مقطع اکنون تاریخ انقلاب و نظام اسلامی، نقطه اوج مواجهه ملت ایران با دولت استعماری آمریکاست. بااینهمه نزد برخی و بهویژه جوانان، جای این پرسش باقی است که پای این قدرت از چه زمانی به ایران باز شد و چگونه به بسط نفوذ خویش پرداخت؟ در گفتوشنودی که پیش روی دارید، دکتر جواد منصوری، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، به این پرسش پاسخ گفته است.
بر حسب شواهد و اسناد، سابقه رابطه ایران با آمریکا به چه زمانی برمیگردد؟ به عبارت دیگر این ارتباط چگونه برقرار شد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. نخستین روابط ایران و آمریکا، به سال 1250 برمیگردد که عدهای از درباریها و افراد بانفوذ با اولین آمریکاییهایی که وارد ایران شده بودند، آشنا شدند و نام آمریکا در بین مسئولان و رهبران دربار ایران بر سر زبانها افتاد. این آمریکاییها در ایران، کارهای نیکوکارانهای مثل ساخت مدارس، بیمارستانها و مؤسسات خیریه انجام دادند و تصویر خیرخواهانهای را از خود در اذهان ایرانیها ایجاد کردند. از این زمان بود که دو کشور در سطح سفارتخانه و مبادله سفیر و کاردار با هم ارتباط برقرار کردند، اما این سفارتخانهها تا سال 1320 فعالیت چندانی نداشتند و کارهایشان در سیاستگذاریهای کلان داخلی و خارجی دو کشور، تأثیر قابلتوجهی نداشت. از سال 1320 با شروع سلطنت محمدرضا پهلوی و ورود متفقین به ایران، آمریکاییها نیروها و وابستگان سفارتخانهای خود را در ایران افزایش دادند و کمکم به فکر افتادند که جای انگلیس را در ایران بگیرند. از این به بعد بود که هر اتفاقی در ایران، با محوریت آمریکاییها رقم خورد.
در دوره نهضت ملی، تلاشهای مردم ایران برای ملی کردن صنعت نفت به رهبری آیتالله کاشانی و دکتر مصدق به نتیجه رسید، اما استکبار با ایجاد تفرقه در صفوف مبارزان، زمینه را برای وقوع کودتای 28 مرداد 1332 مهیا کرد و از این پس بود که آمریکاییها توانستند زمام امور را در دست بگیرند، انگلیسیها را تا حد زیادی از عرصه سیاسی و اجتماعی ایران حذف کنند و به عنوان یک قدرت مسلط، حاکمیت ایران را به تمامی در دست بگیرند.
آمریکاییها در 28 مرداد 1332 چگونه نقشآفرینی کردند و مهرههای این رویداد را چیدند؟
انجام یک کودتا در یک کشور، کار سادهای نیست و نیاز به برنامهریزی و طراحی دقیق دارد. کودتای 28 مرداد نتیجه همکاری انگلیس و آمریکا بود و هر دو در آن نقش داشتند. وزیر خارجه وقت انگلیس پس از پیروزی انقلاب اسلامی اعلام کرد که مسبب اصلی تحولات پس از کودتای 28 مرداد، آمریکاییها بودند و لذا مسئولیت پاسخگویی در قبال انقلاب ایران، به عهده آنهاست. هرچند وزیرخارجه انگلیس تلاش کرده با این تحلیل، نقش انگلیس را در کودتا و مدیریت ایران بحرانزده پس از کودتا نادیده بگیرد و یا کماهمیت جلوه بدهد، اما در حرفش واقعیتهایی هم وجود دارند.
آمریکا پس از کودتای 28 مرداد، در ایران به قدرت مطلق تبدیل شد و آمریکاییها توانستند بهتدریج انگلیسیها را از صحنه حذف و منافعشان از ایران را قطع کنند یا دست کم به حداقل برسانند. با روی کار آمدن علی امینی، حذف انگلیسیها از قدرت سرعت بیشتری گرفت و از دوره کندی و پس از آن، ایران تبدیل به حیاط خلوت آمریکا شد! سفر شاه در فروردین سال 1341 به آمریکا، در واقع تضمینی برای اجرای سیاستهای آمریکا در ایران و در منطقه بود. از همین دوره بود که گروهها و افراد مبارز، به شکلی مخفیانه، مبارزات خود را علیه آمریکاییها شروع کردند.
مردم ایران زندگی زیر بار تسلط انگلیس را تجربه کرده و با نهضت ملی نفت نشان دادند که حاضر نیستند به آن وضعیت ادامه بدهند. پس چه شد که سلطه آمریکا را پذیرفتند؟
استعمار اروپایی و آمریکایی یک تفاوت ظریف دارد که بدون توجه به آن نمیشود وضعیت ایرانِ تحت سلطه آمریکا را تحلیل کرد. اروپاییها براساس یک سنت دیرینه، مستعمرات خود را در فقر و بدبختی نگه میداشتند تا قدرت مبارزه نداشته باشند، اما آمریکاییها که میدانستند این شیوه اروپاییها نهایتا منجر به شورش کشورهای مستعمره میشود، با شعارهای دهانپرکنی چون رفاه اقتصادی و دموکراسی و آزادی فکر و بیان، مستعمرههای اروپایی را از چنگشان بیرون میآوردند و بدون اینکه هزینهای بپردازند، کشورها را تسلیم خود میکردند. آمریکا برای اینکه بتواند به این هدف برسد، طبقه متوسط شهری را در این کشورها گسترش داد و توانست الگوها و ایدههای مطلوب خود را به سادگی در بین این طبقه رواج بدهد.
حقوق بشر هم ابزار مهمی در دست آمریکا بود و هست؛ اینطور نیست؟
همینطور است. از سال 1332، عدهای در ایران پیدا شدند که آمریکا را داعیهدار حقوق بشر و آزادی و دموکراسی و رفاه اقتصادی میدانستند که سابقه استعمارگری ندارد و به همین دلیل از انگلستان با آن سوابق طولانی استعمارگری، به مراتب بهتر است! به همین دلیل هم در این دوره، کمتر کسی نگران نفوذ آمریکاییها در ایران بود و عموم مردم تصور میکردند که زندگی بهتری خواهند داشت، غافل از اینکه به قول مرحوم امام، آمریکا از انگلیس بدتر است!
اشاره کردید که سفر شاه در فروردین سال 1341 منشأ تغییرات عمده در ایران و منطقه شد. درباره این تغییرات توضیح بیشتری بدهید.
آمریکا کشور ثروتمند و بزرگی بود و نه تنها در ایران که در بسیاری از کشورهای دنیا، مشغول استعمارگری پنهان بود. بعد از سفر شاه در فروردین 1341، توسعه صنعتی در ایران اوج گرفت و ایران در زمان کوتاهی، به یکی از قطبهای صنعتی منطقه تبدیل شد و طبقه متوسط شهری گسترش زیادی پیدا کرد. البته اینها وجه ظاهری ماجرا بودند. روی زشت قضیه، همان توسعه نفوذ و بهرهبرداری آمریکا از ایران در جنبههای گوناگون بود.
به نظر شما اشتباه محاسباتی آمریکاییها کجا بود که نتوانستند به سلطه خود ادامه بدهند و نهایتا رژیم دستنشاندهشان، با سرافکندگی از صفحه تاریخ محو شد؟
اشتباه استراتژیک آمریکاییها این بود که فرهنگ تشیع را نمیشناختند و تصور میکردند طبقه متوسط ایران مثل بسیاری از کشورهای جهان سوم، همواره تحت تسلط فرهنگی مصرفگرای ترویجی آنها، منافعشان را حفظ خواهد کرد. البته این اتفاق در بسیاری از کشورها نظیر ایران افتاد و آمریکا هم به اهدافش رسید، اما فرهنگ تشیع در ایران، بزرگترین سد را در برابر مطامع آمریکا ایجاد کرد و ملت ایران با آگاهیبخشی روحانیت شیعه و رهبری امام بزرگوار توانست با افشای جنایتهای آمریکا و تحلیل درست و ریشهای علل وابستگی ایران به آمریکا، در برابر سیاستهای این قدرت بایستد. آمریکاییها دیر متوجه شدند که فرهنگ تشیع را نمیتوان مانند فرهنگهای کمعمق دیگر استحاله کرد و تلاشهایشان، بهخصوص تحت عنوان ملیگرایی و باستانگرایی نتوانست در برابر فرهنگ سترگ شیعه قدعلم کند، بلکه برعکس، اصرار بر باستانگرایی، گرایش به اسلام سیاسی را در جامعه ایران تقویت کرد و سرانجام این جریان در سال 1356، تمام مردم را با شعارهای ضدحکومتی به خیابانها کشاند.
آیا در انقلاب ایران، نگاه مردم به آمریکا خصمانه بود؟
رفتار آمریکاییها بعد از کودتای 28 مرداد، خیلی زودتر از آنچه انتظارش را داشتند، ماهیت آنها را برای ایرانیها روشن کرد. مردم ایران با اطلاع از جنایتهای آمریکا در کشورهای آسیایی، افریقایی و اروپایی، در زمان پیروزی انقلاب نگاه همهجانبه و واقعبینانهای نسبت به سیاستهای آمریکا داشتند و به همین دلیل شعار «مرگ بر آمریکا» به یک شعار دائمی در بین مردم انقلابی ایران تبدیل شد. عملکرد آمریکا در ایران و در سایر کشورها، مردم را نسبت به ماهیت آمریکا و سیاستها و اهداف او آشنا کرد و باعث شد که در 13 آبان 1358، با تسخیر سفارت آمریکا، رابطه ایران و آمریکا وارد مرحله جدیدی بشود. آمریکا در تیر 1359 سفارت خود در ایران را بست و اموال ایران را بلوکه و تبلیغات وسیعی علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد که ماجرا تا هم اینک ادامه دارد.