکت نفت اخراج میگردد یازده نفر در شهر بیکار میشوند؛ بنابراین اگر کنسرسیوم همان طور که در نظر دارد، بخواهد هفتهزار نفر دیگر از کارگران شرکت را در سالهای آینده اخراج نماید، بدون تردید کلیه کسبه آبادان از کار و زندگی ساقط خواهند گردید.
بنده چندی پیش عواقب این عمل کنسرسیوم را به یکی از رؤسای آن گوشزد کردم، ولی مشارالیه بدون اینکه در این امر حیاتی ملت ایران توجه کند، اظهار داشت ایجاد کار و جلوگیری از تعطیل شدن شهر آبادان از وظایف دولت ایران است و چون برای ما بردن نفت تصفیهشده فایده ندارد، تردیدی نیست که شهر آبادان به صورت «گوست سیتی» یعنی شهر متروک و شهر اجنه و ارواح درخواهد آمد؛ چنانکه در آمریکا هم شهرهایی هستند که به علت وجود یک معدن بهوجود میآیند و پس از تمام شدن معدن متروکه میشوند.
مزد یک روز کارگر ایرانی مساوی حقوق یک ساعت کارگر آمریکایی است!
البته کنسرسیوم ظاهرا مدعی است که تصفیه نفت در ایران گران تمام میشود، ولی این ادعا مطلقا صحیح نیست؛ زیرا چگونه ممکن است در کشور ایران که مزد یک روز کارگر آن مساوی با مزد یک ساعت کارگر آمریکایی است، تصفیه نفت گران تمام شود و در آمریکا ارزانتر.
شرکت ملی نفت ایران از لحاظ تجارت خارجی فاقد اعتبار و فعالیت است
موضوع دیگری که میخواهم در اینجا عرض کنم مربوط به استفاده ایران از 12/5 درصد از نفت تولیدشده است که طبق قرارداد با کنسرسیوم در اختیار شرکت ملی نفت ایران قرار میگیرد. متأسفانه در ده سالی که از امضای قرارداد با کنسرسیوم میگذرد شرکت ملی نفت ایران با این سهم خود هیچ گونه فعالیت تجارتی در خارج از کشور انجام نداده و سهم خود را همچنان به کنسرسیوم واگذار نموده است.
چنانکه نمایندگان محترم اطلاع دارند مقصود و هدف قرارداد از واگذار نمودن 12/5 درصد نفت تولیدشده به ایران این بود که شرکت ملی نفت ایران تدریجا از صورت یک شرکت محلی به صورت یک شرکت بینالمللی درآمده و حمل تصفیه و توزیع سهم خود را در جهان به عهده بگیرد. متأسفانه نمیدانم به چه علت در گذشته شرکت ملی در این راه قدمی برنداشته؛ چنانکه امروز شرکت ملی نفت ایران از لحاظ تجارت خارجی فاقد اعتبار و فعالیت است.
نماینده اصفهان: اگر مشکلات مردم در روزنامهها منتشر میشد نیازی به سخن گفتن در مجلس نبود!
سیدعلی صائب، نماینده اصفهان، در جلسه امروز مجلس شورای ملی گفت: من قصد مزاحمت نداشتم، ولی باز وصول نامهها و تلگراف و شکایات وارده از کارگران کارخانهها متأسفانه مرا مجبور به تصدیع مجدد کرد. اگر این مطالبی که در شهرستانها میگذرد روزنامهها مینوشتند و آقایان مطلع میشدند مسلما احتیاج به گفتن در اینجا نداشت، ولی چون متأسفانه مخبرین جرائد از نوشتن و خبر دادن امساک میکنند؛ بنابراین مجبور هستم بعضی از مطالب را در اینجا عرض بکنم. مثلا اگر خبرنگاران روزنامهها از رشت بنویسند که کارخانه گونیبافی رشت سه سال است تعطیل است یا از شیراز بنویسند کارخانه نساجی شیراز چهار سال است تعطیل است یا خبرنگاران روزنامهها از اصفهان بنویسند کارخانه زایندهرود چهار ماه است تعطیل است و کارخانه نور چهار سال است تعطیل است اتحاد شهرضا سه ماه است تعطیل شده مسلما روزنامهها خواهند نوشت و مسلما مدیران محترم جرائد منافع و مصالح هموطنان خودشان و کارگران را بر قوهای سیدنی و آلن دالن ترجیح خواهند داد.
نامه کارگر یک کارخانه درباره حقوق ازدسترفته!
اما درباره کارخانه زایندهرود من به طورکلی و مفصل عرایضم را در دو جلسه قبل عرض کردم؛ فقط یک قسمت مختصری از نامهای که یک نفر کارگر نوشته بنده عرض میکنم. بعد از مقدمه مینویسد: بنده هفدهساله بودم که در این کارخانه وارد شدم و حالی که ۴۵ سال دارم و داری هشت فرزند و عیال و خودم که جمعا ده نفر میباشیم دو سال است که حقوق بنده هر برجی هزار ریال کسر شده و بنده از هستی خود ساقط شده و حال سه ماه است کارخانه خوابیده است. دیگر نمیدانم چه عرض کنم، ولی خدا شاهد است دیگر از خجالت زن و فرزندم روی رفتن خانه را ندارم.
کارگران برای مرگ لحظهشماری میکنند و آن را با آغوش باز میپذیرند!
البته خیلی مفصل است و قسم میخورد اینجا میگوید: ما از برای مرگ، یعنی همه کارگران دقیقهشماری میکنیم و مرگ را با آغوش باز میپذیریم. واقعا جای تأسف است. ۱۵۰۰ نفر هستند. ... تمام این شکایات مربوط به کارخانههاست.3
برکناری مشاوران شهردار
روزنامه «اطلاعات» نوشت: بعد از ظهر دیروز سرپرست شهرداری تهران در ناحیه 8 شهرداری حضور یافت و به شکایات مردم رسیدگی کرد و دستورات لازم را صادر نمود.
صبح امروز نیز توانا از شهر تهران دیدن کرد. وی در حدود نواحی 2، 4، 5 و 6 از وضع نظافت شهر اظهار عدم رضایت کرد و رؤسای بخشهای نواحی توبیخ شدند و جمعا سیصد نفر کسبه گرانفروش تحت تعقیب قرار گرفتند.
سخنگوی شهرداری نیز اعلام داشت که بر حسب تصمیم سرپرست شهرداری تهران از امروز مدت همکاری چند تن از مشاوران شهردار پایان یافت و از کار کنارهگیری کردند.
فسادی که وزیر دادگستری را متعجب کرد، ولی مردم به آن عادت دارند!
روزنامه «اطلاعات» در سرمقاله شماره امروز خود با اشاره به خبر دیروز این روزنامه نوشت: «امروز پرونده و سوابق مربوط به یکی از پزشکان شهرداری که سالهاست در کشورهای اروپا و آفریقا بهسر میبرد و در تمام این مدت حقوق و مزایای خود را از شهرداری دریافت میکرده است...»
این خبری است که دیشب در روزنامه ما خواندید. آقای دکتر باهری، وزیر دادگستری، وقتی پرونده فوقالذکر را به دادسرای دیوان کیفر احاله میدادند اظهار نظر کردهاند که این عجیبترین پرونده اداری است، درحالیکه فرمایش ایشان به نظر عجیبتر است تا آن پرونده؛ پروندهای که آقای وزیر دادگستری از ملاحظه آن متعجب شدهاند، یک چشمه از سادهترین چشمبندیهای دستگاه اداری است.
این مسائل به قدری در نظر مردم عادی و پیش پا افتاده است که اگر اظهار عقیده آقای وزیر دادگستری به خبر مورد بحث علاوه نمیشد صدی نود خوانندگان روزنامه با بیاعتنایی آن را میخواندند و مردم چشم و گوششان از این حرفها پر است.
مردم نمونههای بسیار از این ریختوپاشها سراغ دارند. مردم تعجبشان از این است که چرا همین که سازمان بخصوصی از نظر افتاد و مورد تعقیب قرار گرفت این قبیل پروندهها از قفسهها و کشوها و بایگانیهای آن بیرون میآید در صورتی که دست روی هر کدام از دستگاهها بگذارید میبینید در شکم آن از این قبیل پروندهها زیاد خوابیده است.
در دادگستری هم از این مفاسد زیاد است؛ جاهای دیگر که جای خود دارند!
ما مکرر نوشتهایم به تناسب، دستگاه دادگستری منزهتر از بسیاری دستگاههای دیگر است و هنوز هم به این عقیده معتقدیم، اما جناب آقای وزیر دادگستری، قول به شما میدهیم که اگر در دادگستری هم بازپرسها و مأمورین تحقیق با همان عینکی که دارند در شهرداری جستجو میکنند، دست به تفحص و تحقیق بزنند از این قبیل پروندهها زیاد پیدا خواهد شد. جاهای دیگر که جای خود دارند.
آری، آقای وزیر دادگستری! هرگاه دولت تصمیم بگیرد با همین ذرهبینی که امروز پروندههای شهرداری را مطالعه میکند در سایر سازمانها نیز به پروندهها رسیدگی کند، و فقط دست این قبیل مفتخورها را از ادارات کوتاه کند، حداقل منفعتش این است که بودجه مملکت به وجه محسوسی رو به توازن و تعادل خواهد نهاد.4