علی اقبال معروف به «اقبالالسلطنه»، فرزند ارشد میرزا ابوتراب خان، در 4 فروردین 1278 خورشیدی در مشهد دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه رحمیه و علمیه مشهد گذراند و علوم ادبی و عربی را نیز در مدارس قدیم مشهد به پایان رسانید. سپس به تهران آمده، ابتدا در مدرسه ایران و آلمان وارد گردید و دوره مربوطه را طی نمود. پس از آن وارد مدرسه آلیانس و سن لوئی شد و تحصیلات متوسطه خود را تکمیل کرد...
علی اقبال معروف به «اقبالالسلطنه»، فرزند ارشد میرزا ابوتراب خان، در 4 فروردین 1278 خورشیدی در مشهد دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه رحمیه و علمیه مشهد گذراند و علوم ادبی و عربی را نیز در مدارس قدیم مشهد به پایان رسانید. سپس به تهران آمده، ابتدا در مدرسه ایران و آلمان وارد گردید و دوره مربوطه را طی نمود. پس از آن وارد مدرسه آلیانس و سن لوئی شد و تحصیلات متوسطه خود را تکمیل کرد. 1
در ابتدا به کار ملکداری و کشاورزی و اجارهداری با پدرش اقبالالتولیه همکاری داشت و از همان سالهای آغازین جوانی با رجال و متنفذان خراسان و نیز پایتخت ارتباط داشته است. ازدواج علی اقبال با دختر محسن اکبر، از منسوبین و خویشان خاندان اسفندیاری، مبین ارتباط نزدیک او و خانوادهاش با رجال و متنفذان آن روزگار میباشد. 2
سپس وارد سیاست شد و در سال 1307، هنگامی که 29 ساله بود، در دوره هفتم قانونگذاری با کسب 6352 رای از قائنات (بیرجند) به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب گردید. او متوالیا هشت دوره از سال 1309 تا 1328، وکالت شهرهای درگز، کاشمر و مشهد را در مجلس عهدهدار شد.
وی در دوره نهم که از حوزه انتخابیه ترشیز کاشمر نامزد شده بود با کسب 9327 رای و در دورههای دهم با کسب 42316 رای، دوره یازدهم با کسب 9051 رای از کاشمر، حائز اکثریت آراء شد. 3
در دوره سیزدهم که پیمان اتحاد سهگانه در همان دوره تصویب گردید، وی رئیس کمیسیون خارجه مجلس شورا بود و در تصویب پیمان تاثیر بسزائی داشت.
علی اقبال از جمله نمایندگانی بود که پس از پایان جنگ جهانی دوم، تلاش داشت تا انتخابات دوره پانزدهم به تاخیر بیفتد. اما این تقاضا رای لازم را به دست نیاورد و از طرفی اقلیت مجلس چهاردهم به رهبری دکتر محمد مصدق مخالف این طرح بودند. وی در مجلس چهاردهم بارها با دیدگاههای دکتر مصدق مخالفت نمود که گاه دامنه این مخالفتها به اهانت و انتقادات شدید هم منجر میشد.
علی اقبال در صحنه سیاسی ایران مدتها نقشآفرین بود. بعد از شهریور 1320 یکی از کارگزاران مهم سیاست کشور و از وکلای کارکشته و متنفذ مجلس شورای ملی و از دوستان احمد قوامالسلطنه بود و به عنوان نماینده دائم مجلس شورای ملی همواره مشاوری دلسوز ولی غیر رسمی، برای قوام باقی ماند و اساسا در نتیجه همین دوستی با معرفی برادرش منوچهر اقبال، برای اولین بار به معاون وزارت بهداری در کابینه قوام و سپس وزیر ثابت کابینههای وی شد.
اقبال در دوره پانزدهم مجلس هم از پرنفوذترین نمایندگان بود و در بسیاری از تصمیم گیریها به ویژه در گزینش و یا سلب اعتماد از نخستوزیران و وزرای کابینهها، رایزنیهایش صائب بود. از جمله حوادث مهم بهمن ماه 1326، که مقارن حضور وی در مجلس پانزدهم گردید، قتل و ترور محمد مسعود بود. وی به علت آنکه تمایل او برای نایبالتولیه بودن و استانداری خراسان از سوی شاه نادیده گرفته شد، در مراسم تدفین حملههای تندی به دربار کرد و این حادثه را با قتل عشقی مقایسه نمود. این سخنان بهگونهای بود که برخی چنین تصور کردند که وی غیرمستقیم دربار و شخص شاه را مسئول قتل محمد مسعود دانسته است. 4
پس از پایان دوره پانزدهم (ششم مرداد 1328)، علی اقبال از فعالیتهای سیاسی کنارهگیری کرد و تا پایان عمر در عرصه سیاسی و اداره کشور شغل و سمتی را برعهده نگرفت و بیش از هر چیز به زندگی شخصی خود پرداخت. روابط وی با برادرهایش بیش از پیش به سردی گرایید و به ندرت با یکدیگر ارتباط پیدا کردند. او از آن پس گوشه عزلت گزید.
اقبال در 4 شهریور 1351 در سن 73 سالگی درگذشت و در قبرستان «ظهیرالدوله» در شمال تهران به خاک سپرده شد. 5
پی نوشت:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. حسین کوهی کرمانی، از شهریور ۱۳۲۰ تا فاجعه آذربایجان و زنجان، ([بیجا]: روزنامه نسیم صبا، [۱۳۵۲؟])، ص 377.
2. حسین ملکی، دولتمردان ایران در عصر مشروطیت، (تهران، اشاره ،۱۳۷۰)، ص43.
3. منوچهر نظری، رجال پارلمانی ایران (از مشروطه تا انقلاب اسلامی)، (تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۰)، ص 126-127.
4. مظفر شاهدی، زندگانی سیاسی خاندان اقبال، (تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۸)، ص21-46.
5. صفاءالدین تبرائیان، چهرههایی در خاک: خفتگان تربت ظهیرالدوله، (تهران: روزنگار، ۱۳۸۲)، ص 177.