استقلال سیاسی، یکی از محورهای مهم مبارزاتی امام خمینی و مردم انقلابی بود که در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، در شعار معروف آنان «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» تبلور یافت. این سیاست ضمن انتقاد از وابستگی محمدرضا پهلوی به کشورهای غربی، وابستگی حکومت آینده به آمریکا و شوروی را نفی میکرد، اما چرا حکومت پهلوی نتوانست خود را از وابستگی به غرب برهاند؟
استقلال سیاسی، یکی از محورهای مهم مبارزاتی امام خمینی و مردم انقلابی بود که در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، در شعار معروف آنان «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» تبلور یافت. این سیاست ضمن انتقاد از وابستگی محمدرضا پهلوی به کشورهای غربی، وابستگی حکومت آینده به آمریکا و شوروی را نفی میکرد؛ بدین معنا که بهرغم تلاش کشورهای شرق و غرب در وارد نمودن ایران به حلقه وابستگی، امام با در پیش گرفتن سیاست سازشناپذیری، عدم تعهد خود به شرق و غرب را به نمایش گذاشت.
درواقع ماهیت این سیاست، از یکسو آمریکا و از سویی سیاستهای گذشته شاه را هدف قرار داده بود. با توجه به این مقدمه سؤالی که مطرح است این است که چرا حکومت پهلوی نتوانست خود را از وابستگی به غرب برهاند؟ در پاسخ به این سؤال در ابتدا به سیاست امام در عدم وابستگی به شرق و غرب و تلاش دو بلوک سردمدار آن جهت سازش با امام پرداخته، سپس به سؤال دوم پاسخ داده میشود.
سازشناپذیری امام در رابطه با شرق و غرب
بسیاری معتقدند که امام خمینی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، به آمریکا چراغ سبز نشان داده و درصدد مذاکره با این کشور بود. به اعتقاد این گروه، امام با تعیین شروطی خواستار از سرگیری روابط سیاسی با آمریکا بعد از پیروزی انقلاب بود. دلیل ادعای این گروه، مذاکرات نمایندگان آمریکا با امام یا نمایندگان ایشان است. برخی حتی معتقدند دولت کارتر با بسیاری از نزدیکان امام چندین هفته در ارتباط مستقیم بوده است. البته شواهد و مستنداتی که در این زمینه موجود است نشان میدهد امام خمینی علاقهای به مذاکره با آمریکا نداشت و اصرار برای مذاکره و ارتباط با امام از سوی آمریکاییان صورت گرفت. درواقع شخصیت خاص امام از جمله سازشناپذیری او، دلیل محکمی بر رد ادعای این افراد است. «امام خمینی در مقابله با رژیم استبداد سلطنت و با استعمار مسلط، سازشناپذیر بود و به علت زعامت و قاطعیت در نظر طبعا در رأس نیروی مخالف حکومت ظاهر شد و مرجعیت او مورد توجه عموم ملت قرار گرفت و لذا فراگیر شد.»1
عدم تمایل امام به ارتباط با آمریکا و دلسردی او به هرگونه مذاکره سیاسی، برای مقامات این کشور نیز روشن شده بود؛ ازاینرو بسیاری از آنان درصدد بودند با اقدامات مختلف راه نفوذی بهدست آورند. شاهد این ادعا را میتوان در اظهارنظر مقامات آمریکایی به خوبی مشاهده نمود. «هنوز رهبران سیاسی، بهخصوص روحانیون در گفتوگو با ما دلسردند. هیچ یک از این گروهها (مقصود گروهها و جریانات سیاسی مخالف رژیم ایران است) به واسطه قدرت نابودکنندهای که در دست روحانیون قرار دارد، جرئت درگیری ندارد؛ چرا که روحانیون از حمایت بیدریغ تودهها برخوردارند».2
حتی تحول اوضاع داخلی و خارجی ایران بستگی به این داشت که حکومت جمهوریخواهان یا دموکراتها در آمریکا بر سر کار باشند
از این رو یکی از راههایی که جهت ارتباط با نیروهای انقلابی مدنظر قرار گرفت، نفوذ از طریق روحانیون محافظهکار و نیز دانشجویان بود. آمریکا امیدوار بود بتواند از این طریق امام خمینی را به سازش و مذاکره وادار نماید. «روابط عمومی با کمک آمریکا تکالیفی را برای دانشجویان ایران در آمریکا که امکان دارد یک رابطه با روحانیون محافظهکار برقرار کنند، در نظر گرفتهاند. ما میخواهیم در عرض این مدت سوءظن رهبران مذهبی را برطرف، و تا جایی که ممکن است با آنها طرح دوستی بریزیم.»3
البته گروهی نیز امیدوار بودند از طریق محمدرضا پهلوی به سازش و آشتی میان امام و حکومت و در نهایت با آمریکا دست یابند. بر این اساس، «تنها راه پیروزی بر او (امام)، احتمالا ژست آشتیجویانهای از سوی شاه خواهد بود. بعد اگر دولت بتواند خودش را راضی به تحمل چند روز فوران احساسات به هنگام بازگشت او کند، میتوان نیشش را کشید.»4
اما امام خمینی آشکارا با هرگونه سازش و مذاکره مستقیم با آمریکا مخالفت میکرد. بدبینی به ماهیت استعمارگرایانه این کشور باعث شده بود ایشان نسبت به هرنوع ارتباطی با آمریکا تردید و سوظن داشته باشد. بر همین اساس هم فرمودند که «ما روابط با آمریکا میخواهیم چه بکنیم، روابط ما با آمریکا، روابط یک مظلوم با یک ظالم است. روابط یک غارتشده با یک غارتگر است».5 مطابق این دیدگاه طی مذاکراتی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم میان امام و آمریکا صورت گرفت امام تلاش نمود ابتدا از اهداف این کشور از مذاکره آگاه شود سپس مبادرت به اقدامات لازم نماید؛ ازاینرو شاهد هستیم که ایشان هر نوع مذاکره با آمریکا را منوط به پیششرطهایی نمودند و اظهار داشتند: «ما تا آخر ایستادهایم و با آمریکا روابط ایجاد نخواهیم کرد، مگر اینکه آدم بشود و از ظلم کردن دست بردارد و از آن طرف دنیا نیاید در لبنان و نخواهد دستش را به طرف خلیج فارس دراز کند. مادامی که آمریکا این طور است و آفریقای جنوبی آن طور عمل میکند و اسرائیل هست، ما با آنها نمیتوانیم زندگی بکنیم».6
هر چند در نهایت با حمایت آمریکا از محمدرضا پهلوی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و اقداماتی که باعث خشم مردم و نیروهای انقلابی شد، این مذاکرات برای همیشه مسکوت و بینتیجه ماند؛ زیرا امام نمیخواست ماهیت حکومت پهلوی که بر محوریت وابستگی به غرب قرار داشت، در رابطه با جمهوری اسلامی نیز تکرار شود. او برخلاف شاه که نمیتوانست از هرگونه وابستگی مبرا باشد، خواهان حکومتی غیروابسته به شرق و غرب بود.
چرا شاه نمیتوانست وابسته نباشد؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت ماهیت حکومت پهلوی و شکلگیری آن از همان ابتدا وابسته به غرب بود. محمدرضا پهلوی با حمایت کشورهای غربی همچون انگلیس روی کار آمد و در زمانی که خطر برکناری او برای همیشه وجود داشت با کودتایی آمریکایی ـ انگلیسی مجددا به قدرت بازگشت؛از این رو لزوم حفظ موقعیت سیاسی باعث شده بود تا او همیشه خود را وامدار و نیازمند کمکهای غرب بداند. این حمایتها باعث شده بود تا محمدرضا پهلوی با غفلت از مردم تنها درصدد جلب رضایت و حمایت آمریکا برآید. «در 25 سالی که از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا انقلاب بهمن ۱۳۵۷ طول کشید سیاست خارجی و حتی داخلی ایران را این ترس و وحشت رهبری میکرد و همین امر باعث وابستگی شدید آن به ایالات متحد آمریکا گردیده بود. حتی تحول اوضاع داخلی و خارجی ایران بستگی به این داشت که حکومت جمهوریخواهان یا دموکراتها در آمریکا بر سر کار باشند».7
دموکراتها که مبنای سیاست خارجی خود را حمایت از حقوق بشر قرار داده بودند در راستای تأمین منافع خود با ابزارهای حقوق بشری به مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر میپرداختند. بدون شک این موضوع میتوانست هراس کسانی چون محمدرضا پهلوی را به دنبال داشته باشد؛ زیرا او با نقض آشکار بسیاری از قوانین حقوق بشر، ممکن بود حمایت دموکراتها و آمریکا را از دست دهد؛ درحالیکه پیروزی جمهوریخواهان، تضمین حکومت دیکتاتوری او و سرازیر شدن انواع تسلیحات نظامی را به همراه داشت؛ ازاینرو توسعه نظامی، سیاسی و اقتصادی حکومت شاه کاملا به عملکرد و میزان همراهی کشورهای غربی بستگی داشت.
فرد هالیدی در این رابطه در کتاب خود آورده است: «ایران کشوری است که توسعه اخیر آن تا حد قابل ملاحظهای بر اثر پیوندهای بینالمللی آن با اقتصادهای سرمایهداری پیشرفتهتر شکل گرفته است. به لحاظ اقتصادی از طریق فروش نفت و سرمایهگذاری خارجی در ایران و به لحاظ سیاسی و نظامی از طریق اتحادی که از جنگ دوم جهانی به این سو با ایالات متحده آمریکا به وجود آورده است.»8 این وابستگی باعث شده بود تا آمریکا با همردیف قرار دادن ایران و عربستان در رده متحدان استراتژیک خود در منطقه، بسیاری از منافع سیاسی و اقتصادی خود را تأمین نماید؛ همچنین نیازهای نفتی دیگر متحدان استراتژیک آمریکا همچون اسرائیل نیز از قِبل این ارتباط تأمین میشد. با این حال محمدرضا پهلوی با افتخار به اشتراک آرمانهای خود با ملل غربی، تأمین امنیت کشور را در گرو پیوند با غرب تعریف میکرد.
سخن نهایی
بعد از آنکه دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی آمریکا وقوع انقلاب ایران را حتمی دانستند، این کشور با در پیش گرفتن سیاست محتاطانه درصدد آزمودن تمام راههای مذاکره با امام خمینی و نمایندگان ایشان برآمد، اما امام با توجه به عملکرد آمریکا در حکومت پهلوی و ماهیت استعمارگرایانه آن در قبال تحولات سیاسی ایران، دیدگاه چندان مثبتی به سازش با غرب نداشت و هر گونه مذاکره با این کشور را در گرو تغییر ماهیت استعماری آن میدانست. از همین رو آمریکا وقتی ایجاد هر گونه روابط سیاسی با امام و نیروهای انقلابی را منتفی دانست، به بررسی سایر آلترناتیوها پرداخت که بسیاری از آنها در طیف سیاستهای مذاکره با لیبرالها تا تخریب و براندازی حکومت جمهوری اسلامی قابل مشاهده است.
محمدرضا پهلوی همیشه خود را وامدار و نیازمند کمکهای غرب میدانست
شماره آرشیو: 1-65026-275م
پی نوشت:
1. سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ هفدهم، 1391، صص 271- 272.
2. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج 1، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 104.
3. همانجا.
4. دزموند هارنی، روحانی و شاه، ترجمه کاوه باسمنجی و کاووس باسمنجی، تهران، کتابسرا، 1377، صص 90- 91.
5. صحیفه نور، ج 6، ص 57.
6. همان، ج 19، ص 74.
7. عبدالرضا هوشنگمهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، تهران، مؤلف، 1368، صص 151- 152.
8. فرد هالیدی، ایران، دیکتاتوری و توسعه، ترجمه محسن یلفانی و علی طلوع، تهران، انتشارات علم، 1358، ص 22.