برخورد آمریکا با داستان ملی شدن صنعت نفت ایران و بهویژه با مصدق از سه مرحله عبور کرد. این برخورد در مرحله نخست، در ایران و جهان به حمایت از مصدق و آرمانهای استقلالخواهان مردم ایران دربرابر انگلستان تعبیر شد، اما آیا میتوان حمایتهای آمریکا را ناشی از نگرشهای خیرخواهانه و مردمسالارانه آمریکاییها تلقی کرد و تغییر نگرش این کشور را درنتیجه مذاکرات و مقاومتها و توجیهات انگلستان و گلهگذاری دولتمردان انگلیس از آمریکا دانست؟
برخورد آمریکا با داستان ملی شدن صنعت نفت ایران و بهویژه با مصدق از سه مرحله حمایت ظاهری، میانجیگری میان ایران و انگلستان و در نهایت مقابله و بر اندازی عبور میکند. در حقیقت تاکتیکهای رقابت آمریکا با انگلستان جهت رسیدن به منابع نفت ایران و نفوذ در کشورمان برای نظارت بر شوروی و نیز ترس آنها از سرایت آرمانهای مصدق به سایر حوزههای نفتی خاورمیانه که مطمع نظر این کشور بود، در ایران و جهان به حمایت از مصدق و آرمانهای استقلالخواهان مردم ایران در برابر انگلستان تعبیر شد. از سویی دیگر میانجیگری آمریکا میان انگلستان و ایران، برای گرفتن امتیازهای بعدی از این دو کشور بود که مهمترین آنها شرکت در کنسرسیومها و قراردادهای نفتی بهشمار میآمد که دیر یا زود میان ایران و جامعه بینالملل منعقد میشد. در نهایت همداستانی آمریکا با انگلستان جهت سرنگونی دولت مصدق نیز از ناامیدی آمریکا از تأثیرگذاری روشهای مسالمتآمیز برای رسیدن به منافع نفتی در ایران ناشی میشد.1
در حقیقت در کشاکش این رایزنیها و حضور یکماهه مصدق در آمریکا، قدرت باسابقه انگلستان به سیاستمداران این کشور فهماند که دولت استقلالطلب مصدق با همه قدرتی که افکار عمومی ایران به آن بخشیده است مانعی جدّی در برابر نفوذ آمرانه در امور ایران خواهد بود و چه بسا به عنوان الگویی برای کشورهای خاورمیانه و متمایل به غرب، منافع غرب را به چالش جدی بکشاند!
حمایت آمریکا از مصدق و ملّی شدن چگونه و به چه دلایلی بود؟
همانگونه که اشاره شد موضع آمریکا در گام نخست در برابر مصدق و نهضت ملّی شدن نفت حمایت ظاهری بود. آیا میتوان حمایتهای آمریکا را ناشی از نگرشهای خیرخواهانه و مردمسالارانه آمریکاییها تلقی کرد و تغییر نگرش آمریکا در برابر مصدق را به مذاکرات و مقاومتها و توجیهات انگلستان و گلهگذاری دولتمردان انگلیس از آمریکا نسبت داد؟
سابقه رفتارهای بشردوستانه آمریکا در برابر ایران از جمله رفتارهای خوشایند برخی از نمایندگان آمریکا در ایران همچون باسکروویل و شوستر و دفاع از منافع ایران در بحران آذربایجان،2 که بر اساس رقابتهای دو قدرت و آغاز جنگ قابل ارزیابی است، در آن شرایط این باور را در برخی ایرانیان ایجاد کرده بود که رفتارهای مثبت آمریکا با مصدق و نهضت ملّی شدن صنعت نفت، ناشی از آرمانهای دموکراسیخواهانه در جهان است. این خطا از عدم شناخت استراتژی غرب و آمریکا که همواره براساس تأمین منافع ملّی آنها پایهگذاری میشود، ناشی شده بود. ورود آمریکاییها به کسب امتیازهای نفتی بهویژه سهم 40 درصدی شرکتهای بینالمللی در کنسرسیومی که پس از سقوط مصدق میان ایران و شرکتهای بینالمللی شکل گرفت از اهداف پنهان آمریکا در موضعگیریهایش حکایت دارد.
ملّی شدن صنعت نفت در ایران مصادف بود با ورود فعالانه آمریکا به عرصه سیاست بینالمللی و طبیعی بود که منافع این کشور در جهان، خاورمیانه و بهویژه ایران، با انگلستان دچار تعارض گردد.3 در واقع آمریکا به فکر استفاده از نفت ایران بود، درحالی که فعال مایشاء بودن انگلستان با منافع آمریکا در تعارض قرار داشت. ورود آمریکا به نفت ایران میتوانست پیوند ناگسستنیتری را بین این دو کشور و دولتمردان ایران برقرار نماید؛ نفوذی که میتوانست جلوی نفوذ شوروی را در ایران سد نماید. طبیعی بود که آمریکاییها در ابتدا در این گمان بودند که مصدق با ایجاد گسست در قدرت بلامنازع انگلستان در نفت و سیاستگران ایران میتواند جاپای آمریکا را در ایران بازتر نماید. گرایش و تمایل صادقانه مصدق به آمریکا و امیدواری به آنها نیز مشوق این گرایش بود؛ بهخصوص که «در مقام مقایسه، توافقنامههای نفتی بریتانیا با ایران به نسبت توافقنامههای نفتی آمریکا با دیگر کشورها از جمله عربستان مطلوبتر بود».4
از سویی دیگر آمریکا نگران بود که بالا گرفتن نزاع انگلستان و ایران، موجب بیثباتی در بازار نفت جهان شود! حضور آمریکا و نظارت بر جریان میتوانست از خطر خارج شدن ایران از بلوک غرب و افتادن به دام کمونیسم و شوروی بکاهد؛ ازآنجاکه هدف غایی آمریکا حضور شرکتهای آمریکایی در امتیازات نفتی در ایران بود، کمک به ایران و مصدق برای شکستن انحصار نفتی انگلستان در ایران میتوانست موجبات حضور فعال شرکتهای آمریکایی را در نفت ایران فراهم کند و این همکاری مهم اقتصادی موجبات وابستگی سیاسی و اقتصادی ایران را به آمریکا فراهم آورد تا این کشور بتواند از اهمیت راهبردی ایران در قبال همسایه شمالی، یعنی شوروی، بهرهبرداری آسانتری نماید.
بنابراین دفاع آمریکا از منافع استراتژیک خود در ایران که سبب رقابت این کشور با انگلستان در خاورمیانه و کل جهان شده بود، در ایران به طرفداری صادقانه از آرمانهای ملّی ایرانیان، دموکراسیخواهی و آمال بشردوستانه تعبیر شد و شور و شوق دولت ایران را برای استفاده از این رقابت میان دو کشور دوچندان کرد؛ درحالیکه ارتباط انگلستان پدرخوانده با متحد استراتژیک خود، یعنی آمریکا که همکاری آنها در جنگ جهانی دوم ماشین جنگی و عظمت آلمان نازی را زمینگیر کرده بود، چیزی نبود که با مسئلهای به نام نفت ایران به چالش جدّی کشیده شود.
آمریکاییها بهرغم همدلیهای اولیه با مصدق، از اعطای هرگونه کمکهای فنی برای اداره پالایشگاه و نیز وامهای درخواستی مصدق برای برونرفت ایران از بحران شدیدی که به آن دچار بود دریغ کردند و ناباورانه «مشتریهای احتمالی آمریکایی خواهان نفت ایران را از معامله با شرکت ملّی نفت ایران» برحذر داشتند
چرا و چگونه آمریکا به میانجیگری میان ایران و انگلستان روی آورد؟
پیوند استراتژیک سیاسی، نظامی، اقتصادی و نژادی آمریکا و انگلستان به حدّی بود که بهرغم اختلافات در روشها هرگز ممکن نبود که آمریکا در تصمیمگیری نهایی، ایران را به انگلستان ترجیح دهد. اما آمریکا به عنوان میانجی در این غائله باقی ماند تا اوضاع از دست آنها خارج نشود؛ چرا که پیوستگی سرنوشت کارتلهای نفتی آمریکا و انگلستان و بلوک غرب چنان بود که هر گونه آسیب جدّی به شرکتهای انگلیسی «مستقیما به منافع شرکتهای بزرگ نفت آمریکا لطمه شدید وارد میکرد».5
این سخن به این معنی نیست که هیچ گونه اختلافی میان آمریکا و انگلستان بر سر ایران و سایر نقاط جهان وجود نداشته یا هیچ آمریکایی و حتّی انگلیسی هیچ گونه همدردی با آرمانهای بهحق مردم ایران نداشته باشند؛ دکتر هنری گریدی که به دلیل همدردی نسبت با ایرانیان از ایران احضار شد و نیز ریچارد استوکس، مهردار سلطنتی انگلستان که بعدها حق را به ایران داد6 و نیز برخوردهای بسیار صمیمانه دولتمردان آمریکا در سفر یکماهه مصدق به این کشور همگی مواردی است که موجبات دلگرمی برخی را در ایران نسبت به آمریکا نیز فراهم آورد، اما این اظهارنظرهای فردی و نیز آن برخوردها و حمایتهای کلامی هیچگاه تغییری در سیاست کلان این دولتها بهوجود نیاورد.
شخص مصدق، چه قبل از سفر و چه بعد از آن، چنین تصوراتی از حمایت همهجانبه آمریکا نداشت، اما قویا از آمریکا توقع بیطرفی در قبال آرمانهای بهحق مردم ایران را داشت. اعتراض وی به بیانیه آمریکا در اواخر اردیبهشت 1330 که ایران را به «کنار آمدن با شرکت نفت انگلیس» توصیه میکرد و در لفافه تهدیدی با خود به همراه داشت7 و هرگونه همکاری فنی آمریکا با ایران را منتفی میدانست را باید در همین راستا ارزیابی کرد؛ به گونهای که مصدق رسما بیانیه آمریکا را دخالت در امور داخلی ایران تلقی کرد.8 حقیقت این است که آمریکا در اوج اختلافات اقتصادی و سیاسی که با دولت انگلستان داشت صمیمانه به دنبال کاهش تنشهای نفتی و سیاسی میان ایران و انگلیس بود، اما نه آن گونه که منافع ملّت ایران و آرمانهای استقلالطلبانه مصدق را محقق سازد. هدفگذاری اصلی مصدق، چنانکه خود صریحا اعلام کرده بود، «استقلال و انتخابات» درست بود و تحقق کامل این دو اصل از یکسو پای شرکتهای آمریکایی را به منافع ناعادلانه قطع میکرد و از سویی دیگر با روی کار آمدن دولتهای مستقل و نفوذناپذیر مطامع آمریکا را برای حضور همیشگی در ایران و مسئلهای که همواره در آن بزرگنمایی میکرد، یعنی خطر سلطه کمونیسم شوروی، در ایران به خطر میانداخت.
به همین دلیل در تمامی پیشنهادهایی که بعد از آن تا زمان سقوط دولت مصدق به ایران داده شد، چه در تصمیمگیری و رایزنی با انگلستان و چه در اصل پیشنهاد و چه در حضور و رایزنی با دولتمردان ایران یک پای آمریکا در این میانجیگریها قابل رصد بود. آمریکاییها همواره رسما اعلام میکردند که به دنبال حل اختلاف میان دو کشور هستند اگرچه رفتارهای آشکار و نهان آنها مبین این سخن بود که ایران آرمانهای خود را بر پایه خواستهها، اصول و منافع شرکت نفت انگلیس در ایران و نیز کارتلهای بزرگ نفتی جهان منطبق نماید.
گام سوم برخوردهای خصمانه و همکاری با انگلستان برای سقوط دولت مصدق
بهرغم همدلیهایی که برخی دیپلماتهای آمریکا و نیز مقامات رسمی آمریکا با ایران داشتنند، سیاست کلی آمریکا با نهضت ملّی کردن نفت در ایران مخالف بود. تمامی تبوتابهای آمریکا تا قبل از تصویب ملی شدن نفت در ایران، برای جلوگیری از این اتفاق بود. تمامی گزارشها و سخنان مک گی، دیپلمات آمریکا در ایران، تأیید میکند که آنها تنها پس از تصویب و امضای شاه به این خواسته ایرانیها گردن نهادند.9 حقیقت این است که آمریکاییها با درک واقعیات جهانی و اطلاع از آگاهی ملت، انگلستان را برای پذیرش برخی خواستههای ایرانیان تحت فشار گذاشته بودند تا مانع سرایت آن به دیگر نقاط جهان از جمله عربستان و جهان عرب شوند.10
اینکه آمریکا واقعا نگران افتادن ایران به دامان کمونیسم و شوروی بود یا با بزرگنمایی از آن قصد بهرهبرداری داشتهاند، سخن دیگری است، اما بههرحال در آمریکا نگرانیهای زیادی در محافل رسانهای و سیاسی به راه انداخته شده بود که تشدید فعالیت حزب توده را به اغماض دولت مصدق نسبت میدادند.11 دولت آمریکا بهویژه شخص آیزنهاور معتقد بود که انحلال مجلس و بسیاری دیگر از اقدامات را دولت ایران با کمک تودهایها به ثمر میرساند.12
طبیعی بود که آمریکاییها شاه نگران ایران را که با وجود حمایت از ملی شدن صنعت نفت، از رفتارهای استقلالطلبانه مصدق و هوادارانش، که در روزهای آخر و در میتینگ هواداران مصدق و حزب توده «علنا از تغییر رژیم سخن میگفتند»،13 در هراس از دست دادن سلطنت بود، مسالمتجوتر از مصدق سرسخت و انعطافناپذیر در برابر خواسته غربیها و آمال آینده آمریکا در ایران قلمداد کردند و کم کم با اندیشه انگلیسیها برای کنار گذاشتن مصدق و بازگشت اقتدار شاه همراهتر شدند. آمریکاییها با حمایت از سلطنت لرزان پهلوی میتوانستند برای همیشه پهلویها را مرهون حمایتهای خود نمایند و در جرگه دوستان همیشگی خود درآورند.
بر همین اساس آمریکاییها بهرغم همدلیهای اولیه با مصدق، از اعطای هرگونه کمکهای فنی برای اداره پالایشگاه و نیز وامهای درخواستی مصدق برای برونرفت ایران از بحران شدیدی که به آن دچار بود دریغ کردند و ناباورانه «مشتریهای احتمالی آمریکایی خواهان نفت ایران را از معامله با شرکت ملّی نفت ایران» برحذر داشتند14 و با کمک به جبران نیازهای نفتی شرکت ملی نفت انگلیس از مسیرهای دیگر، آنها را از نفت ایران بینیاز کردند و این خود اقدامی بالاتر از اقداماتی است که از آن در تاریخ معاصر ایران به کودتای 28 مرداد 1332 موسوم است؛ چرا که در صورت تمکین مصدق با نامه برکناری شاه، دیگر کار به شورشها و اقدامات نظامی که در ایران به کودتا شهرت یافته است نمیکشید؛ به این معنی که کودتای حقیقی همان فشارها، عدم حمایت و کارشکنیهایی بود که مانع فروش نفت ایران در بازارهای جهانی شده و موجبات نارضایتیهای گسترده، انحلال مجلس و دشمنیهای فراوان داخلی را برای مصدق فراهم آورده بود.
ملاقات محمد مصدق، نخستوزیر، با هاری ترومن، رئیسجمهور آمریکا، در جریان سفر به این کشور
شماره آرشیو: 1489-4ع
پی نوشت:
1. بنگرید به علی سلیمانی، بررسی روابط سیاسی ایران و آمریکا در دوره نخستوزیری محمد مصدق، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال دوازدهم، ش 48 (پاییز 1390)، صص 102-129.
2 .http://www.mashreghnews.ir/news654212.
3. منصور معدل، طبقه سیاست و ایدئولوژی در انقلاب، ترجمه محمدسالار کسرایی، تهران، انتشارت مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1382، ص 55.
4. همان، ص 55.
5. فواد روحانی، تاریخ ملی شدن صنعت نفت، تهران، امیرکبیر، 1352، ص 169.
6. همان، ص 169.
7. همان، صص 170-171.
8. فواد روحانی، همان، ص170.
9. جک مک گی، ملی شدن صنعت نفت انگلیس و ایران، مذاکرات با مصدق؛ ورنون والترز، داستان مذاکرات مصدق و هریمن، ترجمه غلامرضا نجاتی، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1369، ص 7.
10. همان، ص 8.
11. مصطفی فاتح، پنجاه سال نفت ایران، تهران، پیام، 1358، صص 664-665.
12. همان، ص 663.
13. همان، ص 664.
14. فواد روحانی، همان، صص 172-173.