جنابعالی در خلق شعارهایی که در تظاهرات انقلاب اسلامی توسط مردم تکرار میشدند نقش برجستهای داشتید. اولین شعاری که در انقلاب مطرح شد چه بود؟
بسمالله الرحمن الرحیم. اولین شعار غیر از شعار حکومت اسلامی که توسط حضرت امام مطرح شد، در قضیه انجمنهای ایالتی و ولایتی بود. در آذر سال 1349 همراه شهید لاجوردی، شهید اسلامی، شهید صادق امانی و عدهای دیگر از دوستان، به قم رفتیم تا اولین راهپیمایی را از مسجد اعظم قم به راه بیندازیم. شهید لاجوردی خط خوشی داشت و روی پارچه با مداد شعارها را مینوشت و ما داخل آنها را با رنگ پر میکردیم. غیر از شعار امام که «ملت طرفدار حکومت اسلامی است» ما خودمان شعار «دست عمال اسرائیل از کشور اسلامی کوتاه باید گردد» را اضافه کردیم. البته شعارهای دیگری هم بودند، اما اینها از همه برجستهتر بودند. ما شعارها را روی پارچههایی نوشتیم و از مسجد اعظم به سمت منزل امام حرکت کردیم.
شعار بعدی در راهپیمایی روز عاشورای سال 1342 (13 خرداد 1342) بود که از مسجد حاج ابوالفتح شروع شد. این شعار را شهید صادق امانی درست کرده بود: «زیر بار ستم نمیکنم زندگی/ جان فدا میکنم برای آزادگی». این شعار و یکی دو تا شعار دیگر را دادیم تا به میدان بهارستان رسیدیم. در آنجا شهید عراقی و یکی از دوستان سخنرانی کردند. بعد دوباره راه افتادیم و یک سری شعارهای مردمی داده شد: مثل «خمینی، خمینی، خدا نگهدار تو/ بمیرد، بمیرد، دشمن جبار تو». با این شعار میخواستیم روی این نکته تأکید کنیم که رهبر این حرکت انقلابی، امام خمینی است. تکرار دوبار کلمه «بمیرد» نشان میداد که ملت تن به هیچ سازشی نخواهد داد و جز از بین رفتن رژیم، خواستهای نداریم. آن راهپیمایی که از میدان بهارستان تا خیابان فردوسی و دانشگاه و کاخ مرمر و مسجد شاه ادامه پیدا کرد، راهپیمایی بسیار عظیمی شد و در واقع یک همهپرسی ملی در برابر انقلاب شاه و ملت بود.
از دیگر شعارهایی که فردای عاشورا داده شد، میتوان به «یا حسین/ دیشب کجا بودی خمینی را یاری کنی؟» بود. این شعار احساس عمیق مذهبی مردم را نشان میداد. در عاشورای حسینی آن سال شعارهای متعددی ساخته شدند، از جمله «قم گشته کربلا/ هر روز ما عاشورا/ خون جگر علما/ واویلا، واویلا/ شد موسم یاری مولانا الخمینی» یا «شد فیضیه قتلگاه».
در راهپیماییهای انقلاب، چپیها و ملیگراها هم شعار میدادند. از این شعارها برایمان بگویید.
چپیها که اصلا انقلاب اسلامی را قبول نداشتند و مدام شعار میدادند، «نان، مسکن، آزادی». امام هم در صحبتهایشان جواب آنها را میدادند که کسی که زن و فرزند و خودش را قربانی میکند، برای نان و مسکن نیست، برای اسلام است. به همین خاطر است که برای شهادت فرزندانشان، به هم تبریک میگویند! آنها این شعارها را میدادند و مردم هم شعار «مرگ بر شاه» و «حزب فقط حزبالله/ رهبر فقط روحالله» و صدای آنها در میان صدای جمعیت میلیونی گم میشد!
به نظر شما شعارها تا چه حد در ایجاد انگیزه انقلابی در مردم تأثیر داشتند؟
بسیار زیاد، مخصوصا که شعارها در طول زمان تکمیل و بعضیها حتی تبدیل به سرود شدند. قبل از آن سرود در بین مذهبیها چندان مطرح نبود، ولی بهتدریج جای خود را باز کرد. سرود از شعار را، ابتدا چریکهای فدائی ساختند که شعارها و سرودهای خوبی هم بودند. آنها در زندان هم دائم سرود میخواندند. بیشتر محتوای سرودهایشان هم، ملی و خلقی بود و مضامین دینی نداشت. مجاهدین خلق هم که در این زمینه ید طولایی داشتند، وقتی آدم به شعارهای آن زمانشان نگاه میکند، با اینکه در آن دوره هم التقاطی بودند، ولی واقعا افسوس میخورد که اینها چرا به این روز افتادند؟
چیزی از شعارهایشان یادتان هست؟
بله؛ مثلا یکی از آنها این بود: «سر کوچه کمینه/ مجاهد پرکینه/ آمریکایی بیرون رو/ خونت روی زمینه/ مجاهد راه حق/ عزم و بزمش چنینه/ همگی همپای هم تا هنگام پیروزی/ تا هنگام بهروزی» یا «کشت امساله کینه/ قلب زارع پردرده/ دیگر از گندم نگو/ گلوله چاره درده/ با کارگر بسازیم فشنگ/ که وقت جنگه/ مسلسل قانونه/ این حکم و رأی خلقه». حالا به این روز افتادهاند که پاک شدهاند آمریکایی و غربی، ولی در آن سالها این سرود را که میخواندند بسیار قوی و پرهیجان بود.
در دورهای که در زندان کمیته مشترک بودیم، اینجور شعارها زیر شکنجههای هولناک آنجا خیلی تأثیر داشت. در زندانهای انفرادی و شکنجهگاههای شاه، اگر کسی جرئت میکرد این سرودها را بخواند، روی بقیه زندانیها خیلی تأثیر میگذاشت. غیر از توسل به قرآن و احادیث، این شعارها هم در بالا بردن روحیه زندانیها خیلی تأثیر داشتند.
شعارها و سرودههای انقلابی خودجوش بودند یا برنامهریزیشده؟
من در سال 1356 از زندان بیرون آمدم و به دلیل سوابق فرهنگیای که داشتم، مسئولیت بخش تبلیغات تقریبا به عهده من قرار گرفت و در آنجا بود که شعارسازی میکردیم. امام به ما آموخته بودند که اگر میخواهید کارتان تأثیر و استمرار داشته باشد، باید خدایی و مردمی باشد؛ به همین دلیل هم شعارها ماندگار میشدند. در سال 1357 به این نتیجه رسیدیم که تنظیم شعارها را باید به صورت گروهی انجام بدهیم. این گروه در منزل آقای ابراهیم اکبری ــ که خودشان با موسیقی آشنا بودند ــ گرد هم میآمدند. از دیگر کسانی که در موسیقی و شعر وارد بودند و ما از آنها کمک گرفتیم آقای کاظم ملکیان، آقای زورق، مرحوم آقای محمدیدوست، مرحوم مرتضائیفر، مرحوم حمید سبزواری ــ که انصافا شاعر بینظیری بود ــ و دیگران بودند. آثار ایشان بهخصوص «خمینی ای امام» و «برخیزید ای شهیدان راه خدا» سرودهای حماسی و جاودانهای هستند که میلیونها نفر میتوانند با هم بخوانند.
تأثیرگذاری شعارها را چگونه ارزیابی میکردید؟
با تکرارشان توسط تودههای مردمی. از تکرار آنها متوجه میشدیم که چقدر تأثیر گذاشتهاند و بعد تصمیم میگرفتیم که همان شعار را ادامه بدهیم یا عوضش کنیم. بهتدریج به این نتیجه رسیدیم که شعارهای متعلق به عزاداریها و سینهزنیها کافی نیستند و باید شعارهای آهنگینی مثل «ای شاه خائن/ آواره گردی» را بسازیم و ترویج کنیم.
برای پخش شعارها در بین مردم از چه شیوههایی استفاده میکردید؟
در مسیر راهپیماییها بلندگو نصب میکردیم و یک نفر شعارهایی را که از قبل آماده و روی کاغذ نوشته شده بودند، از پشت بلندگو میخواند و مردم تکرار میکردند و به دلیل مردمی بودن، زود جا میافتاد و حفظ میکردند. نکته جالب این است که ما این شعارها را از پشت تلفن در اروپا و آمریکا میخواندیم و آنها هم در آنجا همان شعارها را میدادند.
از بزرگان انقلاب هم در ساخت شعارها کمک میگرفتید؟
بله؛ مقام معظم رهبری با تسلطی که بر ادبیات دارند، نظرات بسیار خوبی ارائه میدادند و ذوق خاصی داشتند. شهید آیتالله بهشتی و دوستان دیگر هم نظرات ارزشمندی داشتند.
به نظر شما کدام شعارها بیشتر موجب هراس شاه و آمریکا میشد؟
هایزر، که به او دستور داده شده بود برای جلوگیری از گسترش انقلاب هر قدر که میتواند در ایران آدم بکشد، در کتاب خاطراتش مینویسد: ایرانیها شعارهای عجیبی میدادند، از جمله «گل در مقابل گلوله» و با همین شعار، ما را خلع سلاح کردند!
مجاهدین خلق شعاری درست کرده بودند که «میکشم، میکشم، آنکه برادرم کشت». ما علیالقاعده باید این شعار را نفی میکردیم، ولی با توجه به شهادت مردم که هر روز اتفاق میافتاد، این شعار بر سر زبانها افتاده بود! ما باید سعی میکردیم به شکلی، خشونت ناشی از چنین شعارهایی را خنثی کنیم که ابدا کار سادهای نبود و «گل در برابر گلوله» یکی از آنها بود. اللهاکبر گفتنهای مردم روی پشتبامها، هم شاه و هایزر را خیلی به وحشت انداخته بود. شعار اگر فقط نفیکننده باشد، خشونت ایجاد میکند، ولی اگر نفی و اثبات را با هم داشته باشد، سازندگی و حرکت با برنامه را میآورد. حرکت با برنامه هم صرفا مبتنی بر احساسات نیست، بلکه با علم و عقل همراه است.
انقلابها را باید همزمان با شور و شعور پیش برد. شعار بلند اسلام «لااله الا الله» اول اله یعنی هر بتی را نفی میکند و سپس به سوی الله دعوت میکند. شعار باعظمت حضرت عباس(ع) در کربلا هنوز هم برای ما شورآفرین و انسانساز است: «والله ان قطعتم یمینی/ انی احامی ابدا عن دینی»؛ به خدا که اگر دستم را قطع کنند، دست از حمایت از دینم برنخواهم داشت. بنابراین در تاریخ اسلام هم به شعر و شعار و شعور و شور، همزمان توجه شده است.
و مهمترین شعار انقلاب اسلامی؟
«استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی». امام از همان زمانی که در نوفللوشاتو بودند اعلام کردند که منظورشان از حکومت اسلامی، جمهوری اسلامی است که با خلافت تفاوت دارد. ایشان تأکید کردند جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر، نه یک کلمه بیشتر.
و سخن آخر؟
نسل جوان ما باید متوجه شعارهایی که دشمنان دین و کشور میسازند باشند و به شعارهای صحیح دقت کنند و قدر این شعارها را بدانند. به نظر من ما به شعارهای جدیدی مبتنی بر اسلام و در جهت تقویت روحیه مذهبی و ملی مردم نیاز داریم. البته شرایط پیچیدهتر شده و لذا کارشناسان عالمی باید به انجام این کار مبادرت بورزند.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.