دربار در اصطلاح شامل تمام کسانی است که در آن مکان زندگی میکنند و در ارتباط مستمر و تنگاتنگ با شاه هستند. تا قبل از دوره پهلوی، اهمیت دربار تنها از لحاظ قرار گرفتن شاه و اطرافیانش بود، اما از زمان روی کار آمدن پهلوی، وزارت دربار از جایگاه مهمی در میان نهادهای حکومتی برخوردار شد و دربار از لحاظ پرسنلی دیگر فقط شامل کسانی نبود که در آن مکان زندگی میکردند...
دربار به عنوان مهمترین نهاد طبقه حاکم، از دیرباز محل انجام بسیاری از تصمیمات مهم حکومتی و رفتوآمدهای مهم سیاسی بوده است. بر این اساس در دوره پهلوی دوم نیز به دلیل نفوذ افراد و شخصیتهای مختلف سیاسی، دربار به کانون اصلی کسب قدرت یا تغییر جایگاه سیاسی افراد تبدیل شد؛ بدین معنا که نزدیکی به دربار، شانس و احتمال ارتقای جایگاه افراد را افزایش میداد؛ چرا که شرط مهم جهت ارتباط با دربار، حفظ وفاداری به شاه بود؛ موضوعی که باعث شده بود دربار به کانون اصلی بسیاری از مفاسد اخلاقی و اقتصادی تبدیل گردد. در ادامه به برخی از این موارد با توجه به منابعی چون اسناد لانه جاسوسی پرداخته شده است.
دربار و نقش آن در قدرت سیاسی
دربار در لغت به معنای کاخ پادشاهی است، اما در اصطلاح به محل استقرار شاه در کاخ سلطنتی اطلاق میشود و شامل تمام کسانی است که در آن مکان زندگی کرده و در ارتباط مستمر و تنگاتنگ با شاه هستند. به طور کلی «دربار سلطنتی قدیمیترین و باتجربهترین نهاد حفظ و تحکیم ایل و یا طبقه حاکم بوده است».1 تا قبل از دوره پهلوی، دربار تنها از لحاظ قرار گرفتن شاه و اطرافیانش حائز اهمیت بود، اما «از زمان روی کار آمدن پهلوی با تقویت حکومت مرکزی و بوروکراسیهای حکومتی و حذف روحانیان از مراکز قدرت به کانون اصلی تصمیمگیریهای اداری تبدیل شد. وزارت دربار امر پیشبرد سیاست و تأمین سلطه شاه بر سایر نهادهای حکومتی را بر عهده داشت... دربار از لحاظ پرسنلی دربرگیرنده تمام کسانی میشد که از دل و جان به شاه و خانواده سلطنتی خدمت میکنند».2
دربار و مجموعه آن، که وزارتخانه دربار نام داشت، تحت کنترل شاه بود و بهرغم آنکه نام و عنوان وزارتخانه را داشت، مانند کابینههای دیگر در حیطه کنترل نخستوزیر نبود. به عبارتی «وزارتخانه دربار یک مقوله دیوانسالاری بود که تمام مقاماتی را که در خدمت شاه و دیگر اعضای خاندان سلطنتی بودند در خود جای داده بود؛ ازاینرو هر کس که طالب عطف عنایت به خود یا نفوذ بود محتمل است که آن را از طریق یکی از اعضای وزارت دربار دنبال کند».3 به همین دلیل دربار بهتدریج به محلی جهت سوءاستفادههای کلان درباریان از جایگاه خود در امور سیاسی و اقتصادی بدل گردید.
دربار و سواستفادههای افراد از آن
دربار یکی از کانونهای مهم توزیع مازاد اقتصادی و تخصیص آن به بخشهای خاصی از افراد جامعه بود. «اعمال این نوع مکانیسم بخشی از شالوده مادی قدرت شاه را تشکیل میداد و وفاداری این افراد و وابستگانشان به دولت و شخص شاه را تقویت مینمود»4 پیریزی این شالوده باعث شده بود دربار شاه محل طراحی خیلی از برنامهها باشد؛ برنامههایی که باعث شده بود بسیاری به این باور برسند که در خانواده شاه یک طبقه شهوتران و از نظر مالی فاسد وجود دارد.5
دربار، به طور مستقیم از سایر نهادها و بنیادها نیز حمایت میکرد. یکی از این نهادها، بنیاد پهلوی بود که طبق آمارها «رقمی در حدود 20 تا 40 درصد درآمد آن به اعضای خانواده سلطنتی میرسید.... چون این بنیاد از پشتیبانی دربار برخوردار بود اولویتهایی بیاندازه به آن داده میشد؛ به طوری که توسعه تجارت ایران را مختل ساخته و مانع رشد آن بود. بنیاد سرچشمه بیشتر نارضایتیهای ایرانیان از فعالیتهای خانواده سلطنتی بود».6
بهرغم آنکه وزارت دربار تحت کنترل مستقیم شاه قرار داشت، شخصی از سوی او به عنوان وزیر دربار انتخاب میشد. این شخص قبل از آنکه به این سمت منصوب شود، میبایست ابتدا نخستوزیر میشد. البته این موضوع جزء اصول ضروری و تعیینکننده نبود، ولی بااینحال بسیاری از وزیران دربار، عنوان نخستوزیری را در کارنامه خود داشتند. در میان وزرای دربار، اسدالله علم، جوانترین آنها بود.
علم نزدیکترین فرد به شاه بود و دوست صمیمی او نیز محسوب میشد. او اطاعت و فرمانبری خاصی از شاه داشت. «در فرمانبرداری علم از شخص شاه همین بس که گفته شود او از شاه موجودی ساخته بود که به ناصرالدینشاه بیش از همه شاهان پیش از خود شباهت داشت».7 در دوره ریاست علم بر وزارت دربار، فضای خاصی ایجاد شده بود و تا وقتی که او زنده بود «و وزارت دربار را بهعهده داشت، چندان سر موافقتی با راه و رسم شهبانو نداشت. اساسا تربیت و روحیه سنتی علم با شیوه زندگی مدرن (نوگرا) و شبهروشنفکری فرح فرق داشت و به قول معروف آبش با کسانی که اطرافیان و دوستان فرح محسوب میشدند در یک جو نمیرفت».8
در دوره ریاست علم بر وزارت دربار، فضای خاصی ایجاد شده بود و تا وقتی که او زنده بود «و وزارت دربار را بهعهده داشت، چندان سر موافقتی با راه و رسم شهبانو نداشت. اساسا تربیت و روحیه سنتی علم با شیوه زندگی مدرن (نوگرا) و شبهروشنفکری فرح فرق داشت و به قول معروف آبش با کسانی که اطرافیان و دوستان فرح محسوب میشدند در یک جو نمیرفت»
هرچند این فضای خاص مانع از فسادهای گسترده سیاسی و اقتصادی نبود و از همان ابتدا محل کسب رانتهای اقتصادی افرادی چون اشرف بود. اشرف خواهر دوقلوی شاه که از اعضای اصلی دربار بود، همراه پسرش از مفسدان بزرگ اخلاقی و اقتصادی بودند و شاه با آنکه از فعالیتهای غیرقانونی آنها به خوبی اطلاع داشت، اما «مایل یا قادر به اتخاذ تدبیر مؤثر در محدود کردن فعالیتهای مبهمی که اشرف و پسرش شهرام به آن اشتغال داشتند، نبود».9
وضعیت اختلاس و فساد مالی توسط افرادی که در وزارت دربار بودند، به حدی گسترده بود که وقتی علیقلی اردلان در مهر 1357 به جای هویدا، عهدهدار این سمت شد تلاش کرد با اجرای اعلامیهای نمایشی ضمن کنترل فسادها، صدای اعتراض مردم را نیز خاموش کند. البته این اعلامیه که به کنترل معاملات مشکوک خاندان سلطنتی مربوط بود به فرمان مستقیم شاه صادر شده بود و جزئیات آن شامل چند اصل بود؛ از جمله اینکه «اعضای خاندان نباید در آن دسته از فعالیتهای تجاری که شرط اصلی پیشبرد آنها اعمال نفوذ در دولت است شرکت جویند، نباید در زمینه معاملات تجاری ــ حتی در صورتی که هیچ گونه نفع شخصی نداشته باشند ــ در مقامات دولتی اعمال نفوذ کنند؛ همچنین آنها از عضویت در هیئتهای مدیره بانکها، شرکتهای بیمه و یا سایر بنگاههای خصوصی و نیز مداخله در امور مربوط به زمینها و یا املاک دولتی و یا آژانسهای عمومی برحذر شدهاند».10
البته پشت پرده دربار موضوعات و اتفاقات دیگری نیز وجود داشت که از جمله آنها میتوان به تنش و درگیری چشمگیر میان وزیر دربار و دیگر افراد حاضر و منتفع در دربار اشاره نمود. «در واقع این درگیریها، قسمتی از درگیری کلانتری بود که هم میان کلیت نظام سیاسی با جامعه و هم در میان اجرای نظام سیاسی با یکدیگر وجود داشت».11 از جمله این تنشها میتوان به یک کشمکش بالقوه بین مجید رهنما، وزیر آموزش عالی و پژوهشهای علمی، و دکتر محمد باهری، معاون امور اجتماعی وزارت دربار، اشاره کرد که بر اساس آن رهنما احساس میکرد کنترل رو به افزایش باهری به حیطه مسئولیتهای وزارتخانهاش کشیده شده است.12
فرح پهلوی در حال بریدن کیک جشن تاجگذاری در ضیافت وزارت دربار در هتل هیلتون تهران
شماره آرشیو: 1216-11ع
پیش از آن نیز بر سر تعیین رهنما به عنوان وزیر علوم و آموزش عالی تنشهایی میان اشرف و فرح بهوجود آمده بود. مجید رهنما با وجودی که دوست نزدیک هویدا بود، به اعتبار نزدیکیاش به اشرف به این سمت انتخاب شده بود و زمانی هم که کنارش گذاشتند باز هم به این خاطر بود که به اشرف ضربهای بزنند. یا در موضوع برکناری عبدالمجید مجیدی از ریاست برنامه، فرح با اصرار خود سمت دیگری به او میدهد. وقتی این مسئله در محفل خصوصی دربار مطرح شد، فرح صراحتا گفت که اگر من نکنم، اشرف میکند.13 این موضوع به خوبی حکایت از تداخل وظایف و دامنه مداخلات وزارت دربار و اعضای آن در ارکان مهم و حساس کشور همچون بخش سیاست دارد؛ تداخلی که نتیجه نهایی آن نه از طریق قانون، بلکه اوامر مستقیم شاه و درباریان مشخص میشد. به عبارتی، اقدامات و دستورات درباریان بر قوانین کشور، ارجحیت و اولویت داشت.
سخن نهایی
وزارت دربار یکی از نهادهای وابسته به حکومت بود که نقش سیاسی آن متأثر از شخص شاه و افراد نزدیک به او همچون اشرف و فرح بود. گرچه ریاست این نهاد با فردی با عنوان وزیر دربار بود، اما این نقش بیشتر در راستای مشورت با شاه یا تأیید دستورات او تعریف میشد؛ زیرا اولا وزیر دربار به طور مستقیم از سوی شاه انتخاب میشد؛ ثانیا افراد منتخب از دوستان و وفاداران به شاه و حکومت بودند. بااینحال این چینش و گزینش، مانعی بر سر تنشها و کشمکشهای سیاسی نبود و در مواردی به علت مداخلات شخصی برخی از اعضای دربار و گسترش دخالت آنان در سایر بخشها، موجب تضادها و اختلافات گسترده سیاسی میشد.
فرح پهلوی در حال اهدای سکه به رستم امیر بختیار و عدهای از مسئولان وزارت دربار در یکی از مناسبتها
شماره آرشیو: 4986-11ع
پی نوشت:
1. علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران 1320- 1357، تهران، سمت، چ سوم، 1384، ص 237.
2. همانجا.
3. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج 1، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 294.
4. جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، نشر رسا، 1388، ص 464.
5. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، همان، ص 243.
6. همان، ص 298.
7. علیرضا ازغندی، نخبگان سیاسی ایران بین دو انقلاب، تهران، نشر قومس، چ سوم، 1385، ص 151.
8. احمدعلی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، تنظیم و نوشته محمد برقعی و حسین سرفراز، تهران، نشر فاخته، چ دوم، 1371، صص 24- 25.
9. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، همان، ص 249.
10. همان، ج 9، ص 166.
11. امیر آغایلی و مرتضی دهقاننژاد، «بررسی و تحلیل ماهیت و نقش سیاسی وزارت دربار در عصر پهلوی دوم»، پژوهشهای تاریخی، سال پنجاهم، دوره جدید، سال ششم، ش 3 (پاییز 1393)، ص 7.
12. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، همان، ج 8، ص 414.
13. احمدعلی مسعود انصاری، همان، صص 61- 62.