«جستارهایی در منش اجتماعی و سیاسی آیتالله حاج شیخ نصرالله شاهآبادی» در گفتوشنود با آیتالله حاج سیدمحمد غروی
با تشکر از جنابعالی به لحاظ شرکت در این گفتوشنود، شما از چه روی و از چه مقطعی مجذوب مرحوم آیتالله حاج شیخ نصرالله شاهآبادی شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. به دلیل خصوصیــات اخلاقــی مرحوم آیتالله حاج آقــا نصــرالله شاهآبادی، ارتبــاط رفاقتــی مرحــوم پــدرم بــا ایشــان، بیشــتر از ســایر علمای تهران بــود. خــود حاج آقــا نصــرالله، بارهــا از مرحــوم پــدرم و خصوصیــات اخلاقــی ایشــان ذکرِ خیر میکــرد. وقتــی حاج آقــا نصــرالله بــرای ادامــه تحصیــل بــه نجــف مشــرف شــد و ســالیاِن سـال در آنجـا مانـد، ارتبـاط مرحـوم پـدرم بـا ایشـان همچنـان برقـرار بـود. پـدرم وکیـل تامالاختیــار حضــرت امــام در تهران بــود و مدتهــا بــه واســطه حاج آقــا نصــرالله، وجوهات و نامههایی را بـرای امـام ارسـال میکرد. برخـی از آن نامههـا بـه دسـت سـاواک افتـاد و منجـر بـه ایــن شــد کــه بعدها مرحــوم حــاج آقــا نصــرالله را از ایران ممنوعالخــروج کردنــد! بنـده از زمانـی کـه در تهـران طلبـه بـودم، ایشـان را از طرق مختلـف میشناختم.
یکی از آنها این بود که هر از گاهی، پـدرم بـا حاج آقـا نصـرالله، مرحـوم حاج آقـا حسن سـعید تهرانـی، حاج آقـا مصطفی مسـجد جامعـی و... جلسـاتی داشـتند؛ لـذا از زمانـی کـه بـه یـاد دارم، مرحـوم حاج آقـا نصــرالله شاهآبادی را میدیــدم و بــه ایشــان ارادت داشــتم. میخواهــم عــرض کنــم کــه هـم قبـل از دوران طلبگـی و هـم پـس از آن تا پایان حیاتشان، بـه ایشـان علاقه زیـادی داشـتم.
مناسب است با شناختی که از ایشان دارید شمهای از سوابق و مزایای علمی ایشان را بیان فرمایید.
ایشــان تحصیــلات خــود را در تهــران شــروع کــرد و تــا اواخــر دوره ســطح، در تهــران بــود و از بــزرگان مختلفــی در زمینــه فقــه و اصــول و ادبیــات اســتفاده کــرد؛ بزرگانــی ماننـد: مرحـومان سـیدکاظـم عصـار، میـرزا مهـدی آشـتیانی، شـیخ حسـین کنـی، سـیدحســن احمــدی علــونآبــادی و... از اســاتید ایشــان در تهــران بودنــد؛ لــذا قســمت اعظـم دوره سـطح را در تهـران گذرانـد و بعـد بـرای تکمیـل آن و ورود بـه دروس خـارج، بــه نجــف اشــرف مشــرف شــد. در نجــف از بــزرگان مختلفــی اســتفاده کــرد. نــزد مرحــوم آیتالله ســیدمحمــد روحانــی کفایــه خوانــد. حضرات آیات عظام: شــیخ حســین حلــی، سیدابوالقاسم خویـی، سـیدعبدالهـادی شـیرازی و... از استادان خارج ایشـان در نجـف بودنـد. بـه همیـن خاطـر و بـا وجـود ایـن استادان بـزرگ در نجـف، ایشــان بــه مــدارج بــالای علمــی دســت پیــدا کــرد. در نجــف حلقههــای تدریــس داشــت. روزی چنــد جلســه تدریــس میکــرد. بعضــی از فضــلای تهــرانی ــ کــه در حــال حاضــر هــم در این شهر هســتند ــ از شــا گردان ایشــان بودنــد. روش خاصـی هم در تدریـس داشـت. از شـاگردان خـود، هفتـه بـه هفتـه سـؤال میکـرد و بدیـن طریـق درس را پیـش میبـرد. بـههـرحـال ایشـان از تحصیـلکردههـای موفـق نجـف بود.
وقتــی از نجــف بــه ایــران آمــد، بنــا نبــود کــه بمانــد و میخواســت کــه بــه نجــف برگـردد، امـا شـرایط بـه نحـوی نبـود کـه بتواند برگــردد. همانگونه که اشاره کردم، ساواک ایشان را ممنوعالخروج کرد. این شد که در تهــران، اداره مســجدی در خیابان پامنــار را بــرعهــده گرفــت و در آنجــا خدمــات بســیار زیــادی انجــام داد. ارتباطات مردمــی بســیار وســیعی هــم داشــت. از همــان آغــاز این گونــه بــود و بــه مشــکلات مــردم رســیدگی میکــرد.
خصال اخلاقی آیتالله شاهآبادی را چگونه دیدید؟ روابط اجتماعی ایشان چطور بود؟
از ویژگیهــای مهــم آیتالله حاج آقــا نصــرالله شاهآبادی، همیــن ارتباطــات وســیع و گسـترده مردمـی بـود. نـوع خدمـات ایشـان زبانـزد همـگان بـود. اگـر کسـی بـه ایشـان مراجعـه میکـرد و درخواسـتی داشـت، ایشـان تـا آنجایـی کـه میتوانسـت مشـکلش را حـل و فصـل میکـرد. اگـر کاری از دسـتش برمیآمـد، حتمـا انجـام مـیداد. در تهـران و مشـهد، درمانگاهـی تأسـیس کـرد و حتـی وقتـی بـه قـم آمـد و شـرایط جسمیاش ایجــاب نمیکــرد کــه بــه صــورت حضــوری بــه امــور آنها رســیدگی کنــد، بــه هــر صــورت ممکــن پیگیــر مشــکلات آنها بــود و بــه مرا کــز تحــت امــر خــود اشــراف داشـت. در قـم غیـر از امـور علمـی و درس و بحثـی کـه داشـت، ارتباطهـای خاصـی بــا طلبههــا و علمــای حــوزه برقــرار میکــرد، کمــا اینکــه ارتبــاط مردمــی ایشــان در قــم بسـیار گسـترده بـود. پیشتر در دوران دفـاع مقـدس هم در پشـت جبهـه خدمـات فراوانـی انجـام داد و خاطرم هست که مرحــوم تیمسار ظهیرنــژاد بــا ایشــان مرتبــط بــود و ارتبــاط گرمــی با هــم داشــتند.
یکــی از خصوصیــات مرحــوم شاهآبادی کــه بــه نظــرم خیلــی شــاخص بــود، پرجاذبــه بــودن ایشــان اســت. یک وقتــی بــا یکــی از دوســتان، صحبتــی دربــاره ایشــان بــه میــان آمــد. بنده در آنجا ایــن نکتــه را گفتــم: مــن بــا اینکــه خیلــی از بــزرگان را دیــدم کــه ارتبــاط گسـترده مردمـی داشـتند، امـا کسـی را ماننـد ایشـان سـراغ نـدارم کـه محبوب همـه بـوده باشـد. در ایـن مسـئله هـم هیـچ خـط قرمـزی را ملاحظـه نمیکـرد و همـه بـه ایـن ویژگــی ایشــان واقــف بودنــد. هــم انقلابیهــای گذشــته و جدیــد بــا ایشــان ارتبــاط داشـتند و هـم کسـانی کـه بـه نوعـی بیطـرف بودنـد. حتـی گاهی کسـانی کـه مخالف انقـلاب بودنـد و بـا خـط و مشـی حضـرت امـام مخالفـت میکردنـد، بـه مرحـوم آیتالله شاهآبادی ارادت خاصـی داشـتند! ایـن مسـئله بـرای مـن تعجـبآور بـود. گاهـی کـه بــه دیــدار ایشــان میرفتــم، میدیــدم کــه بــا افــراد مختلفــی جلســه و دیــدار دارد. هــر کجــا هم کــه میرفــت، ســعی میکــرد بــه مشــکلات همــه رســیدگی کنــد. بــدون اینکــه ایشــان حالــت مریــدپــروری را از خــودش بــروز بدهــد، همگــی مریــدش میشـدند! قـوم و خویشهـای ایشـان، از هـر طیـف و قشـری بودنـد. بعضیهـا انقلابـی بودنـد و بعضیهـا غیرانقلابـی؛ بـاایـنحـال، همـه ایشـان را دوسـت داشـتند. هر از گاهـی جلسـات فامیلـی بر پـا میکردند و ماهـی یـک بـار تکـرار میشـد. بعضـی از جلسـات را شــرکت میکــردم و میدیــدم کــه محــور جلســات، خــود ایشــان بــود. بـه همیـن خاطـر همـه دوسـتان مرحـوم آیتالله حاج سـیدمهدی روحانـی مجذوب ایشـان شـدند و بـه ایشـان ارادت داشـتند. همانطور که عرض کردم، ملجأ مردم بیپناه و نیازمند بود. گاهــی دیــده میشــد کــه هــم شــاکی و هــم متهــم، هــر دو از ایشــان توصیهنامه داشــتند! البتــه این طــور نبــود کــه چیــزی بنویســد کــه حقــی ناحــق بشــود، امــا وقتــی کســی نــزد ایشــان میآمد و انتظــاری داشــت، ســعی میکــرد انتظــارش را بــرآورده کنــد و تــا آنجــا کــه میتوانســت، بــرای رفــع مشــکلش اقــدام میکــرد. این مسئله در حدی بود که گاهــی حتــی بــرای برخــی از آقایــان ســوءتفاهم پیــش میآمــد، امــا ایشــان تنها به وظیفه دینی و انسانی خود فکر میکرد. عشــق و ارادت مــردم بــه حاج آقا نصرالله را میتوانیــد در حضور آنان در مراسم تشییع پیکر و ترحیم ایشــان ملاحظــه کنیــد. وقتــی خبــر وفــات این بزرگوار منتشــر شــد، افـراد زیـادی تحـت تأثیـر قـرار گرفتنـد و بسـیاری از آنـان، احسـاس کردنـد کـه پـدری را از دســت دادنــد.
از نگاه و گرایش سیاسی ایشان چه خاطراتی دارید؟ شیوههای حمایت ایشان از نظام اسلامی چگونه بود؟
ایشان در دوران نهضت حضرت امــام، فعالیتهای ارزنده و گستردهای داشت. پس از آن هم در مسائل اصلــی انقلاب و نظــام، کوتــاه نمیآمد. بااینهمه هیچگاه هم سـعی نمیکـرد کـه جهتگیـری خاص و گروهیای داشـته باشـد. آنچـه نظـر واقعـی خـودش بـود، ابـراز و از آن دفــاع میکـرد؛ کمــا اینکــه در زمــان حیــات حضــرت امــام هــم همین طــور بــود. نســبت بــه مقــام معظــم رهبــری بســیار متواضع بــود و در هر شرایطی، از ایشــان حمایـت میکـرد. اینکـه بـه مجلـس خبـرگان رهبـری وارد شد و پیشـنهاد برخـی دوسـتان را پذیرفـت، بـه همیـن خاطـر بـود کـه ایشـان واقعا پایبنـد بـه انقـلاب و نظـام بـود. در عیـن حـال اگـر اشـکالی میدیـد، بیان و انتقاداتـی بـه عملکـرد برخــی مســئولین اظهــار میکرد.
و کلام آخر؟
خداونــد ایشــان را رحمت کنــد. ویژگیهــای مثبــت و ارزنــده فراوانــی داشــت. فــارغ از اینکــه در حــوزه علمیه، شــخصیت علمــی و ممتــازی بــهشــمار میآمــد و بــه مقامـات والای علمـی دسـت یافـت، جنبههـای اخلاقـی ایشـان و تعاملـش بـا مـردم، زبانـزد همــگان بــود. بـه اهل بیـت(ع)، بـاور قلبـی و راسـخی داشـت. بـرای همـه مـا اعجـابآور بـود کـه ایشـان بـا آن وضعیـت جسـمی کـه داشـت، سـفرهای معنـوی را تـرک نمیگفـت. به مشـهد مقـدس مشـرف میشـد و در بـارگاه حضـرت امـام رضـا(ع) تضرع میکـرد. بـا آن حالـی کـه داشـت، بـه عتبـات عالیـات هـم مشـرف میشـد.
بهرغـم تمـام دشواریهای ســالهای پایانــی عمــرش، ســفرهای معنــوی خــود را تــرک نکــرد. تــا آنجایــی کــه برایــش ممکــن بــود، بــه اعتاب مقدسه مشــرف میشــد و بــه راز و نیــاز میپرداخــت. گاهـی تعجـب میکردیـم از اینکـه میدیـدم ایشـان همیـن کـه از بیمارسـتان مرخـص میشـود، بلافاصلــه بــه مشــهد مقــدس ســفر میکند! گاهــی مطلــع میشــدیم کــه بــه عتبــات عراق مشــرف شــده اســت. واقعــا همــت بســیار والایــی داشــت و هیــچگاه ایــن بیماریهـا، روحیـه و ایمـان ایشـان را تضعیـف نکرد. آن شـادابی معنـوی همـواره و حتـی در سـختیها، در وجـود ایشـان مـوج مـی زد؛ به خصـوص اینکـه در چنـد سـال اخیـر کـه بیمـاری ایشـان شـدت گرفـت، روحیـه خـود را از دسـت نـداد. خداونـد انشـاءالله ایشـان را بـا اولیـای خـودش محشـور بفرمایـد. امیدواریـم خـدا فرزنـدان ایشـان را کـه الحمـدالله همگـی از افاضـل و بـزرگان هسـتند، حفـظ کنـد و موفـق نمایـد تـا بتواننـد در مسـیر پدر بزرگوارشـان گام بردارنـد.