«نظری بر زمینهها و پیامدهای پیدایش جمعیت فدائیان اسلام» در گفتوشنود با قاسم تبریزی
بازپژوهی کارنامه فدائیان اسلام، در زمره سرفصلهایی است که همچنان در دستور کار تاریخپژوهان معاصر قرار دارد؛ هم از این روی، گفتوشنود با صاحبنظران دراینباره، همچنان در زمره اولویتهای این تارنما خواهد بود. در گفتوشنود پیش روی، جناب قاسم تبریزی، از محققان تاریخچه مبارزات فدائیان اسلام، به بیان روایت و تحلیل خود دراینباره پرداخته است.
به عنوان سؤال نخست و برای گشودن باب گفتوگو بفرمایید که زمینههای پیدایش جمعیت فدائیان اسلام چه بود؟
بسمالله الرحمن الرحیم. نخستین گام مهم در تعریف و تحلیل علل پیدایش یک جریان، تبیین شرایط و مقتضیات پیدایش آن است؛ لذا برای شناخت بهتر زمینههای پیدایش فدائیان اسلام هم باید اوضاع تاریخی همان زمان را مورد بررسی قرار بدهیم. در دوره رضاخان، انگلیس و آمریکا و شوروی هریک به نحوی در ایران فعال و مشغول توطئه بودند. حکومت قاجار هرچند پوسیده بود و ماهیت استبدادی داشت، اما جیرهخوار بیگانگان نبود؛ مثلا ناصرالدینشاه دیکتاتور بود، اما وابسته به استعمار نبود. همین طور آغامحمدخان یا دیگر پادشاهان قاجار. رضاخان دیکتاتوری آغامحمدخان را داشت، به اضافه وابستگی به بیگانگان. تکلیف چنین آدمی هم معلوم است. او جز اطاعت از اوامر و برنامههای دشمن چارهای ندارد. انگلستان توسط رضاخان، علاوه بر غارت ذخایر مادی کشور به مبارزه با ذخیره معنوی یعنی اسلام هم پرداخت، مخصوصا که تجربه نهضتهای تنباکو، مشروطه، و چهرههایی چون سیدعبدالحسین لاری، شیخ محمد خیابانی و میرزا کوچکخان جنگلی را هم که با اتکای به دین علیه استعمار جنگیده بودند، داشت و میدانست برای رسیدن به مقصود، باید تیشه به ریشه دین بزند.
در دوره رضاخان با تمام مبانی و مظاهر اسلامی مبارزه شد، مخصوصا که اجرای عملی و علمی ماجرا به دست جریان فراماسونری بود. در دوره رضاخان تا سال 1323، قانون بیحجابی با نهایت خشونت اجرا شد، حوزههای علمیه سرکوب شدند، کسی حق برگزاری مراسم عزاداری نداشت و بسیاری از علما شهید یا تبعید و زندانی شدند. حکومت رضاخان، هم دستنشانده و استعماری و هم ضداسلامی بود. جریانهای فراماسونری و ضدتشیع هم بهشدت فعال بودند.
یکی از جریانهایی که بهشدت توسط رضاخان تقویت شد، باستانگرایی بود. عناصر فاسدی چون احمد کسروی هم با تشکیل گروه «باهماد آزادگان» شروع به مبارزه با اسلام و مظاهر اسلامی کردند. کسروی در این انجمن به ائمه اطهار(ع) اهانت میکرد و پاسبانی را هم جلوی در گذاشته بودند که کسی غیر از پیروان کسروی وارد نشود! مطبوعات هم که کارشان فقط تملق شاه و غرب بود و دروس دینی و زبان عربی هم از مدارس حذف شده بود. وثوقالدوله فراماسون را هم گذاشتند که با حذف کلمات عربی از زبان فارسی به قول خودشان زبان را از واژههای بیگانه پالایش کند!
در این وضعیت، روحانیت کاری از دستش ساخته نبود. عدهای به عتبات عالیات مهاجرت کردند و عده دیگری هم در محافل خصوصی به درس و بحث پرداختند. شهید نواب صفوی و همنسلهای او در چنین شرایطی وارد عرصه شدند. آنها اقدام رضاخان علیه دین و مقدسات و مراسم عزاداری را شاهدند و میبینند که وقتی مرجع بزرگی چون آیتالله شیخ عبدالکریم حائری از دنیا میرود، فقط توانستند یک مجلس ختم بگذارند و برگزاری مراسم ختم ممنوع بود!
پیدایش احمد کسروی هم حاصل این شرایط است؟
قطعا؛ او ده سال در دادگستری دوره پهلوی و زیرنظر علیاکبر داور، یکی از مهمترین مشاوران رضاخان، کار میکند. او که خود را وکیل و حقوقدان و مدافع حقوق میداند، اولین کاری که میکند این است که برخلاف یکی از اصول مهم قانون اساسی که میگوید هر کسی که علیه اسلام و قوانین تشیع به توهین پرداخت، باید تحت پیگرد قانونی قرار بگیرد، به عنوان قاضی علیه اسلام و تشیع حرف میزند! مردم بارها به دادگستری شکایت میکنند که این فرد به مقدسات اسلامی و ائمه اطهار(ع) توهین میکند، ولی کسی به شکایات آنها توجه نمیکند. او در روز 1 دیماه هر سال، مراسم کتابسوزان راه میاندازد و غیر از قرآن و شاهنامه فردوسی، بقیه کتابها از جمله دیوان حافظ، مثنوی مولوی، مفاتیحالجنان و کتابهای مذهبی را تحت عنوان خرافات میسوزاند!
با سقوط رضاخان، شرایط جدیدی حاکم میشود. در این دوره گرچه جنایات آمریکا در ایران بیشتر از روسهاست، ولی مورخان آریامهری دراینباره حرفی نمیزنند! روسها توسط حزب توده، افکار ماتریالیستی و الحادی را منتشر و منافع اتحاد جماهیر شوروی را تقویت میکنند. آمریکاییها هم با اشاعه فساد و فحشا و ایجاد احزاب کوچک و بزرگ طرفدار آمریکا، در کنار انگلیس و شوروی به تخریب مبانی دینی میپردازند. در این شرایط کسروی و امثال او فعالاند و هر چه علمای نجف به این وضعیت اعتراض میکنند، کسی توجه نمیکند!
شهید نواب صفوی در نجف مشغول تحصیل است که اخبار فعالیتهای ضددینی کسروی به گوشش میرسد و جزواتی را که او علیه تشیع و امام زمان(عج) منتشر کرده، میبیند. در آنجا یکی از علما فریاد میزند: «یعنی در ایران یک مرد پیدا نمیشود که این خبیث را خفه کند؟» شهید نواب تصمیم میگیرد به ایران بیاید. عدهای از علما، از جمله مرحوم علامه امینی صاحب الغدیر، خرج سفر او را تأمین میکنند و شهید آیتالله مدنی، پول تهیه اسلحه را در اختیارش قرار میدهد. شهید نواب صفوی به این ترتیب به ایران میآید و ابتدا سعی میکند با بحث و مناظره با کسروی، او را از راهی که میرود برگرداند، اما او زیر بار نمیرود. از این جهت تصمیم میگیرد او را از بین ببرد که موفق نمیشود و بعدآ شهید سیدحسین امامی در اسفند 1324 او را اعدام انقلابی میکند.
پیامدهای اعدام احمد کسروی در جامعه چه بود؟
این اقدام بسیار مورد اقبال جامعه قرار گرفت. شهید نواب صفوی تصمیم میگیرد جوانان پرشور، مؤمن، انقلابی و بااخلاص را جمع کند و فدائیان اسلام را تشکیل دهد. او با نفوذ کلام و شخصیت کاریزماتیکی که داشت، توانست عدهای از بازاریها و بسیاری از متدینین و مخصوصا طلبههای جوان را با خود همراه کند. در شهید نواب چند ویژگی وجود داشت که تأثیر کلامش را بالا میبرد و شخصیتش را برای مؤمنان جذاب می کرد: ایمان و اعتقاد حقیقی به اسلام و تلاش برای اجرای احکام اسلامی، ایثار تا مرز شهادت، نفرت از استبداد و عوامل داخلی آن و تنفر از استعمار و ایادی آن.
شهید نواب صفوی ظاهرا در زمره اولین کسانی بود که علیه تأسیس رژیم غاصب صهیونیستی موضعگیری کرد. تحلیل شما دراینباره چیست؟
در سال 1926 و 1927 که مسئله توطئهآمیز تأسیس حکومت اسرائیل مطرح میشود و در پی آن مردم فلسطین آواره و قتلعام میشوند، شهید نواب صفوی تمامقد برای دفاع از فلسطین وارد میدان میشود و حتی عدهای از جوانها را آماده میکند که برای دفاع از فلسطین و جنگ با صهیونیستها عازم آن منطقه شوند.
یکی از فرازهای مهم تاریخ معاصر، نهضت ملی شدن نفت است. این نهضت چگونه آغاز شد و نقش فدائیان اسلام در آن چه بود؟
بحث ملی شدن صنعت نفت از سال 1327 مطرح میشود و دولت دکتر مصدق در سال 1330 سر کار میآید. بسیاری از مورخان تلاش میکنند اینطور وانمود کنند که نفت را دکتر مصدق ملی کرده، درحالیکه ملت سه سال تمام با استعمار جنگید و زمینه را برای ملی شدن نفت آماده کرد و دولت مصدق در واقع برآمده از نهضت ملی نفت است.
فدائیان اسلام در ملی شدن صنعت نفت، تأثیر اساسی داشتند. آنها دو عامل مهم را که مانع از ملی شدن نفت بودند از سر راه برداشتند: اول عبدالحسین هژیر، عنصر فراماسون وابسته به انگلیس بود که با میس لمبتون، جاسوس انگلیس، رابطه مستقیم داشت. ترور او شور عجیبی را در جامعه بهوجود آورد. مانع دوم حاجیعلی رزمآرا بود که از لحاظ نظامی نابغه، اما از لحاظ سیاسی آدم بیشعوری بود! به همین دلیل سخنرانی میکند و خطاب به ملت میگوید که این مردم بلد نیستند حتی یک آفتابه درست کنند، بنابراین چطور میتوانند صنعت نفت را اداره کنند؟ آیتالله کاشانی هم حکم قتل او را صادر میکنند و شهید خلیل طهماسبی او را اعدام انقلابی میکند. با کشته شدن رزمآرا، بزرگترین مانع از سر راه ملی شدن صنعت نفت برداشته میشود و عملا رهبری سیاسی ـ مذهبی نهضت به دست آیتالله کاشانی میافتد. مهمترین شرط فدائیان اسلام با جبهه ملی این بود که اگر رزمآرا را از سر راه بردارند و نفت ملی شود، آنان احکام اسلام را اجرا کنند. آنها هم میپذیرند و شهید نواب صفوی صرفا به این شرط است که فدائیان اسلام را وارد میدان میکند. پس از به حکومت رسیدن مصدق، ازآنجاکه ملیگراها به قول خود عمل نمیکنند، شهید نواب صفوی بیانیهای میدهد و میگوید: بیایید و احکام اسلام را اجرا کنید. مصدق پاسخ میدهد: من آخرین دولت نیستم و بعد از من دولت دیگری میآید، از او بخواهید احکام را اجرا کند! جالب اینجاست که هنوز یک ماه از نخستوزیری مصدق نگذشته که شهید نوابصفوی و عدهای از یارانش، بازداشت و زندانی میشوند. به این ترتیب از 28 ماه حکومت مصدق، مرحوم نواب بیست ماهش را در زندان مصدق سپری میکند، آن هم فقط به جرم اینکه از او خواسته بود به عهد خود، یعنی اجرای احکام اسلامی، عمل کند. آیتالله کاشانی روی مصلحت ملی شدن نفت، فدائیان اسلام را به صبر و سکوت دعوت میکند.
فدائیان اسلام چرا به ترور دکتر فاطمی اقدام کردند و پیامدهای آن چه بود؟
فدائیان اسلام معتقد بودند که دستگیری آنها بر اساس طراحی و برنامهریزی دکتر فاطمی صورت گرفته و اگر او را بزنند، شاید دولت مجبور شود نواب صفوی و فدائیان اسلام را آزاد کند که البته چون حکم شرعی نداشتند، به نظر من این کارشان اشتباه بود!
شهید نواب صفوی چه موقع آزاد میشود و چه وقایعی اتفاق میافتند؟
حدود شش ماه مانده به پایان دولت مصدق، شهید نواب صفوی آزاد میشود و به فعالیتهای متعارف میپردازد. بر اثر ندانمکاریهای دولت مصدق، آیتالله کاشانی و اکثر اعضای جبهه ملی خود را از صحنه سیاست کنار میکشند و طبیعتا بخش اعظم مردم هم که به خاطر آیتالله کاشانی و روحانیون به میدان میآمدند، حالت انفعالی پیدا میکنند و زمینه کاملا برای انجام کودتای آمریکایی 28 مرداد 1332 فراهم میشود. دولت نظامی زاهدی بر سر کار میآید و با بسته شدن قرارداد کنسرسیوم، تمام دستاوردهای نهضت ملی نفت یکسره بر باد میرود و دولت انگلیس بار دیگر بر اوضاع مسلط میشود.
در یک بررسی کلی و اجمالی، عملکرد فدائیان اسلام را چگونه ارزیابی میکنید؟
فدائیان اسلام در این دوران چند دستاورد مهم داشتند: اول، مبارزه با دشمنان اسلام بود که با اعدام انقلابی چند نفر، در دل سران رژیم و عوامل آن رعب و وحشت انداختند؛ دوم، برطرف کردن موانع از سر راه ملی شدن نهضت نفت بود و سوم، ایجاد شوق و علاقه به دین و ایثار تا حد شهادت برای برقراری حکومت اسلامی. آنها توانستند در برابر سرمایهداری غرب و کمونیسم شرق، اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی ضداستعماری مطرح کنند.
در آسیبشناسی حرکت فدائیان اسلام باید بگویم که اولا: در مورد اعدام افراد، تا آنجا که با حکم شرعی و اجازه مراجع بود، محق هستند، اما زمانی که بدون حکم شرعی دست به ترور زدند، اشتباه محض بود و دچار عواقب آن هم شدند؛ دوم، ضعف آنها دوری از حوزه علمیه و پایین بودن درک و استنباط شرعیشان بود؛ سوم، نشناختن حیلههای متعدد دشمن، مخصوصا جاسوسها و نفوذیها و چهارم، بیتوجهی به جایگاه مراجع بود که ضربه شدیدی به آنها زد.