«سفارت انگلستان در ایران و تلاش برای سو دادن به فرآیندهای سیاسی ایران» در گفتوشنود با دکتر یعقوب توکلی
از منظر جنابعالی از بدو تاسیس سفارت انگلستان در ایران، نقش سفیر این کشور در فرآیندهای سیاسی و داخلی ایران چگونه بوده است؟
بسم الله الرحمن الرحیم. در واقع میتوان گفت که از بدو پیدایش این نهاد دیپلماتیک در ایران، جاسوسی، دخالت و جریانسازی آن در روندهای سیاسی داخل کشور قابل رصد بوده است و برای آن، اسناد روشنی وجود دارد. واضحترین نمونه آن را میتوان در ماجرای انقلاب مشروطیت ردیابی کرد. همانطور که سفیر انگلستان در جریان مشروطه تلاش میکرد جنبش و بحران بهوجودآمده در ایران را به نفع سیاستهای انگلستان سوق بدهد، در دورههای بعد هم میبینیم که راجر استیونس (Sir Roger Stevens) و دیگر سفرای انگلستان دخالتهای آشکار در امور داخلی ایران داشتند یا در جریان انقلاب اسلامی با مطالعه خاطرات سر آنتونی پارسونز (Sir Anthony Derrick Parsons) و دیگران، متوجه میشویم که همه فرستادگان انگلیس تلاش میکردند که جریان تحولات را به نفع خودشان تغییر بدهند. البته در جریان انقلاب اسلامی، مردم ما فوقالعاده هوشمند بودند و تجربههای تلخ تاریخ به قدری برایشان آزاردهنده بود که این بار شاهد هستیم که در آبان ۱۳۵۷، بهخصوص بعد از کشتار دانشآموزان در دانشگاه تهران که با حمایت مستقیم دولتهای انگلستان و آمریکا صورت گرفت __ میدانید که وقتی کشتار 17 شهریور ۱۳۵۷ صورت گرفت، هم دولت آمریکا و هم دولت انگلستان بهشدت از رژیم پهلوی حمایت کردند و در جریان کشتار دانشآموزان در دانشگاه تهران هم میبینیم که حمایت دولتهای غربی از مشت آهنین محمدرضا و نیروهای وابسته به او ادامه پیدا میکند __ مردم به جای اینکه به دنبال دیگهای پلو در سفارت انگلیس باشند، آنجا را به آتش کشیدند و نتیجه آن سقوط دولت شریفامامی بود و انتقال این پیام که عصر جدیدی در ایران آغاز شده است و عجز و ترسیدگی در برابر انگلستان خاتمه پیدا کرده و مردم ایران وارد دوره جدیدی شدهاند و دستهای نفوذ را قطع خواهند کرد.
ما اصرار داریم که جوانان و مردم ما و همچنین غربیها بدانند که عصر جدید ایران، از چهار دهه قبل آغاز شده و سیاستگذاران وزارت خارجه ما نیز باید بدانند که نباید براساس خواندههای مبتنی بر دوره قاجار و عصر نفوذ، به تحلیل قضایای ایران پرداخت. تحولات و موضوعات ایران امروز، متفاوت شده است. البته بدمان نمیآید که انگلیسیها هم همینطور فکر کنند! آنها به دلیل همان فکر غلطی که دارند، دائم هم اشتباه میکنند. به همین دلیل می گویم که ما ناراحت نیستیم که آنها دائم در اشتباه باشند! مزیت فعلی جریان انقلاب و نیروهای انقلاب آن است که انگلیسیها و آمریکاییها در زمینه فهم انقلاب اسلامی دچار بحران هستند و قابلیت فهم آن را ندارند و نخواهند داشت.
شاید بهتر باشد تا بدانیم که در نگاهی کلی، رویه انگلستان در طول تاریخ در قبال ملت ایران چگونه بوده و چه تغییراتی کرده است؟
رویه انگلیسیها در طول تاریخ، نه تنها تغییر نکرده است بلکه آنها از مظالمی هم که انجام دادهاند، حتی یک عذرخواهی ساده هم نکردهاند! حتی عجیب است که در مواردی به توجیهات تئوریک هم پرداختهاند. مثلا پیتر آوری (Peter William Avery) در مقدمه کتاب «تاریخ معاصر ایران» میگوید: «تجزیه ایران محصول وسعت جغرافیایی آن است. ایرانیها دوست دارند این را گردن انگلستان بیندازند». در قرارداد گلداسمید، جیمز موری (James Murray) به عامل مستقیم و بیآبرویی مثل میرزا آقاخان نوری فشار میآورد و پشت سر هم تقاضاهایش را افزایش میدهد، تا جایی که میرزا آقاخان به جیمز موری، سفیر انگلیس، نامه مینویسد: «شما آبروی مرا پیش مقامات و مردم ایران بردید. من هر بار که با تقاضای شما موافقت میکنم، دفعه بعد تقاضای جدیدی را مطرح میکنید». این سنت سیاسی انگلستان و سنت سیاسی غرب در مذاکرات و معاملات سیاسی است. سادهلوحانهترین فکری که متأسفانه الان در کشور ما وجود دارد و بخشی از حاکمیت را هم تصاحب کرد، این است که فکر میکنند اگر در برجام از ماجرای هستهای کوتاه بیاییم، آمریکاییها و انگلیسیها کوتاه میآیند.
این جنایتکاران عزیزترین و برجستهترین دانشمندانی را که پدید آمدن آنها سالیان طولانی آرزوی ملت ایران بود، با دستهای کثیف داخلی و وابستگان به موساد و سیا به شهادت رساندند و لبخند هم زدند و بعد از شهادت آنها به مطالبهگری امتیازات جدید پرداختند! این چیزی نیست که ما فراموش کنیم. این دقیقا مثل این است که از کسی با گردنکلفتی و به زور بخواهید خانه خودش را به شما بفروشد و بعد وقتی نفروخت، بیایید و بهترین فرزند او را بکشید و بعد با کمال وقاحت به او بگویید: من که گفتم خانهتان را به من بفروشید، چرا نمیفروشید؟ من هر وقت ملت انگلیس را میبینم، حس میکنم که آنها چقدر غذاهای آلوده به خون ملتها را میخورند! در عقل تصویری من ملت انگلستان ملتی هستند که به تعبیر عرفا که میگویند: غذایشان خونآلود است! اگر اینها در منظر چشمان بیدار انبیا و عرفا قرار بگیرند، خواهند دید که غذایشان چقدر آلوده به خون ملتها و آلوده به ظلم و جوری است که علیه ملتهای دیگر اعمال کردهاند.
انگلیسیها برای اجرای عملیات نفوذ، نیروهای خود را به چه عنوانی به ایران اعزام میکردند؟
نیروهای نفوذی انگلیس در قالبهای مختلف در ایران ظهور و بروز پیدا کردند. آنها در قالب هیئتهای مستشاری نظامی، یا در قالب هیئتهای اقتصادی، یا در قالب هیئتهای تجاری یا حتی هیئتهای فرهنگی به ایران اعزام میشدند؛ یعنی کسی که احیانا در دانشگاه تدریس میکرد و مثلا مثل خانم آن لمپتون (Ann Katharine Swynford Lambton) به عنوان استاد ادبیات یا تاریخ شناخته میشد، عضو MI6 هم بود و در سفارت انگلستان مسئولیت داشت، ولی به عنوان یک چهره فرهنگی با همه اساتید دانشگاه در رشتههای تاریخ و ادبیات و... ارتباط داشت.
رفتار انگلستان در قبال ملت ایران در دوران پهلوی را چگونه ارزیابی می کنید؟
محمدرضا پهلوی در کتاب «پاسخ به تاریخ» جملهای دارد که در واقع پاسخ به اروپاست و نه پاسخ به تاریخ یا ایران! او میگوید: «من در جریان جنگ جهانی دوم، تمام کارخانههای ایران و کل سیستم حمل و نقل ایران را در اختیار متفقین قرار دادم!» یک پادشاه چقدر باید نوکر و ترسو باشد که هر چیزی را که در کشور هست، در اختیار نیروهای انگلیسی و متفقین قرار بدهد. اینها تا سالهای طولانی آمدند و غارت کردند و بردند! حتی کسانی که افتخار احداث راهآهن را تکرار میکنند، بد نیست تاریخ سوءاستفاده انگلستان از راهآهن ایران را بخوانند و ببینند که اینها تا چه حد از این مسئله به نفع خودشان استفاده کردند و با فریبکاری گفتند: درآمدی را که ایران از راهآهن داشته را برای ایران نگه میداریم و تثبیت میکنیم، در حالی که پیش از آن، راهآهن ایران روزانه بیش از 150 تن کالا جابهجا نمیکرد، ولی وقتی انگلیسیها آمدند و راهآهن را اشغال کردند، روزانه 6 هزار تن کالا جابهجا میشد! انگلیسیها یک سیام قیمت جابهجایی را به مردم ایران ندادند و همان را هم به بهانه خراب شدن واگنها و امثالهم، از ما دریغ کردند! نه انگلیسیها و نه آمریکاییها نه تنها دیناری به ما پول نداند، روسها هم بعد از پانزده سال، آن هم مابهازای گرفتن منطقه فیروزیه در ترکمنستان، حاضر شدند بخشی از بدهیشان را به مردم ایران بپردازند.
متأسفانه از دخالت قدرتهای متجاوز انگلیس و روس در ایران تاریخ غمباری داریم. به عنوان معلم تاریخ میگویم که وقتی این مسائل را در کلاسهای دانشگاه، حتی در دوره دکتری یا کارشناسی ارشد توضیح میدهیم، غم بر وجود همه دانشجویان یا حتی اساتید دانشگاههایی که گاهی این مباحث را برایشان بیان میکنیم، مینشیند! چراکه چهره زشت دولت استعماری انگلستان و چنگالهای زشت غرب استعمارگر را میبینند که چه ظلم و ستمهای دردناکی را بر پدران ما روا داشتند. این جماعت استثمارگر، الان نوباوگانی را در دانشگاهها و خیابانها مییابند و اینها را به جان مردم میاندازند و به دلیل اینکه دسترسیهایشان به منابع کشور محدود شده است و ملت ایران از عصر استسباع خطرناکی که وجود داشته، وارد عصر استشهاد و ایستادگی و مقاومت حداکثری در برابر نظام ستمگر سرمایهداری غرب شده است و تبلیغات بیرونی اینها هم جواب نمیدهد، به هر بهانهای براساس منطق شورشگری وارد میدان میشوند و سعی میکنند با دخالتهای مستقیم، شرایط را دوباره به دورهای برگردانند که توانسته بودند تقیزادهها، فروغیها و تیمورتاشها را تربیت کنند و حالا هم به دنبال تربیت امثال آنها هستند و البته کسانی که به صورت عمله آنها کار میکردند، الان هم به دنبال تربیت اینگونه افراد در کشور ما و سایر کشورها هستند.