«جلوههایی از خصال علمی و عملی زندهیاد آیتالله حاج شیخ نصرالله شاهآبادی» در گفتوشنود با حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین معزی
در گفتوشنودی که پیش روی دارید، حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین معزی، نماینده ولی فقیه در جمعیت هلال احمر، به بازگویی خاطرات خویش از سیره زندهیاد آیتالله حاج شیخ نصرالله شاهآبادی پرداخته است. این دست مصاحبهها علاوه بر آشکار ساختن ویژگیهای سوژه خویش، به نوعی نمایانگر فضای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی اطراف وی نیز هست و میتواند از این جنبه نیز برای تاریخپژوهان روشنگر و کارگشا باشد.
طبعا پرسش نخست ما در این گفتوشنود، این است که از چه مقطعی و چگونه با مرحوم آیتالله حاج شیخ نصرالله شاهآبادی آشنا شدید و چه خصال و ویژگیهایی را در ایشان برجسته دیدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. مــن مدت 52 ســال، بــا مرحــوم آیتالله حاج آقا نصرالله شاهآبادی آشنایی و مراوده داشــتم. درســال 1344 به نجـف رفتـم کـه در آن زمـان، حدودا بیستسـاله بـودم. اولیـن کسـی کـه از حـوزه علمیـه نجف بـا او آشنایی پیدا کـردم، مرحـوم آیتالله شاهآبادی بـود. پنج سـال توفیـق داشــتم که همــواره ملتــزم ایــن مــرد بــاشم و شــب و روز و در مناســبتهای مختلــف، از محضــر ایشــان اســتفاده کنم. آیتالله شاهآبادی بیســـت ســـال از محضـــر علمـــا و مراجـــع نجـــف مثـــل: مرحـــوم آیتالله العظمـــی خویـــی، مرحـــوم آیتالله شـــیخ حســـین حلـی و مرحـوم آیتالله العظمـی امـام خمینـی (رضوان الله تعالی علیهم اجمعین) بهـره بـرد. پـس از این مدت، از بـاب «ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون» (توبه، 122) بـه تهران بازگشت و از سـال 1349 در مسجد آیتالله شاهآبادی در پامنار مشغول هدایت و تربیت شد.
در باب خصوصیات این بزرگوار باید عرض کنم که اولا: آقای شاهآبادی یــک مجتهــد کامــل بــود و ثانیا: انســان وارســتهای بــود و ایمانــش واقعــا اســتوار و بــا دل و قلــب و جانــش عجیــن شــده بـود. عجیـب متـوکل بـود و تـوکل نشـانه ایمـان اسـت. علاوه بر این، ایشـان بسیار متعبــد بــود. بــه یــاد دارم در نجــف اشــرف و شــبهای مــاه مبــارک رمضــان، جمعــی از طــلاب و علمــا شــبها در منــزل ایشــان جمــع میشــدند و بحــث علمــی میکردنــد و همچنین از لطایــف و طرائف میگفتنــد. در پایان آن جلسات، ایشــان هــر شــب هــزار «اّنا انزلنــاه» میخوانــد! گذشته از تمامی این موارد، دلباختـه عتـرت و اهل بیــت (علیهمالسلام) بود. از خصوصیات آیتالله شــاه آبادی، زیــارت شــبهای جمعــه در کربــلا بـود. بـه هـر نحـوی بـود، شـبهای جمعـه خـودش را بـه کربـلا میرسـانید و مـن هـم در کنـار ایشـان بـه زیـارت حضـرت ابا عبـدالله علیهالسلام مشـّرف میشـدم.
اشاره کردید به جایگاه علمی آیتالله شاه آبادی. قدری بیشتر دراینباره توضیح دهید.
مقداری که خودم در نجف شاهد بودم، آیتالله شاهآبادی در منزلش از سطح دانی تا سطح عالـــی تدریس میکرد و هیچگاه از پذیرفتـن درسهـای دانـی سـطح، مثـل شـرح لمعـه ــ در صورتـی کـه وقـت داشـت ــ رویگردان نبود. گاهـی میشـد درمنـزل ایشـان، ده درس برگـزار میشـد! علاوه بر این، ایشــان بــا مراجــع و علمــای بزرگ نجــف ارتبــاط تنگاتنگــی داشــت. از شــاگردان مــورد توجـه مرحـوم آیتالله العظمی خویـی بـود، بـه نحـوی کـه آقـای خویـی روی حـرف ایشـان حسـاب بــاز میکــرد. ارتبــاط نزدیکــی بــا مرحــوم آیتالله العظمی سیدعبدالهــادی شــیرازی و فرزنــدان ایشـان داشـت. بـا مرحـوم آیتالله العظمی سیدمحمود شـاهرودی و فرزنـدان ایشـان نیـز رفاقـت داشـت؛ هـمچنیـن مدتـی در درس مرحـوم آیتالله شـیخ حسـین حلـی شـرکت کـرده بـود. بـا مرحوم آیتالله سیدمحمد روحانـی هـم فامیـل بـود و ارتبـاط زیـادی داشـت.
یکی از سرفصلهای سیره آیتالله شاهآبادی در دوران اقامت در نجف، ارتباط نزدیک با بیوت علمی این شهر و حوزه علمیه آن است. ایشان از فرصتهای این ارتباط، چگونه و برای چه اموری بهره میبرد؟
ارتبــاط نزدیــک آیتالله شاهآبادی بــا اعــلام حــوزه نجــف، بــه نحــوی بــود کــه میتــوان گفــت ایشان همــزه وصــل بیــوت علمــا و مراجــع بود. همین موجب شد که وقتی حضرت امام (رضوانالله تعالی علیه) به نجف تشریف آوردند، ایشان بتواند در حد مقدور از این ارتباط برای معرفی امام به حوزه این شهر استفاده کند. از سوی دیگر حضرت امام برای آقای شاهآبادی احترام قائل بودند؛ چون فرزند و یادگار استادشان حضرت آیتالله العظمی حاج میرزا محمدعلی شاهآبادی بهشمار میرفت. استادی که امام به او عشق میورزید و علاقه شدید و مفرطی به او داشت؛ به نحوی که هر جا نام مرحوم شاهآبادی را نقل کرده، کلمه «روحی فداه» را به دنبالهاش ذکر کرده است، طبعا نسبت به فرزندان ایشان نیز علاقهمند بود.
وقتی که حضرت امام به نجف تبعید شدند، آیتالله حاج آقا نصرالله شاهآبادی به درس ایشان رفتند و این خیلی برای نجفیها مسئله بود که چه افرادی به درس امام میروند؟ یک عده از فضلای حوزه مثل: آقای شاهآبادی، آقای سیدعباس خاتم یزدی، آقای شیخ حسین راستی کاشــانی، آقــای شیخ غلامرضا رضوانــی، آقــای شیخ ابراهیم جناتـی در درس امام حاضر شدند و از آن جانبــداری کردنــد. رابطــه نزدیــک آقــای شاهآبادی بــا حضرت امام موجــب شده بود که در حد امکان جلوی برخـی از تضادهایی کـه بدخواهان میخواستند ایجاد کنند گرفته شود، گرچـه نتوانستند به طور کامل خواست خود را عملی کنند.
علاوه بر این، نفوذ ایشان در حوزه نجف، در موارد دیگری هم به کار آمد. آقای شاهآبادی در حـوزه علمیـه قـم و نجـف، نـه تنهـا بـرای ایرانیـان بلکـه حتـی بــرای غیــر ایرانیــان نیــز شــناختهشــده بود. روزی در حوزه نجــف بر ســر امتحانـات درســی، بیــن طلاب افغانــی و مرحوم آیتالله العظمــی خویی اختلافی پدیـد؛ بسیار وضـع آشـفتهای بـهوجـود آمـده بـود. مرحـوم آیتالله خویـی قصـد داشــتند ماجرا را حل کننــد؛ لــذا دنبــال کســی بــودند کــه ایــن مســئولیت را قبــول کنــد. قــرار شــد از طــرف آیتالله خویــی یــک نفــر و از طــرف طــلاب افغانــی هــم یــک نفر تعییـن گـردد تـا مشـکل حـل شود. تمـام طـلاب افغانـی ــ کـه شـاید حـدود ششصد یــا هفتصد نفــر بودنــد ــ بــه اتفــاق گفتنــد: نماینــده مــا آقای حــاج آقا نصــرالله شاهآبادی اسـت! چطور میشـود یـک ایرانـی نـزد آنهـا ایـن مقـدار محتـرم باشـد؟ چطور ایــن احتــرام حاصــل گردیــده بــود؟ همانطور که عرض کردم، مــن خیلــی بــا ایشــان ارتبــاط داشــتم. ایشــان در تواضــع کــمنظیــر بــود کــه ایــن از خصوصیـات انبیـاسـت. همیشـه تقدم در سلام داشت کـه ایـن هــم یکــی از نشــانههای تواضــع اســت؛ بــرای ایشــان فرقــی هم نداشــت کــه ایــن افــراد، کــم سـن یـا اهـل چـه کشـوری هسـتند. ایـن بـود کـه همـه در حـوزه علمیـه نجـف ایشان را میشناختند. این رفتار متواضعانه، در ایـــران هـــم ادامـــه داشـــت، بــر سر جوانانـــی کـــه ســـن کمـــی داشـــتند دسـت تفقد و عنایت میکشـید و بـرای جـذب آنـان بـه دیـن، بـه قهـوهخانـههای محل رفـت و آنـان را بـا نهایـت تواضـع و فرتنـی بـه جلسات دیـنی دعـوت میکـرد. ایــن بزرگــوار دســت احســانش بــر ســر همــه بــود. ایشــان در نجــف وضــع مــادی خوبــی نداشـت و از علمـا شـهریه نمـیگرفـت، بـا ایـن احـوال اتفاق نمیافتاد که طلبـهای به در خانـه ایشـان بـرود و گرفتاریاش حـل نشـود! من خودم به یاد دارم که یکــی از طلبههــا، امــکان انتقــال مــادر خــود بــه بیمارســتان را نداشــت، خـود آقـای شاهآبادی رفتنـد بـرای آن طلبـه درشـکه گرفتنـد و مـادر او را بـه بیمارسـتان انتقــال دادنــد. طلبــهای امکانــات ازدواج نداشــت و بــرای ازدواجــش کمــک میخواســت. آیتالله شاهآبادی شــخصا کــه امکانــاتی نداشــت، امــا پیــش مراجــع آبــرو داشــت و بسـیار محتـرم بـود؛ لـذا بـه آن طلبـه کمکـ میکرد کـه نیـازهایـش بـرای ازدواج مرتفــع شـود.
از نقش ایشان در فرآیند انقلاب اسلامی ایران چه خاطراتی دارید؟
دراینباره خاطرات فراوان است. فراموش نمیکنم قبـل از پیروزی انقلاب، عدهای از عالمانی کـه خیلی هم مبـارز نبودنـد، در منـزل آیتالله شاهآبادی جمـع شـدند و یـک اعلامیـه بسـیار گویـا نوشـته شد و خـود آقای شاهآبادی از ایـن افراد امضـا گرفتنـد. تعـداد آنهـا قریـب بـه نود نفـر میبـود کـه ایـن اعلامیـه الان موجـود و از اسـناد انقـلاب اسلامی اسـت. ایشـان مرتّبا در تمامـی تظاهرات درصـف اول بــود و پـس از پیــروزی انقــلاب مســئول اداره کمیتــه انقــلاب پامنـار شدند.
پس از آغاز جنگ تحمیلی و دوران دفاع مقدس، بنده چند بــار بــا ایشــان بــه جبهــه رفتــم. این بزرگوار کمکهــای مردمــی را جمــع میکــرد و بــه جبهـه میبـرد. ایشـان تـا آخـر عمـر نسـبت بـه انقـلاب و نظـام اسـلامی وفـادار مانـد و آخریــن اقدام ایشان دراینباره، عضویت در مجلــس خبــرگان رهبــری بــود. خدایش رحمت کند و در جوار اولیای خود جای دهد.