حسنعلی خان امیر نظام گروسی از مردان نیکنام عهد ناصری و جزء رجال کارآمد و لایق ایران در دوره قاجاریه به شمار میرود، او مردی کاردان، با کفایت و علاقهمند به ترقی و اصلاح جامعه بود و در طول 64 سال داشتن مصدر خدمات مهم کشوری از هیچ کوششی جهت اعتلای ایران فروگذار نکرد. حسنعلی خان امیر نظام گروسی از کردهای طایفه کبودوند گروس در سال 1236 یا 1237 ق در بیجار مرکز ولایت گروس به دنیا آمد. مادرش اصالتاً ارمنی و پدرش محمدصادق خان جزء رجال بزرگ دربار فتحعلی شاه بود. 1 سیرهنویسان و مورخان دوره قاجار، اصل و نسب او را تا سدۀ سوم اسلامی به عقب بردهاند. از جمله نقل کردهاند که امام رضا (ع) هنگام عزیمت از مدینه به طوس به خانۀ «امیر عزالدّین» از اجداد امیر نظام که رئیس طایفه گروس بوده نزول فرموده است. 2 بعضاً قائل براینند که نیاکان وی بیش از هفتصد سال، پشت در پشت رئیس ایل و حاکم گروس بودند و از دورۀ صفویه تا قاجاریه مناصب سیاسی، نظام و درباری را بر عهده داشتند. 3
حسنعلی خان بر اثر استعداد و لیاقت ذاتی تقریباً از هفت سالگی بسیاری از علوم زمانۀ خود را فرا گرفت و توانست توجه اطرافیان را به خود جلب نماید. 4 وی در سال 1252ق با دریافت درجه سرهنگی به عنوان فرمانده افواج گروس منصوب شد و در سال 1253 با همین سمت در اردوی محمد شاه در محاصره هرات شرکت کرد و از خود لیاقت خوبی نشان داد. 5 از سال 1254 تا 1257 ق حسنعلی خان به همراه افواج گروس به محافظت از ارگ تبریز مأمور گشت و از سال 1257ق تا 1295ق برای محافظت از سرحدات کرمانشاه در برابر عثمانی انتخاب شد. 6
در سال 1260ق با نسبت دادن پدرکشی به وی، او را از کار برکنار کردند که در همین زمان حاج میرزا آقاسی صدراعظم محمد شاه نظر به عداوتی که با خانواده حسنعلی خان داشت (چنانکه خود امیر نظام در چند نامهاش به آن اشاره میکند)، حکومت موروثی گروس را از دست خاندان حسنعلی خان گرفته و به ابراهیم خان سرتیپ سلماسی سپرد. 7
در سال 1264ق ناصرالدین شاه که به تخت نشست و امیرکبیر را به عنوان صدراعظم برگزید حسنعلی خان نیز توانست به کمک امیرکبیر حکومت از دست رفته گروس را مجدداً به خاندان خود برگرداند و بار دیگر ریاست افواج گروس را بر عهده گرفت. 8
در سال 1265 ق حسنعلی خان جهت سرکوبی فتنه سالار راهی خراسان شد و توانست موفقیتی به دست آورد، اندکی بعد از فتنه سالار در سال 1266 ق حسنعلی خان به صوابدید امیرکبیر مأمور سرکوبی ملا محمدعلی زنجانی از پیروان باب در زنجان شد و به مناسبت موفقیت در این مأموریت به مقام جنرال آجودانی شاه رسید. 9
در سال 1267 ق حسنعلی خان جزء ملتزمین رکاب ناصرالدین شاه در سفر به اصفهان بود. به نظر میرسد حسنعلی خان در همین سفر و در اردوگاه سلطانیه کتاب پندنامه یحیویه را برای پسرش یحیی خان به نگارش درآورده است. پس از بازگشت به تهران مدتی ریاست افواج گارد سلطنتی را برعهده گرفت. 10 در سال 1271 ق با داشتن مقام ریاست افواج گروس برای بازگرداندن نظم و امنیت به مشهد مأمور انتظامات آن شهر شد. 11
در سال 1272 ق حسنعلی خان با سپاه خود به همراه حسامالسلطنه والی خراسان عازم تسخیر هرات شد، پس از محاصره طولانی، هرات را فتح کردند و حفاظت از هرات را برعهده حسنعلی خان گذاشتند. 12 در سال 1273 حسنعلی خان به دلیل خدمات شایستهای که انجام داده بود به تهران فرا خوانده شد و مورد التفات شاه قرار گرفت. 13
در سال 1273 ق به دلیل اعتراض دولت انگلستان نسبت به فتح هرات، سرچارلز موره وزیر مختار انگلیس در ایران، برای نشان دادن اعتراض خود تهران را ترک کرد و به بغداد رفت، بعد از اندک مدتی که بین ایران و انگلیس صلح پاریس منعقد شد، دولت مرکزی حسنعلی خان را مأمور بازگرداندن سرچارلز موره به ایران کرد، وی در این مأموریت نیز لیاقت و شایستگی خود را نشان داد، در همین سال حفاظت از بیوتات و خزانه شاهی به مدت یک سال، یعنی تا 1275 ق به وی واگذار شد. 14
در سال 1275 ق پس از عزل اعتمادالدوله نوری صدراعظم و مراجعت فرخ خان امینالدوله ایلچی مخصوص دولت ایران در دربار کشورهای اروپایی، حسنعلی خان گروسی به عنوان وزیر مختار از طرف سعید خان انصاری وزیر امور خارجه و به درخواست ناصرالدین شاه به اروپا (پاریس) مأمور شد. در این مأموریت وی سرپرستی 42 نفر دانشجوی ایرانی را که قصد ادامه تحصیل به سبک اروپایی را داشتند بر عهده گرفت و از هیچ کوششی جهت یاری دادن به آنها دریغ نمیکرد.15
در سال 1276 ق به عنوان مأمور فوقالعاده و وزیر مختار مخصوص در پاریس انتخاب شد. سفارت حسنعلی خان در اروپا هفت سال طول کشید. وی علاوه بر وظایفش در سفارت بیشتر اوقات خود را صرف بازدید از کارخانجات، مدارس، بیمارستانها و ... میکرد. 16 در همین دوران مورد توجه زمامداران اروپایی قرار گرفت و توانست از آنها نشانهای دولتی دریافت نماید، از جمله نشان «سنت موریس» و «سنت لازار» از ایتالیا «عقاب سفید» از آلمان، «لوژیون دونور» از فرانسه، «لئوپلد» از بلژیک، « دانبرک» از دانمارک، «کوردون» از روسیه و «مجیدیه» از عثمانی را از آن خود کرد. 17
در سال 1281 ق برای مدت کوتاهی به تهران آمد و مجدداً با همان سمت به پاریس برگشت اما بعد از یک سال 1282 ق به علت مختل شدن مزاجش به ایران بازگشت و در سال 1283 ق با تأسیس دارالشوری کبری به عضویت آن پذیرفته شد و به مدت 5 سال در این مقام باقی ماند. 18 در سال 1287 ق فرزند ارشدش یحیی خان که فرمانده فوج گروس در کرمان بود وفات یافت و حسنعلی خان را در ماتم فرو برد. 19
در همین سال 1287 ق سپهسالار وزیر مختار ایران در استانبول به ایران بازگشت و به صدراعظمی ناصرالدین شاه برگزیده شد. حسنعلی خان به جای وی در سال 1288 ق به سفارت استانبول فرستاده شد، مدت اقامتش 14 ماه به طول انجامید. در این مدت حسنعلی خان با زیرکی تمام از سیاست ایران در برابر عثمانیها دفاع کرد، نهایتاً در سال 1289 ق ضعف مزاج خود را در آب و هوای استانبول بهانه کرد و به ایران بازگشت. 20
در سال 1289 ق به عنوان وزیر فواید عامه در دولت سپهسالار منصوب و به عضویت شورای وزیران نیز پذیرفته شد و همچنین به درجه امیر تومانی نائل آمد. علی رغم بی برنامگی و بی نظمی که در آن دوران، در امور اداری وزارتخانهها رایج بود حسنعلی توانست اقدامات نسبتاً مهمی در زمینه اصلاحات انجام دهد از جمله میتوان به فعالیتهای عمرانی و زیربنایی، همچون ایجاد شبکه راهآهن و راهسازی اشاره کرد. 21 در سال 1290 ق ناصرالدین شاه که به تشویق سپهسالار عازم اروپا شد، حسنعلی خان با سمت وزیر فواید عامه از جمله ملتزمین رکاب وی بود. 22
یکی از وقایع مهم دوران سلطنت ناصرالدین شاه طغیان اکراد به رهبری شیخ عبیدالله شمزینی و حمزه آقا منگور در مناطق آذربایجان، ساوجبلاغ در سال 1297 ق بود که دولت مرکزی به کرات، به دفع آنها اقدام کرد اما نتیجهای در بر نداشت، نهایتاً دولت مرکزی تصمیم گرفت این بار نیز از فراست و زکاوت حسنعلی خان در دفع این فتنه استفاده کند و حسنعلی خان هم در مقام وزیر فواید عامه این مأموریت را پذیرفت و در چندین نوبت اکراد را گوشمالی داد تا اینکه در سال 1298ق با اقداماتی حساب شده توانست حمزه آقامنگور، رهبر شورشیان را به قتل رساند و سبب دفع فتنه وفساد در آن منطقه گردد. 23
قتل حمزه آقا مورد اعتراض دولت روسیه واقع شد و حسنعلی خان مشروحهای مفصل در جواب آنها به علاءالدوله امیر نظام نوشت که به حق دندانشکن بود. 24 در سال 1299 ق حسنعلی خان با دریافت یک قبضه شمشیر مرصع و لقب سالار عسکری از ناصرالدین شاه به ریاست قشون آذربایجان منصوب گردید.
در سال 1300 ق بعد از مرگ محمدرحیم خان علاءالدوله «امیر نظام» به پیشنهاد مظفرالدین میرزا ولیعهد آذربایجان، تصدی امور پیشکاری آذربایجان به حسنعلی خان داده شد و لقبش را به «سالار لشکر» ارتقاء دادند. 25 مهمترین اقدام حسنعلی خان در این برهۀ زمانی یاری دادن به حاج میرزا حسن رشدیه در تأسیس مدرسه رشدیه در تبریز بود. 26 در سال 1303 ق ولیعهد مظفرالدین میرزا با اعطای شمشیر مرصعی به حسنعلی خان او را به لقب امیر نظام مفتخر کرد.27
از وقایع مهم دیگر دوران پیشکاری امیرنظام در آذربایجان مسئله امتیاز رژی و شورش مردم تبریز علیه این قرارداد در سال 1309 بود، که امیر نظام در مقام والی شهر، از اجرای دستور ولیعهد جهت تیراندازی به سمت مردم تمرّد کرد، به دنبال آن در همان سال او را از پیشکاری آذربایجان عزل و به تهران احضار کردند و مورد بازخواست قرار دادند، بعد از مدتی بنا به درخواست ناصرالدین شاه امیر نظام را با همین سمت پیشکاری برای آذربایجان پیشنهاد دادند. اما امیرنظام سلامت مزاج و پیر شدن خود را بهانه کرد و از این امر صرف نظر نمود. 28
امیرنظام پس از استعفا از پیشکاری آذزبایجان و آمدن به تهران، مدت دو ماه بیکار بود تا اینکه در 1310 ق برای بار دوم به حکومت کردستان، کرمانشاهان، گروس، همدان و مناطق همجوار منصوب شد. 29 وی از همان ابتدای ورود در این مناطق دست به اقداماتی اصلاحی زد که بسیاری از منابع آن دوره و همچنین منابع محلی اقدامات و صفات حمیده او را مورد ستایش قرار دادهاند. 30 در سال 1312 ق بعد از دفع آشوبها و شورشها بنا به ضرورت امیرنظام را از حکومت کردستان و کرمانشاهان عزل و به تهران احضار کردند تا به حکومت نواحی چون خراسان یا شیراز که دچار نابسامانی شده بودند فرستاده شود، اما نهایتاً نتیجهای حاصل نشد. 31
در سال 1313ق مجدداً برای سامان دادن به مناطق کردستان و کرمانشاه به آن ولایات برگشت و در سال 1314ق مأمور دفع اغتشاشات همدان و متعاقب آن کردستان شد در همین دوران پسرش عبدالحسین خان سالارالملک را از سوی خود نایبالحکومه کردستان کرد، و خود مجدداً به پیشکاری ولیعهد محمدعلی میرزا به جای میرزا علی خان امینالدوله به اذربایجان رفت. 32
یکی از مسائل مهم پیشکاری مجدد امیر نظام در تبریز در سال 1316 ق قحطی نان بود که بزرگان و انبارداران وابسته به دربار گندم را احتکار کرده و به فروش نرساندند و این موجب اعتراض مردم در خیابانها و قتل عام بسیاری شد، نهایتاً این شورش به دستور محمدعلی میرزا ولیعهد و به دست امیر نظام گروسی خاموش شد و توانستند مشکل را تا حدودی حل کنند، اما این بار امیر نظام بر خلاف دوره پیشکاری مظفرالدین میرزا که مدتی طولانی در آذربایجان بود، دو سال بیشتر دوام نیاورد، چرا که بین ولیعهد و او اختلاف بالا گرفت و نهایتاً به دلیل نامساعد بودن اوضاع و کبر سن در ذیقعدۀ 1316 از پیشکاری آذربایجان استعفا کرد و از راه قفقاز و ترکستان به تهران رفت. 33
مقارن استعفای امیر نظام از پیشکاری آذربایجان اوضاع ولایت کرمان بر اثر خشکسالی و نیز بی تدبیری آصفالدوله بسیار آشفته بود، پس دولت مرکزی حسنعلی خان را که در دوران کهولت به سر میبرد به والیگری کرمان و بلوچستان منصوب کرد، وی در سال 1317 ق وارد شهر شد و مردم در نهایت شور و شعف به استقبالش آمدند. امیرنظام در این ولایات نیز دست به اقدامات اصلاحی زد، به طوری که در کمتر از شش ماه اوضاع آشفته کرمان سر و سامان پیدا کرد. 34
بالأخره در پنجم رمضان 1317 ق امیرنظام گروسی در سن 81 سالگی دیده از جهان بست و بنا به وصیت خودش در ماهان کرمان در جوار شاه نعمتالله ولی در مقبرهای که برای خود بنا کرده بود به خاک سپرده شد. 35
امیرنظام در کنار تدابیر سیاسی ـ نظامیش، شخصی صاحب ذوق، شعردوست، سخنشناس، ادیب، فاضل و از جمله نویسندگان چیرهدست بود که در شیوه نگارش و انشاء خط روشی ابتکاری و منحصر به فرد به نام «شیوۀ امیرنظام» را برای خود برگزید. همچنین از وی دو اثر ارزنده ادبی به صورت مکتوب به نامهای منشآت و پندنامه یحیویه به جای مانده است که هر کدام نمونهای از کمال و پختگی و شیوه نگارش او میباشد.
حسنعلی خان امیرنظام گروسی جزء معدود رجال خوشنام و درستکار و در عین حال پر نفوذ دوره قاجاریه به شمار میرود، که همواره مورد لطف و عنایت بی چون و چرای همگان از شاه گرفته تا پایینترین رتبههای درباری و دولتی بوده است. امیر نظام 64 سال از عمر خویش را به طور مستمر در امورات مختلف سیاسی ـ نظامی و فرهنگی صرف خدمت به این سرزمین کرد، در حالی که در این دوره طولانی خدمت، او از بیان حقیقت هیچ باکی نداشته و کوچکترین خیانتی از او نسبت به حکومت مشاهده نشد. او فردی ملیگرا ودر عین متجدد و اصلاحطلب و آشنا به فرهنگ نوین غرب بود. با وجود اینکه مدتی در اروپا زندگی کرد، اما هیچگاه ظواهر زیبای تمدن غرب او را فریب نداد و همچنان سنتهای ایرانی را در هر جایگاه و مکانی که بود حفظ میکرد.
پی نوشت:
1. احمد میرزا عضدالدوله، تاریخ عضدی، به اهتمام عبدالحسین نوایی، تهران، علمی، 1372، ص 97؛ یغمایی، اقبال، «امیرنظام گروسی»، مجله یغما، ج 21، شماره 11، 1347، ص 615؛ مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج6، تهران، زورا، 1371، ص 44.
2. حسنعلی خان امیرنظام گروسی، منشآت، چاپ سنگی کتابخانه ملی؛ خط احمد بصیرت، چ 1334، شماره 9374، ص 8 و9؛ میرزا محمدخان و میرزا هاشم خان ممتحنالدوله، رجال وزارت خارجه در عصر ناصری و مظفری، به کوشش ایرج افشار، تهران،اساطیر،1356، ص 65.
3. محمدعلی معلم حبیبآبادی، مکارمالآثار در احوال در قرن 13 و 14هـ.، چ سوم، انجمن کتابخانههای عمومی اصفهان، 1351، ص 1024 ـ 1025؛ محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، مرآتالبلدان، ج4، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، نشر دانشگاه تهران، ص 1905 ـ 1906.
4. عبدالرزاق مفتون دنبلی، مآثرالسلطانیه، به کوشش غلامحسین صدری افشار، تهران، 1351، ص 149 و 177.
5. ممتحنالدوله، رجال وزارت خارجه در عصر ناصری و مظفری، ص 96؛ میرزا علیاکبر، وقایعنگار کردستانی، حدیقه ناصری، به کوشش محمد رئوف توکلی، تهران، مولف، 1364، ص 271.
6. صدیق صفیزاده، تاریخ کرد و کردستان، تهران، نشر آتیه، 1378، ص 692.
7. حسنعلی خان امیرنظام گروسی، پندنامه یحیویه، نسخه چاپ سنگی کتابخانه ملی ایران، چ 1315، شماره 6683، ص 12. وقایعنگار کردستانی، حدیقه ناصری، ص 271؛ عباس اقبال آشتیانی، «حسنعلی خان امیر نظام»، مجله یادگار، ج 3، سال 1352، شماره 6 و 7، ص 9.
8. امیرنظام گروسی، ص 20؛ همچنین: حسنعلی خان امیرنظام گروسی، پندنامه یحیویه، مقدمه منوچهر سعید وزیران، تهران، نقره، 1366، ص 17 ـ 18.
9. اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج 3، تصحیح محمداسماعیل رضوانی، تهران، دنیای کتاب 1367، ص1698؛ لسانالملک سپهر، ناسخ التواریخ، ج3، به اهتمام جمشید کیانفر، تهران، اساطیر، 1377، ص 276؛ فتحالله فتاحی،سفرنامه میرزا فتاح گرمرودی به اروپا در زمان محمدشاه، تهران، چاپخانه بانک بازرگانی ایران، 1347، ص 65 ـ 1164.
10. اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج3، ص 14 ـ 1713؛ روزنامه شرف، شماره 29، ص 114/ شرافت شماره 14، ص 421.
11. محمدجعفر خورموجی، حقایقالاخبار ناصری، به کوشش خدیوجم، تهران، 1344، ص 185.
12. میرزا فتاح گرمرودی، پیشین، ص 1165.
13. روزنامه وقایع اتفاقیه، ج 3، شمارههای 291 ـ 379، تهران، کتابخانه ملی، 1373، نمره 316، مورخه جمادیالثانی، 1273 ه. ص 2075.
14. فرخ خان امینالدوله، مجموعه اسناد و مدارک فرخ خان امینالدوله، ج3، تهران، نشر دانشگاه، تهران، چاپ قدرتالله روشنی و کریم اصفهانی، 1364، ص 181؛ امیر نظام گروسی، منشآت، چاپ سنگی، شماره 9374، ص 21؛ محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن 19، ج2، تهران، اقبال، 1367، ص 679.
15. یاکوب ادوارد پولاک، ایران و ایرانیان (سفرنامه پولاک)، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران، خوارزمی، 1361، ص 297؛ احمد سهیلی خوانساری، امیر نظام در سفارت فرانسه و انگلستان، تهران، اقبال، بیتا، صص 124 ـ 117؛ حسین محبوبی اردکانی، تاریخ مؤسسات تمدنی در ایران، ج اول، تهران، نشر دانشگاه تهران، 2537 شش؛ ص 320 ـ 325؛ عبدالحسین نوایی، ایران و جهان، ج2، تهران، نشر هما، 1369، ص 581.
16. معیرالممالک، رجال عصر ناصری، تهران، نشر تاریخ ایران، 1361، ص 25ـ 29؛ سیمین خوانساری، امیرنظام در سفارت فرانسه و انگلستان، مقدمه، ص و.
17. وقایعنگار کردستانی، پیشین، ص 279؛ نفسی، «حسنعلی خان امیر نظام»، مجله وحید، سال سوم، شماره دوم، 1344، ص 104.
18. یحیی آرینپور، از صبا تا نیما، ج1، زورا، چ پنجم، 1372، ص 166؛ عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج1، تهران، زورا، چ سوم، 1371، ص 111.
19. محبوبی اردکانی، ج1، ص 335.
20. علی خان امینالدوله، خاطرات سیاسی امینالدوله، به کوشش فرمانفرمائیان، تهران، امیرکبیر، 1355، ص 34؛ احمد خان ملک ساسانی، یادبودهای سفارت استانبول، تهران، بابک، چ دوم، 1354، ص 247.
21. اعتمادالسلطنه، المآثر والآثار، ج1، به کوشش ایرج افشار، تهران، اساطیر، 1363، ص 108؛ فریدون آدمیت، اندیشه ترقی و حکومت قانون، تهران، خوارزمی، 1351، ص 158؛ ابراهیم تیموری، عصر بیخبری، تهران، اقبال، 1332، ص 97.
22. اعتمادالسلطنه، مرآتالبلدان، ج2، ص 1711؛ مستوفی، شرح زندگانی من، ج1، ص 126.
23. مهدیقلی خان هدایت، خاطرات و خطرات، تهران، زوار، چ پنجم، 1375، ص 5؛ اسکندرقوریانس، تاریخ طغیان اکراد، میکروفیلم نسخه خطی کتابخانه ملک، شماره 3759، ص 3ـ 19؛ کریسی کوچرا، جنبش ملی کرد، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، نگاه، 1373، ص 26؛ گزارشها و نامههای دیوانی امیرنظام گروسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، موقوفات افشار، 1373، ص 29؛ حاج سیاح، خاطرات سیاح، زیر نظر ایرج افشار، تهران، امیرکبیر، چ دوم، 1356 شش، ص 239.
24. سازمان اسناد ملی، شمارههای 296012995/ 752ح2زآ1 و 296012780/ 533ح2زآ1 و 296012065/ 823ح2زآ1. محمدعلی کریمزاده تبریزی، در چند سند تاریخی، مجله بررسیهای تاریخی، شماره دوم، ص 142 ـ 155.
25. امینالدوله، خاطرات امینالدوله، ص 221، مستوفی، شرح زندگانی من، ج1، ص 209؛ محمدعلی غفاری، خاطرات و اسناد محمدعلی غفاری (تاریخ غفاری)، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، نشر تاریخ ایران، 1361، ص 91ـ93.
26. شمسالدین رشدیه، سوانح عمر، تهران، نشر تاریخ تهران، 1362، ص 28ـ 34.
27. غفاری، تاریخ غفاری، ص 225.
28. ز. ب فوریه، سه سال در دربار ایران، ترجمه عباس اقبال، تهران، 1351، ص 226؛ صمد سردارینیا، تبریز در نهضت تنباکو، تبریز، نشر آشینا، 1377، ص 59؛ اسناد سازمان ملی 296/ 1/425/6.
29. سلطانی، ایلات و طوایف کرمانشاه، ج2، «قسمت اول»، ص 437.
30. مردوخ روحانی، تاریخ مردوخ، ج3، «بخش دوم»، تهران، سروش، ص 431؛ فخرالکتاب سنندجی، تحفه ناصری، ص 400ـ 418.
31. حسینقلیخان نظامالسلطنه مافی، خاطرات و اسناد حسینقلی خان مافی، ج1، به کوشش معصومه مافی و منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، نشر تاریخ ایران، 1362، ص 208؛ وقایعاتفاقیه، مجموعه گزارشهای خفیهنویسان انگلیسی در ولایات جنوبی ایران از سال (1291 ـ 1332)، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، نوین، 1362، ص 478 ـ 479؛ مهدیعلی خان فریدالملک همدانی، خاطرات فرید، گردآوری مسعود فرید قراگزلو، تهران، زورا، 1354، ص 133.
32. غلامحسین خان افضلالملک، افضلالتواریخ، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، نشر تاریخ ایران، 1361، ص 80، فخرالکتاب سنندجی، تحفه ناصری، ص 416ـ 417؛ روحانی، تاریخ مردوخ، ص 229.
33. ادیبالممالک فراهانی، دیوان، به کوشش وحید دستگردی، نشر آریان، 1355، ص 67؛ سازمان اسناد ملی، 296/ 29/183/2؛ منصور تقیزاده تبریزی، «خاطرهای از خدمات هفده ساله امیر نظام گروسی»، مجله وحید، دوره 14، شماره 190ـ 198، 1355، ص 512ـ 515.
34. احمدعلی خان وزیری، تاریخ کرمان «سالاریه»، به کوشش ابراهیم باستانی پاریزی، تهران، علمی، چ سوم، ص 653؛ کرمانی، محمود همت، تاریخ مفصل کرمان، ص 347؛ یحیی احمدی کرمانی، فرماندهان کرمان، تصحیح باستانی پاریزی، تهران، علم، چ چهارم، 1370، ص 354.
35. احمدی کرمانی، فرماندهان کرمان، ص 165؛ وزیری، تاریخ کرمان، ص 844.