در دوره اول حکومت محمدرضا پهلوی، احزاب و نهادهای مدنی فرصت فعالیت سیاسی را یافتند و مجلس و نمایندگان موجد تأثیرات مهم و پایداری فراتر از قدرت شاه شدند، اما این وضعیت بعد از کودتای 28 مرداد 1332 تغییر کرد...
مجلس شورای ملی به روایت اسناد لانه جاسوسی؛
موج گسترده تقلبات انتخاباتی
14 اسفند 1398 ساعت 8:00
در دوره اول حکومت محمدرضا پهلوی، احزاب و نهادهای مدنی فرصت فعالیت سیاسی را یافتند و مجلس و نمایندگان موجد تأثیرات مهم و پایداری فراتر از قدرت شاه شدند، اما این وضعیت بعد از کودتای 28 مرداد 1332 تغییر کرد...
مجلس شورای ملی به عنوان یکی از خواستههای اصلی مشروطهطلبان با امضای قانون اساسی در دوره قاجار تحقق یافت تا به نهادی مهم جهت پیگیری خواستههای مردم و آرمانهای مشروطه تبدیل شود. این نهاد در آن دوره توانست تا حدودی با استبداد پادشاهان قاجاری مقابله نماید و از حجم اختیارات شاه کم کند، اما با انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوی و به دلیل تغییر ساخت سیاسی حکومت، مجلس از پیگیری آرمانهای خود بازماند و در دوره پهلوی دوم عملا به نهادی فرمایشی تبدیل شد. در این دوره به دلیل دخالتهای مستقیم شاه در انتخاب نمایندگان، مجلس تحت سلطه کامل شاه قرار گرفت. در ادامه برخی از وجوه دخالت شاه در مجلس و انتخابات آن با تکیه بر اسناد و منابعی چون اسناد لانه جاسوسی بررسی شده است.
مجلس در دوره محمدرضا پهلوی
مجلس در دوره پهلوی دوم از لحاظ ساخت اجتماعی و سیاسی نمایندگان و کنشهای آن مجلس یکدستی نبود؛ چنانکه میتوان به اعتبار این معیارها، قدرت عمل مجلس و نمایندگان آن را به ادوار خاصی تقسیم نمود. به طور کلی ساخت سیاسی مجلس در این دوره، دو مرحله متفاوت را پشت سر گذاشت: دوره اول از زمان به قدرت رسیدن محمدرضا پهلوی تا کودتای 1332 و دوره دوم از کودتای 1332 تا سقوط رژیم پهلوی.
در دوره اول به دلیل اشغال کشور توسط متفقین، احزاب و نهادهای مدنی فرصت فعالیت سیاسی را یافتند و بهرغم آنکه محمدرضا پهلوی تلاش کرد با حفظ ساختار سنتی سابق، مانع از دگرگونی و نقشپذیری بیشتر گروههای اجتماعی جدید و نهادهای مدرن و شکلگیری یا توسعه احزاب شود، مجلس و نمایندگان در همین سالهای دموکراسی ناقص، موجد تأثیرات مهم و پایداری فراتر از قدرت شاه شدند.1 اما این وضعیت بعد از کودتای 28 مرداد 1332 تغییر کرد و با از بین رفتن آخرین رگههای دموکراسی ناقص، مجلس به نهادی تشریفاتی تبدیل شد.
مجلس بعد از کودتای 28 مرداد
به طور کلی مجلس بعد از کودتای 28 مرداد «اقتدار نیمبند خود را از دست داد و به یکی از مجاری اعمال قدرت شاه بدل شد و مادون نهاد سلطنت و قوه مجریه قرار گرفت».2 محمدرضا پهلوی این پروسه را با انحلال تمام احزاب سیاسی و ایجاد دو حزب مردم و ملیون آغاز کرد و دو حزب را تحت کنترل کامل خود قرار داد. در کنار این وضعیت بهتدریج تقلّبات و دستکاریهای گسترده حکومت در انتخابات مجلس نیز آغاز شد و موجی از انتقادات را به همراه آورد.
با آغاز انتخابات مجلس بیستم «در سراسر ایران، به طور محسوس، نظریات عمومی مردم بر این بود که مجلس دستچین شده و انتخاباتی تقلبی به مردم تحمیل شده است. مجلس بیستم در اوایل مارس تشکیل شد».3 حجم گسترده تقلبات در این دوره باعث الغای انتخابات و برگزاری مجدد آن شد. بعد از برگزاری انتخابات، شریفامامی به عنوان نخستوزیر انتخاب شد، اما خیلی زود به دلیل برخی اختلافات اساسی با مجلس استعفا داد. بعد از استعفای امامی، امینی مأمور تشکیل کابینه شد؛ امینی در مجلس برنامه پاکسازی را اعلام و بسیاری از مقامات نظامی و دولتی را به جرم فساد دستگیر کرد. روی کار آمدن او، اصلاحات زیادی را در پی داشت.4 اما طبیعی بود که شاه تاب اصلاحات امینی را نداشته باشد و خیلی زود ترتیب برکناری او را فراهم کرد.
با حذف امینی و آغاز انتخابات مجلس بیستویکم، اوضاع دوباره به وضعیت سابق و چه بسا بدتر بازگشت و دخالت مستقیم شاه با همان سبک و سیاق ادامه یافت. این بار در موردی جدید یکی از رهیافتگان به مجلس، فردی بود که قبل از انتخابات درگذشته بود و حکومت بدون اطلاع از وضعیت حیات او، نامش را از صندوق بیرون آورده بود. در یکی از اسناد مرتبط با این موضوع آمده است: «انتخابات چند تن از وکلایی که مناسب مجلسین نبودند، توسط دولت انجام شد. کنسول آمریکا در اصفهان گزارشی از ناحیه خود در مورد این اشخاص فرستاده است. یکی از کاندیداها قبل از برگزاری انتخابات مرده است و دیگری انتخابش خیلی مضحک بوده است. او یک کشاورز و شیرینیساز بوده است که او را عوض کردند. یکی دیگر افکار کمونیستی داشت و سایر تغییرات روشن نبود که برای چه بوده است».5
به طور کلی میزان دخالت محمدرضا پهلوی در انتخابات این دوره به حدی گسترده و زیاد بود که بسیاری معتقد بودند «مجلس بیستویکم یک قسمت الحاقی از رژیم است که نشانگر علائق مردم نیست، آن فقط مصالح و منافع رژیم است».6 وضعیت مجلس و تبدیل شدن آن به نهادی تشریفاتی در دورهای که با تحولات سیاسی خاصی همچون حادثه مدرسه فیضیه، قیام خرداد 1342، تبعید امام خمینی و اعتراضات گسترده مردمی همراه بود، باعث شد شاه با تغییراتی قانونی در نحوه برگزاری انتخابات، خود را فردی متعهد به قانون نشان دهد و اتهام دستکاری در انتخابات را از خود سلب کند. بر این اساس «بر طبق ماده 14 آییننامه اجرایی قانون انتخابات دو مجلس، مصوب تیر 1342، بند 3 ماده 21 فصل 5 قانون انتخابات در مورد کیفیت تعرفه و گرفتن رأی بدبن ترتیب اصلاح شد که رأیدهندگان به جای استفاده از کاغذهای بینشان برای ثبت اسامی داوطلبان نمایندگی خود از کارتهای مخصوص چاپی استفاده کنند».7
در زمان نخستوزیری اسدالله اعلم، محمدرضاشاه دستور داد که با علم و منصور یک کمیسیون سهنفره برای انتخابات نمایندگان مجلس تشکیل دهم... . هر روز منصور با یک کیف پر از اسامی به آنجا میآمد... منصور اسامی افراد مورد نظر را میخواند و علم هر کدام را میخواست تأیید میکرد و آنها سر از صندوق آرا درمیآوردند
بااینحال و بهرغم تصویب این قانون، انتخابات آن دوره و دورههای بعد نیز با دخالت مستقیم شاه انجام شد. فردوست دراینباره در کتاب خود آورده است: «در زمان نخستوزیری اسدالله علم، محمدرضاشاه دستور داد که با علم و منصور یک کمیسیون سهنفره برای انتخابات نمایندگان مجلس تشکیل دهم... هر روز منصور با یک کیف پر از اسامی به آنجا میآمد... منصور اسامی افراد مورد نظر را میخواند و علم هر کدام را میخواست تأیید میکرد و آنها سر از صندوق آرا درمیآوردند».8
در این دوره تغییراتی در رابطه با احزاب نیز بهوجود آمد که بر موضوع انتخابات تأثیرگذار بود؛ چنانکه حزب ایران نوین جایگزین حزب ملیون شد و منصور به عنوان دبیرکل آن انتخاب گردید. البته بعد از ترور منصور، هویدا جانشین او شد. وجود احزاب تأثیر مستقیمی بر وضعیت مجلس و انتخاب نمایندگان آن داشت؛ چنانکه «یکی از نکات جالب توجه پس از اصلاحات ارضی حزبی بودن نمایندگان مجلس بیستودوم تا بیستوچهارم است».9 این دو حزب تا سال 1353 به احزاب غالب در سیستم حزبی ایران تبدیل شدند و «هر یک از این دو نامزدهایی برای مجلس پیشنهاد میکردند. اما اجازه نداشتند هیچ نامزدی را پیش از تأیید ساواک معرفی کنند. حدود انتقاد نیز از پیش تعیین میشد. مجلسی که این نامزدها برای آن انتخاب میشدند قدرتی نداشت و نخستوزیر منصوب شاه بود. هیچکس واقعا عقیده نداشت که این نظام شباهتی به یک نظام دو حزبی داشته باشد».10
این روند در اوایل سال 1354 با تشکیل حزب رستاخیز بدتر از گذشته ادامه یافت. با تشکیل حزب رستاخیز، تمام احزاب منحل شدند و بر کشور سیستم تکحزبی حاکم شد. تشکیل حزب رستاخیز تأثیر مستقیمی بر انتخاب نمایندگان داشت. بر این اساس پس از تأسیس این حزب، نمایندگان دو مجلس سنا و شورا به عنوان کاندیداهای این حزب و با صلاحدید دربار به مجلس راه مییافتند11 و این موضوع قدرت محمدرضا پهلوی را در کنترل کامل نمایندگان افزایش میداد؛ چنانکه بسیاری از نمایندگان مجلس بیستوچهارم، از چهرههای جدیدی بودند که توسط حزب رستاخیز معرفی شده بودند.
تشکیل حزب رستاخیز باعث شد روند فرمالیته برگزاری مجلس و مسائل آن از طریق کمیتههای این حزب دنبال شود؛ چنانکه مقرر شده بود در صورت وجود اختلاف بین مجلس و وزیر کابینه بر سر قوانین پیشنهادی، موضوع به کمیته سیاسی حزب رستاخیز رود و در آنجا حل و فصل گردد و در صورتی که کمیته قادر به حل مشکل نباشد، موضوع از طرف کمیته به شاه اطلاع داده شود. شاه هم میتوانست یا به وزیر دستور دهد که اقدام نماید، یا او را از کار برکنار نماید یا تلاش کند که به مجلس بقبولاند اشتباه میکند.12 همانطورکه مشاهده میشود کمیته رستاخیز نیز در حل مشکلات، نهادی تشریفاتی بود و تصمیمگیرنده اصلی در نهایت شخص شاه بود.
سخن نهایی
در دوره حکومت محمدرضا پهلوی، تغییرات عمدهای در نحوه انتخابات و کیفیت آن انجام شد که در میان آنها میتوان به حذف محرومیت اشخاصی که از انتخابات محروم بودند یا تغییر مدت دوره نمایندگی نمایندگان از دو سال به چهار سال اشاره کرد. بر این اساس زنان در این دوره برای اولین بار حق شرکت در انتخابات را پیدا کردند و برخی از آنان نیز توانستند به مجلس راه یابند، اما هیچکدام از این تغییرات به تحقق واقعی دموکراسی و اقتدار کامل مجلس از شاه کمک نکرد.
در زمان انتخابات دوره بیستویکم مجلس شورای ملی، به دستور محمدرضا پهلوی کمیسیون سهنفرهای با حضور علم، منصور و فردوست برای انتخاب نمایندگان مجلس تشکیل شد
سخنرانی افتتاحیه محمدرضا پهلوی در اجلاسیه مشترک دوره چهارم مجلس سنا و دوره بیستویکم مجلس شورای ملی با حضور هیئت وزیران در محل مجلس سنا
شماره آرشیو: 123745-275م
پی نوشت:
1. محمدامیر احمدزاده، «جایگاه مجلس شورای ملی در ساختار سیاسی حکومت پهلوی دوم»، اسناد بهارستان، دوره جدید، ش 2 (تابستان 1392)، ص 32.
2. علیرضا ازغندی، نخبگان سیاسی ایران بین دو انقلاب، تهران، نشر قومس، چ سوم، 1385، ص 133.
3. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج 8، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 304.
4. همان، ص 332.
5. همان، ج 1، ص 252.
6. همان، ج 8، ص 322.
7. علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران 1320- 1357، تهران، سمت، چ سوم، 1384، ص 211.
8. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، اطلاعات، 1382، ص 257.
9. علیرضا ازغندی، نخبگان سیاسی ایران بین دو انقلاب، همان، ص 133.
10. فرد هالیدی، ایران، دیکتاتوری و توسعه، ترجمه محسن یلفانی و علی طلوع، تهران، علم، 1358، صص 44- 45.
11. علیرضا ازغندی، نخبگان سیاسی ایران بین دو انقلاب، همان، ص 135.
12. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، همان، ج 8، ص 211.
کد مطلب: 9685