فکر میکنم که مناسب باشد تا این گفتوشنود را با تعریف «صدور انقلاب» آغاز کنیم. از دیدگاه شما، این اصطلاح چه مفهومی دارد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بدیهی است که صدور انقلاب به هیچ عنوان به معنی اعزام نیرو برای ایجاد زمینههای بروز انقلاب در سایر کشورها نیست، بلکه هدف صدور، الگوهای قابل اقتباس و پیروی به دیگر کشورهای اسلامی است. به عبارت دیگر تلاش میشود که براساس شرایط خاص هر کشوری، الگوی دقیق و قابل پیروی تهیه و مبانی تئوریک انقلاب به صورت روشن تبیین و اقتضای عملیاتی شدن آن دیده شود تا انقلابیون سایر کشورها براساس مقتضیات جامعه خود، از آن الگوها استفاده و انقلابی مشابه را در کشور خود ایجاد کنند.
باید به این نکته توجه کرد که هر کشوری شرایط و اقتضائات ویژه خود را دارد و طبیعتا هر حرکتی در هر کشوری باید در چهارچوب مقتضیات همان جا انجام شود و لذا نمیتوان وجوه یک انقلاب در یک کشور را به تمامی در کشور دیگری پیاده کرد؛ بنابراین اگر در یک کشور اسلامی انقلابی روی دهد، دقیقا مشابه انقلاب ما نخواهد بود.
با تجربه این چهار دهه، عملی شدن پروژه صدور انقلاب، چه الزاماتی یافته است؟
مهمترین وظیفه ما این است که ابتدا در جامعه خودمان یک الگوی عملی و قابل پیروی را محقق کنیم تا اگر کشورهای دیگر به ما نگاه کردند، در مقابل خود یک نمونه عینی و ارزشمند و قابل الگوبرداری را ببینند و سپس با توجه به اقتضائات کشورشان، از این مدل و الگو استفاده کنند؛ یعنی کارآمدی داخلی، به خودی خود یکی از فاکتورهای شاخص صدور انقلاب بهشمار میآید.
علت سوءبرداشت از مقوله صدور انقلاب چیست؟ این پدیده واقعی است یا ساختگی؟
این مطلب منحصر به انقلاب ما نیست. زمانی هم که در شوروی انقلاب سوسیالیستی روی داد، بحث صدور انقلاب مطرح بود و بین استالین و تروتسکی در زمینه نحوه صدور انقلاب، چالش جدی وجود داشت. استالین تلاش کرد با ایجاد کمینترن در کشورهای دیگر انقلابهای مشابهی را ایجاد کند، اما پس از مدتی متوجه شدند که به دلیل پسزمینههای فرهنگی متفاوت، چنین امری ممکن نیست و کشورهای دیگر اگر بخواهند عینا از شوروی الگوبرداری کنند، دچار مشکلات جدی میشوند. کوبا، ویتنام و کره سعی کردند عینا از انقلاب شوروی گرتهبرداری کنند، اما در عمل شرایط و اقتضائات محیطی غالب شد و نوعی کمونیسم ناسیونالیستی پدید آمد! در کشورهای عربی هم همین اتفاق افتاد. بنابراین صدور فیزیکی انقلاب، در شوروی شکست خورد. آمریکا هم که سعی کرد لیبرالیسم خود را به این شکل صادر کند، در عمل به بنبست خورد.
زمانی که انقلاب اسلامی رخ داد، حکام کشورهای اسلامی تلاش کردند با ارجاع به این سوابق، در دل مردم خود هراس ایجاد کنند و آنان را دچار این نگرانی کنند که انقلاب اسلامی ایران به دنبال صدور بنیادگرایی به سایر کشورهاست تا با این شیوه، هر نوع حمله به انقلاب اسلامی را توجیه کنند؛ درحالیکه ایران اسلامی تلاش میکرد با رهبری امام، در ارائه الگو برای یک حکومت اسلامی پیشتاز باشد و سایر کشورها با صلاحدید و با توجه به اقتضائات خود، از آن بهرهبرداری و الگوبرداری کنند.
آیا ما در صدور انقلاب موفق عمل کردهایم؟ و یا نباید مرکزی به صورت موظف عهدهدار این کار شود؟
خیر؛ تنها کاری که ما باید بکنیم این است که اهداف انقلاب اسلامی و منویات حضرت امام را به شکل کامل و دقیق در کشور خودمان اجرا کنیم. دیگر کشورهای اسلامی وقتی یک الگوی عملی موفق و کارآمد را ببینند، تلاش خواهند کرد از این الگوی برتر پیروی کنند.
به هر حال هر الگویی، نیازمند بازتاب رسانهای است...
بله؛ این مسئله را قبول دارم که ما باید بتوانیم پیام انقلاب اسلامی را به شکلی دقیق، به گوش مردم دنیا برسانیم. در حال حاضر رسانههای امپریالیستی و صهیونیستی، چیزهایی را که مدنظر و مطلوب خودشان است، به اسم انقلاب اسلامی منعکس میکنند که با واقعیت انقلاب اسلامی فاصله دارد؛ بنابراین به جای تلاش برای صدور انقلاب، باید در پی پیامرسانهای قدرتمند برای رساندن پیام انقلاب به دنیا باشیم که مستلزم استفاده از وسایل رسانهای پیشرفته و مدرن است. این ابزارها در سراسر دنیا وجود دارند و اگر ما نتوانیم از آنها به درستی استفاده کنیم، دیگران برای رساندن پیامهای خود از آنها استفاده خواهند کرد.
رسانهها قادرند از هر موضوعی تصویر دلخواه خود را در ذهن مخاطبان ایجاد کنند. انقلاب اسلامی در ذات خود پیامهای قدرتمندی دارد که اگر بتواند آنها را به گوش مسلمانان جهان برساند، تأثیر خود را خواهد داشت و میتواند در هدایت افکار در سطح دنیا، جایگاه ویژهای بهدست بیاورد؛ بنابراین به جای برخوردهای برخی دفعی، باید شیوههای صحیح استفاده از آنها را در جهت ابلاغ پیامها و ارزشهای انقلاب اسلامی پیدا کنیم.
آیا اختلافات سلیقهای بین جناحهای مختلف انقلابی، به نفع صدور انقلاب است یا به ضرر آن؟
اگر این اختلافات و پلورالیسم سیاسی قبل از تصمیمگیری باشد و نهایتا یک تصمیم گرفته شود و همه بر سر آن وفاق داشته باشند، این اختلافات منشاء خیر و برکت و نشانه دموکراتیک بودن انقلاب اسلامی است، اما اگر برعکس باشد و بعد از اتخاذ تصمیم، اختلافنظرها خود را نشان بدهند، دایره انفاذ حکم حکومتی فوقالعاده کاهش پیدا میکند و در واقع دیگر دولتی وجود خارجی نخواهد داشت و طبیعی است که پیام درست و واحدی هم از انقلاب به دنیا صادر نخواهد شد. تفاوت دموکراسی و آنارشیسم در همین است که در دموکراسی همه اختلافات قبل از اتخاذ تصمیم نهایی مطرح میشوند و در آنارشیسم بعد از آن!
چرا کشورهایی که به لحاظ جغرافیایی از ما دورند، بیش از کشورهای همسایه از انقلاب اسلامی تأثیر پذیرفتهاند؟
البته پاسخ به این سؤال نیازمند دراختیار داشتن آمار و ارقام دقیق است، اما منطقا اینگونه به نظر میرسد که کشورهایی که کمتر تحتتأثیر مدرنیسم غربی هستند، انقلاب اسلامی را به عنوان یک فرهنگ برتر، بهتر میپذیرند، اما کشورهای پیرامونی ما زیر فشارهای رسانهای غرب هستند و غرب میخواهد به وسیله پیامرسانی به آنها، انقلاب ما را منزوی کند. غرب تلاش میکند در اطراف ما نظامهای سکولاری ایجاد کند که نظامهای دینی را تحمل نمیکنند؛ به همین دلیل مردم این کشورها پیام انقلاب اسلامی را دریافت نمیکنند یا قرائت غرب از آن را دریافت میکنند، اما کشورهای دورتر چون تا این حد زیر فشار رسانهای نیستند، پیام انقلاب را راحتتر دریافت میکنند. این نکته را از یاد نبریم که بلافاصله پس از استقرار انقلاب اسلامی، جنگی هشتساله بر ما تحمیل شد و همزمان درگیر مسائل داخلی هم بودیم. در این سالها اگر هم قصد صدور پیام انقلاب را داشتیم، تصویر کشوری اسلامی که با کشور اسلامی دیگری درگیر شده بود، به جهانیان منعکس میشد و اصلا فرصت پیامرسانی هم نداشتیم. همان مقدار پیامی هم که صادر شد، از هنر حضرت امام بود که با پیامها و سخنان خود سعی میکردند پیام انقلاب را صادر کنند. خلأ اطلاعرسانی هشتساله فرصتی طولانی را از ما گرفت.
عامل نیازسنجی را در صدور انقلاب تا چه حد مهم میدانید؟
نیازسنجی عامل بسیار مهمی است. هنگامی که انقلاب کمونیستی در روسیه روی داد، آمریکا و کشورهای غربی به نیازسنجی دست زدند تا ببینند در شعارهای کمونیستی، چه جذابیتهایی نهفته است و دیدند رفاه اقتصادی از جمله نان، مسکن و بهداشت در شعارهای کمونیستها، از اولویت خاصی برخوردار است. نظام سرمایهداری هوشیاری به خرج داد و با ارتقای وضعیت معیشتی و اقتصادی طبقه کارگر و محروم جوامع خود، جذابیت شعارهای کمونیستی را برای طبقه متوسط و محروم کاهش داد؛ به همین دلیل در این کشورها، گرایشی برای ایجاد انقلاب کمونیستی بهوجود نیامد.
در مورد انقلاب اسلامی، سوای مسائل اقتصادی، باید تفاوت نگرش و مبنای فکری تشیع و تسنن را نیز در نظر گرفت؛ نگاه اهل تسنن به موضوع اولیالامر، کلا با شیعه تفاوت دارد. اولین مانع بر سر صدور انقلاب اسلامی به کشورهای دیگر، این است که این پیامها براساس نگاهی مبتنی بر امامت طرحریزی شدهاند و لذا وقتی به کشورهای اهل تسنن میروند، باید به زبان و فرهنگ آنها ترجمه شوند. آمریکا و غرب هم در این میان تلاش میکنند تا پیام انقلاب اسلامی را نه پیام اسلام، که پیام تشیع نشان بدهند و حساسیت اهل سنت را برانگیزند. به این نکته چندین بار اشاره کردم که دیگر کشورها، به این موضوع که کشور صادرکننده انقلاب، خود تا چه حد در عملیاتی کردن پیامهایش موفق بوده توجه زیادی میکنند. هشت سال جنگ و معضلات پس از آن، ما را از تحقق بسیاری از اهداف انقلاب بازداشت. در پذیرش انقلاب اسلامی علیالقاعده کشورهای اسلامی مستعدترند، اما کشورهایی چون اندونزی و مالزی توانستهاند کارآمدی اقتصادی و اداری خود را تقویت کنند، به گونهای که طبقه متوسط آنها از رفاه نسبی برخوردار است و لذا نیازی به انقلاب نمیبیند. انقلاب در کشوری روی میدهد که مردم از شکاف طبقاتی رنج ببرند. در مالزی و اندونزی گرایش به جریانات اسلامی وجود دارد، ولی به دلیل کارآمدی دولتهایشان در زمینه رفع مشکلات معیشتی و دنیوی احتمال وقوع انقلاب بسیار کم است. کشورهای عربی هم بهرغم حاکمیتهای استبدادی، به دلیل تأمین نیازهای رفاهی و معیشتی، عملا زمینههای کنترل انقلاب را فراهم کردهاند.